مادربزرگ
راحتتر نفس میکشد
نسترن اعجازی
خبرنگار جوان نشریهی دوچرخه از تهران
سرماخوردگی
مغز فرمان میدهد: بیدار باش!
از میان خواب خیسم میپرم
زنگ هشدار است: هی! توفان رسید
تا دهانم تا دماغم تا سرم
* * *
رفته است این کارخانه بر هوا
هی عرق میریزد آن بالا رئیس
کارگرها گیج و منگ و منتظر
قرصها پشت سر هم: هیسهیس!
* * *
برکههای سبز در راه گلو
پشت پلکم ابرهای داغ نرم
در دهانم جادههایی تازهساز
صورتم یک کیسهی آب ولرم
* * *
خواب آبی در سرم در انتظار
آب شوری در گلویم قر و قر...
تاب کهنه در سرم هی جیسجیس
آب تلخی در دماغم شر و شر...
* * *
مینشینم گوشهای، زیر پتو
در میان کپههای دستمال
خسته و آرام و غمگین؟ نیستم!
در تلاشم، در تکاپو، اشتعال!
* * *
خسته و بیحوصله میایستم
روبهروی حملهی افسردگی
آه این هم آخر یک روز سخت
اول یک ماه سرماخوردگی
سارا درهمی از یزد
هشدار
میان خطوط دفترم
تاببازی نکن
میترسم
طناب پاره شود
و تو
غرق در تو شوی!
یاسمین الهیاریان
خبرنگار جوان نشریهی دوچرخه از شهرری
دخیل
دخیل بستهام
به گره ابروهات
بخندی حاجت روا میشوم
مهدیس ذکایی
خبرنگار جوان نشریهی دوچرخه از ساوه
آدمبرفی
ساختن آدمبرفی
کار من نیست
حوصلهی سؤالهای مکررش را ندارم
تو با برف سال گذشته
رفتهای
و آدمبرفی نمیداند
پریساسادات مناجاتی، ۱۶ساله
خبرنگار افتخاری نشریهی دوچرخه از کرج
عکس: فریدا زینالی
خبرنگار جوان نشریهی دوچرخه از تبریز
نظر شما