چند ماه است که به مدرسه می‌رویم. در تمام این مدت، جایی از مدرسه را بیش‌تر از همه دوست داشته‌ام؛ کتاب‌خانه.

کتابخانه برای ریاضیها، جایی برای حلکردن مسائل دیفرانسیل و جبر است و برای تجربیها، محل مناسبی برای حفظ مطالب زمینشناسی و زیستشناسی. اما برای ما انسانیها، جایی برای خوشگذراندن است، بله درست خواندید، «خوش گذراندن»! جایی برای پیداکردن کتابهای خوب و لذتبردن از ادبیات. آنجا پاتوق ماست.

هرگاه وقت آزادی داریم یا وقت اضافه میآوریم، در کتابخانه پیدایمان میشود. دیگر همهی قفسهها و کتابها را خوب میشناسیم، حتی بهتر از خانم کتابدار و اینطور میشود که سر کلاس فلسفه، وقتی خانم دارد دربارهی نظریهی «هراکلیوس» دربارهی اصل وجود حرف میزند، من درددلهای «آیدا» و «چارلی» را گوش میدهم و با او همدردی میکنم. یا سر کلاس جغرافیای به آن دشواری، وقتی خانم محمدی دارد با دقت اقلیمهای آبوهوایی را توضیح میدهد و روی نقشه مشخص میکند، من دارم به «دایانا» کمک میکنم تا بتواند حلقههای الماس و مروارید را کنار هم بگذارد و خودش و پدر و مادرش را از طلسم پادشاه دریاها خلاص کند.

کتابخانه، ناقل حسهای خوب و مثبت است. وقتی با هیجان به کتابخانه میآیم کتاب جدیدی برای خواندن انتخاب کنم، پر از شور و شوقم و وقتی با خوشحالی میآیم کتاب خوانده را سر جایش بگذارم، پر از حس رضایت. از نظر من کتابخانه بهترین جای مدرسه است، بهترین خاطرهی مدرسه و شاید بهترین چیز در طول تمام دوران تحصیل. کتابخانه قشنگترین جایی است که یک مدرسه دارد. امیدوارم مدرسهی همه، چنین جای خوبی داشته باشد و همه در آن احساس خوبی پیدا کنند و خوش بگذرانند.

زهراسادات حسنزاده، ۱۶ساله

خبرنگار افتخاری نشریه‌ی دوچرخه از قم

عکس: مهرانا سلطانی، ۱۶ساله،

خبرنگار افتخاری نشریه‌ی دوچرخه از سروستان