همشهری آنلاین_راحله عبدالحسینی: امسال با حضور مهمان ناخوانده کرونا که هنوز معلوم نیست تا کی میخواهد بماند، خبری از دورهمی و دید و بازدید نیست. اما سفره هفتسین در خانهها به رسم همیشه پهن میشود و کنار سفره هفتسین به سال نو خوشامد میگوییم. عمو نوروز و حاجی فیروز هم ندای نو شدن سال را میدهد. «جواد انصافی» هنرمند هممحلهای ما به واسطه اجرای نمایشهای سنتی ایرانی بهویژه سیاهبازی و حاجی فیروز نام آشناترین هنرمند در این عرصه است.
انصافی که سالهاست لواسان را برای زندگی برگزیده، کتابی با عنوان «نوید بهار» دارد که در آن ریشه داستان و شخصیت نمایشی عمو نوروز و حاجی فیروز را موشکافی میکند. او در عرصه سیاه بازی مقالات زیادی نوشته و به واسطه آن نشان درجه یک هنری معادل دکترا در رشته سیاه بازی را دریافت کردهاست. به واسطه نگارش کتاب «نمایشهای ایرانی» در جشنواره جایزه تهران نیز رتبه برتر را کسب کرد. با این هممحلهای مهربان و خوشاخلاق که با نقش عبدلی در ذهنمان پیوند خورده است درباره نوروز و هفتسین و حاجی فیروز گپ زدیم. او خانهنشینی سال کرونایی را با تحقیق و پژوهش گذراند.
کرونا شرایط تازهای در زندگی همه ما به وجود آورد. زندگی شما در سال ۱۳۹۹ چه تأثیری از این اتفاق جهانی گرفت؟
من هم مثل همه مردم از این شرایط مستثنا نبودم. کرونا روی زندگی همه هنرمندان تأثیر داشت. متأسفانه همه کارها تعطیل بود. من هیچکاری انجام ندادم. ۲ نمایش آماده داشتیم که قرار بود اجرا شود. هر دو عقب افتاد و همچنان خبری از اجرای آنها نیست. امیدوارم بعد از عید بتوانیم اجرا کنیم.
هر کدام از ما به نوعی با قرنطینه و خانهنشینی کنار آمدیم. شما با چه برنامهای روزهای امسال را گذراندید؟ گویا ایده نگارش کتاب جدیدتان هم زاییده همین روزهاست.
بیشتر به کارهای پژوهشی ادامه دادم. تلفنی با تمام شهرستانها ارتباط گرفتم. درباره تقلید صدا، پیش پردهخوانی، کمدیخوانی و ضربیخوانی و جدیدترین آنها که استندآپ کمدی است تحقیق میکنم. در کتاب جدید سخنان تمام افرادی را که در این حوزه حرفی برای گفتن و تجربهای برای شنیدن دارند از کل ایران گردآوری کردم و مشغول نگارش هستم. در همین اسفندماه پروژهای برای گروه سنی کودک پیشنهاد شد که اکنون مشغول دورخوانی هستم و قرار است بهزودی کلید بخورد.
پیشنهادی که برای تهیه برنامه نوروزی و معرفی سنتهای نوروزی داشتید به کجا رسید؟
من پیشنهادم را مطرح کردم اما کمکاری از جانب صدا و سیماست. پیشنهاد دادم حالا که من نمایشنامههای نوروزی آماده دارم، برای ضبط آن اقدام کنیم. حتی میشود اندک اندک این کار را پیش برد. اما متأسفانه هنوز به میدان عمل نرسیدهاست.
پژوهشهای نوروزی شما چه مطلب تازهای را به مخاطب هدیه میدهد و قرار است در این نمایشنامهها از چه زاویهای به آیین نوروز و سنتهای باستانی نگاه کنیم؟
پژوهشی راجع به نوروز دارم که تمام ریزهکاریهای نوروز را بهصورت علمی بررسی کردهام. مثلاً سادهترین آنکه خانهتکانی است. ما فرشها را با چوب میزنیم که خاک آن گرفته شود. بعد میشوییم. دلیل علمی این است که اگر خاک فرشها را نگیریم و بشوییم، رنگ فرشها با هم مخلوط میشود. یا اینکه سبزه سبز کردن فقط نمادی سر سفره هفتسین نیست. اصل آن آزمایشگاه کوچکی بوده که مادران ما انواع و اقسام دانهها و بذرها را سبز میکردند و با آب و هوای آن سال میسنجیدند که کدام بهتر سبز شده و در کشاورزی آن دانه را میکاشتند. مثلاً تهرانی میگفت جو و عدس ما بهتر سبز شد. تبریزی میگفت گندم و ماش اینجا بهتر شدهاست.
- هر یک از وسایل سفره هفتسین پیامآور نکتهای است و برای خودش آب و رسومی دارد. از تحقیقتان در اینباره بیشتر برایمان بگویید.
ابعاد معنوی نوروز را هم بررسی کردهام. چیدمان سفره هفتسین هم آداب وترتیبی دارد. نخستین سین که سر سفره چیده میشود سنجد است. سنجد نماد عقل و خرد و سنجیده عمل کردن است. پس نخستین چیزی است که بر سفره گذاشته میشود. سین دوم سیب است که نماد سلامتی قلب است. سین سوم سبزه است. سبزه نشانه خرمی و شادی است. همین ۳ سین اول بسیار مهم است. تمام دنیا براساس همینها برنامهریزی میکنند. ۸ ساعت کار و تفکر، ۸ ساعت تفریح و ۸ ساعت خواب. یعنی توجه به سلامت روح و روان و جسم مهم است. سین بعدی سمنوست.
نماد قدرت و قوی بودن در برابر ناملایمات. سمنو از گندم تهیه میشود و نماد قدرت سر سفره هفتسین است. سین پنجم سیر است و نماد چشم و دل سیری از دنیا. سین بعدی سرکه است که آن هم فلسفهای دارد و به معنی تسلیم و رضایت از زندگی است. آخرین سین که سر سفره میرود، سماق است که صبر و بردباری را یادآوری میکند. پس باید وسایل سفره هفتسین را منظم و بهترتیب بر سر سفره چید و در معنای آن اندیشه کرد.
برای نگارش کتاب «نوید بهار» و نمایش «عمو نوروز و حاجی فیروز» به کشورهای فارسی زبان سفر کردید. قدمت عمو نوروز و حاجی فیروز در باور ایرانی به چه زمانی برمیگردد و از کی قرار شد این دو شخصیت پیامآور بهار برای ما باشند؟
پیدایش این شخصیتها میتواند به دوران هخامنشی برگردد. زیرا نشانههایی از حضور این ۲ نقش در آن دوره تاریخی هم وجود دارد. داستان این نمایش هم جالب است. این اثر نمایشی در ارتباط با دختر پادشاهی است که طبیبان شهر از درمانش عاجز شدهاند. دایه باهوش دختر، او را به بیرون قصر و میان مردم جامعه میآورد و در جشنهای نوروزی شرکت میکند.
حضور در این مراسم و روبهرو شدن با عمو نوروز و حاجی فیروز باعث درمان او میشود. حاجی فیروز با صورت سیاه و لباس قرمز که شادیکنان و آوازخوان در روزهای آخر سال به کوچهها میآید نماد راستی و پاکی است. شخصیت سیاه از سیاوش پیروی میکند که نماد راستی و درستکاری است و هرگز دروغ نمیگوید. برای همین ویژگیهای مثبت است که نام او را مبارک، الماس، زمرد و یاقوت میگذارند. زیرا این نامها نماد پاکی است. عمو نوروز یکی از نمادهای ایرانی است که با خود شادی میآورد و به همه هدیه میدهد. داستان هم از این قرار است که ننه سرما خانه تکانی میکند و به انتظار عمو نوروز مینشیند.
اما خوابش میبرد. وقتی عمو نوروز میرسد، سبد هدیه ننه سرما را که در آن نارنج هست بالای سرش میگذارد. نارنج در باور ایرانیها نماد کره زمین است. نارنجی هم که در کاسه آب رها کرده و در سفره هفتسین میگذارند نماد کرده زمین است. دوسوم نارنج در آب فرو میرود درست مثل کره زمین که دوسوم آن را آب فرا گرفته است.
در روند این تحقیقات پای صحبت شمیرانیها هم نشستهاید؟
مبـــــاحث فرهنگی از گذشته در شمیران طرفداران زیادی داشته و شمیرانیها پایبند به رسم و رسوم کهن ایرانی بودند. برای تحقیقاتم درباره سنتهای ایرانی و نوروز در بحث تاریخ شفاهی پای صحبت قدیمیهای شمیران نشستم و متوجه شدم نمایش حاجی فیروز یا نمایش سیاه بازی در جشنها و عروسیهای شمیران و روستاهای اطراف از جمله رودبار قصران و لواسانات اجرا میشد و از اهمیت بالایی برخوردار بود. فردی به نام سید حسین یوسفی و یکتا شمیرانی که بسیار به مسائل اخلاقی و خانوادگی پایبند بودند برای نمایش حاجی فیروز به شمیران دعوت میشدند. این افراد به خوبی محفل را میشناختند و در شوخی و بذلهگوییها حرمت بزرگترها را نگه میداشتند. بنیان خانواده در شمیران همیشه حرف اول را میزند و شأن خانواده حتی در اوج شادی و پایکوبی هم رعایت میشد. ما هنوز هم به رسم قدیمی شمیرانی برای همسایهها یک ظرف میوه نوبرانه هدیه میبریم.
شیرینترین خاطرات ما از نوروز به سنت عیدی گرفتن مربوط میشود. شما چه خاطرهای از عیدی گرفتن دارید؟
به جوانان معمولاً کتاب هدیه میدهم و به کوچکترها اسکناسهای تانخورده لای قرآن. یکبار سکه طلا عیدی گرفتم اما ارزش مادی آن را نمیدانستم. عموی مادرم یک سکه طلا عیدی داد. من نمیدانستم سکه طلا یعنی چه. فکر میکردم او یک سکه ۱۰ شاهی به من داده که حتی نمیتوانم با آن یک بستنی بخرم. پدرم که ترسیده بود من آن سکه را بدهم و آبنبات بخرم، به من گفت بیا سکههایمان را عوض کنیم. او سکه مرا گرفت و چند سکه دیگر به من داد که میتوانستم با آنها چند بستنی بخرم. این ماجرا همیشه در ذهن من است. عیدیهای زمان ما اصلاً جنبه مادی نداشت.
- برای سال جدید چه آرزویی دارید؟
اول سلامت برای همگی آرزو میکنم و بعد آرزوی شادی تمام مردم را دارم. ما اگر شادی را از دست بدهیم روحیهمان را از دست میدهیم. مهمترین مسئله از نظر من شادی و روحیه خوب داشتن است.
رسم همسایهداری در شمیران
جواد انصافی در شمیران به دنیا آمده است. ۴۰ روزه بود که خانوادهاش از رستمآباد به سلطنتآباد نقل مکان کردند. بهترین خاطرات دوران کودکی او به همسایههای آن دوران برمیگردد. میگوید: «بین خانههای ما دیوار نبود. مرز خانهها با یک باغچه از هم جدا میشد. دوستی و صمیمت جاری بود. وقتی مادرم مرا تنبیه میکرد به خانه همسایه میرفتم و با گریه میگفتم: اکرم خانم! مادرم مرا دعوا کرده. ناهار چه دارید؟ او هم میگفت: بیا خانه ما. خورش قیمه داریم. اگر ناهار را دوست نداشتم میرفتم خانه همسایه دیگر و میگفتم: گلی خانم! مادرم مرا دعوا کرده.
شما ناهار چه دارید؟ مثلاً او میگفت: قورمه سبزی و من با همان گریه میگفتم: باشد خانه شما میمانم. همین وضعیت برای بچههای همسایه اتفاق میافتاد و به خانه ما میآمدند.» جواد انصافی و فروغ یزدان عاشوری سال ۱۳۵۹ با هم ازدواج میکنند و ۱۰ سال بعد برای سکونت به لواسان آمدند: «آرامش لواسان بینظیر بود. ضمن اینکه آب و هوای بسیار خوبی داشت و نزدیکترین محل به تهران هم بود. به همین دلیل ما به لواسان آمدیم.» انصافی فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۵۰ آغاز کرد. کتابهای سیاه بازی از نگاه یک سیاه باز، چهارشنبهسوری، نوید بهار، جشنهای ایرانی را به رشته تحریر درآوردهاست.
- هفتخوان چهارشنبهسوری
انصافی در تمام صحبتهایش بر فلسفه نوروز تأکید دارد و معتقد است که نوروز از اول تا آخر به ما درس میدهد؛ از چهارشنبهسوری تا سیزدهبهدر. میگوید: «نوروز نماد همبستگی ملی، تاریخی، فرهنگی، دینی و آیینی ماست. نوروز حامل و ناقل بخشی از فرهنگ و تمدن دیرینه ایرانیان باستان برای مردم امروز است. نوروز فاصله طبقات اجتماعی را به نوعی تعدیل میکند و به بهانه دید و بازدید که در این دو سال بهصورت مجازی انجام میشود، فاصلهها کوتاه میشود. این آموزشگاه زندگی است که زیستن توأم با سازش و مدارا را به ما درس میدهد. چهارشنبهسوری هفتخوان است.
خوان نخست پاکسازی محیطزیست است. ۲۰ روز مانده به عید همه بچهمحلها شهرداریچی میشدند و همبستگی داشتند؛ از لایروبی جویها و قناتها تا سفید کردن دیوار را با هم انجام میدادند. کنده و شاخ و برگ درخت را از کوچهها جمع میکردند تا شب چهارشنبهسوری بسوزانند. زبالههایی مثل حصیر و گونی و پارچه که از خانهتکانی جمع میشد هم در جشن چهارشنبهسوری سوزانده میشد. در هر محله در ۷ قسمت آتش روشن میشد.
۷ عدد مقدسی است. اول بزرگترها از روی آتش میپریدند. چون هم احترام داشتند و هم به دلیل سن وسالشان تا وقتی شعله آتش خیلی بالا نیامده بتوانند بپرند و احساس پیری نکنند. بعد جوانها میپریدند. میبینید که ابعاد روانشناسی و جامعهشناسی هم دارد. تمام نوروز پر بود از درسهایی که همه ما آنها را غیرمستقیم میآموختیم؛ از صله رحم تا حفظ حرمت بزرگترها. روز سیزده به در همه فامیل در طبیعت دور هم جمع میشدند و هرکسی غذایی را که آوردهبود بر سفره میگذاشت. از این مراسم درس برابری و گذشت را یاد میگرفتیم.»
- بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
جواد انصافی روزگار بعد از کرونا را روزگاری میداند که قدر همدیگر را بیشتر میدانیم و میگوید: «امسال بارها و بارها برای همه ما پیش آمده که دوست داشتیم دور هم جمع شویم، با هم تبادل اندیشه کنیم، همدیگر را در آغوش بگیریم و با هم دست بدهیم. حالا قدر و ارزش این مسائل را بیشتر متوجه شدهایم. به همین دلیل من فکر میکنم دوران پس از کرونا دوره خوبی خواهد شد و با محبت بیشتر قدر یکدیگر را بیش از پیش خواهیم دانست و به دنبال آن متحدتر خواهیم بود.»