همشهری آنلاین - رضا نیکنام: تاریخچه شکلگیری محله های قدیمی شهر تهران از جمله محله «باغ آذری» به دوران حفر خندق ها و دیوارکشی و ساخت دروازه های شهر و شکل گیری دارالخلافه ناصری بر می گردد. چهره کنونی محله باغ آذری متفاوت از آن دوران است و برخلاف اسمی که دارد، این محله مملو از ساختمانهای قدیمی و فرسوده است که بیشتر آنها در پایین ترین سطح زمین و در گودی ساخته شدهاند. برای رسیدن به آنها ناچارید شیب تند یا پلههای ابتدای کوچهها را طی کنید به گودهای شنگی و آذری برسید که ساکنان قدیمیای دارد.
تنها چیزی که اکنون بیش از همه در محله باغ آذری دیده میشود، بناهای و ساختمانهای قدیمی است و خبری از باغهای سرسبز و نهرهای جاری نیست. برای اینکه بدانیم چرا این محله از منطقه ما به باغ آذری معروف شده، از اهالی کمک میگیریم.
اینکه خانههای باغ آذری در گودال ساخته شدهاند تا از دید دیگران پنهان بمانند در نوشتههای تاریخی هم آمده و دلیل آن چنین ذکر شده: «از آنجا که تهران در قدیم مرکز غارتگری و چپاول بوده و به دلیل قرارگیری سر راه شهرری که از بزرگترین مراکز تجاری و سیاسی به حساب میآمده، محل مناسبی برای گردهمایی و لشکرکشی مدعیان قدرت به شمار میرفت. به همین دلیل تهراننشینها برای حفظ مال و جان خود، سرداب و زاغههایی میساختند تا هرگاه دشمنان حمله کردند، در خانههای زیرزمینی خود پنهان شوند.»
«ذکریای قزوینی» در سال ۶۷۴ هجری قمری در کتاب «آثار البلاد» کهـ تقریباً ۷۰سال بعد از یاقوت حمویـ نوشته شده درباره تهران چنین مینویسد: «تهران شهری است زیرزمینی، مانند لانه مورچه، که اهالی آن به محض حمله دشمن در زیرزمین مخفی میشدند.»
با همین اطلاعات سراغ حاج «عباس جوهری» و «حسن شفیعی» از معتمدان محله باغ آذری و حاج «مظفر احدی» ۹۰ ساله میرویم که البته کمی کسالت دارد. جوهری از سال۱۳۲۵ ساکن محله باغ آذری شده و از گذشته و پیشینیه آن اطلاعات خوبی در ذهن دارد. او در پاسخ به این سوال که آیا مردمان و ساکنان قدیمی محله در خانه های زیرزمینی زندگی می کردند؟ میگوید: «شاید این ادعا تا اندازهای درست باشد و در قدیم خانههای زیرزمینی در محله باغ آذری وجود داشته، اما در این گودالهایی که میبینید خانههایی هم ساخته شده که به دلیل برداشت زیاد از خاک محله برای ساخت آجر در کورهپزخانهها بوده است. آن دوران این آجرها را برای درست کردن حصار و دروازه های دور دارالخلافه از مسیر دروازه غار بیرون می بردند.»
استفاده از خاک زمینهای باغ آذری برای ساخت آجر
با افزایش روند شهرسازی در تهران، حصاری دور این شهر به دستور ناصرالدین شاه کشیده شد و مردم از ۱۲دروازه آن وارد تهران میشدند. برای ساخت این دیوار، کورهپزخانههایی در اطراف درست شد تا خشتهای موردنیاز تأمین شود. از زمینهای محله باغ آذری هم برای این کار استفاده و در اینجا چند کورهپزخانه ساخته شد تا ضمن تأمین خشت مورد نیاز برای ساخت دیوار شهر، مردم نیز بتوانند خشت خانههای خود را از طریق دروازه غار وارد تهران کنند.
یکی دیگر از اهالی قدیمی محله باغ آذری میگوید: «وقتی به این محله آمدم، ۷ساله بودم. همراه برادرم حسن از استان مرکزی به اینجا آمدیم تا در کورهپزخانه حاج غلامعلی کار کنیم. کورهپزخانه او در زمین پارک بعثت فعلی بود و اصلاً در اینجا خبری از باغ و زمینهای سرسبز نبود. کورهپزخانه آقای غائبی هم در خیابان صابونیان فعلی بود که الان کانون فرهنگی در آن ساخته شده است. گود حاج اسماعیل فعلی هم متعلق به فردی به اسم حاج اسماعیلنیا بود که در آن کورهپزخانه داشت و سالها قبل ساختمان شهرداری ناحیه۶ در آن ساخته شده است. حاج مرتضی ندافیان هم در زمین فعلی دانشگاه تربیت معلم شهید بهشتی کورهپزخانه داشت و فردی به اسم «علی گنده له» هم کوره داشت که ترمینال جنوب در زمینهایش ساخته شد.»
حاج «حسن شفیعی» از ساکنان قدیمی باغ آذری به چگونگی انتخاب نام محله اشاره میکند و میگوید: «از زبان بزرگان محله شنیده ام که فردی هم به نام آذری در اینجا کورهپزخانه داشت. همه کورهها بهصورت دایرهای و گرد ساخته شده بود اما کوره و دودکشهای کوره او چهارگوش بود. به همین خاطر بیشتر از بقیه کورهها به چشم میآمد و خاص بود. مردم هم هنگام نشانی دادن، اینجا را بهعنوان کوره آذری معرفی میکردند که کمکم به باغ آذری معروف شد ولی اصلاً در این اطراف باغی وجود نداشت و فقط چند درخت میتوانستید در این محله پیدا کنید که آن هم در کنار موتورخانهها رشد کرده بود.»
ساخت خانهها در گودی
حاج «مظفر احدی» نیز در ادامه به از بین رفتن خاک محله و ساخت خانه های کوچک در گودیها اشاره میکند و میگوید: «کورهدارها از خاک محله برای درست کردن آجر استفاده میکردند. به همین خاطر در مدت کمی، گودالهای زیادی در اینجا به وجود آمد. آن زمان کارگرها از شهرها و روستاهای مختلف به اینجا میآمدند تا در کورهپزخانهها کار کنند. ۶ماه از سال در اینجا بودند و پاییز و زمستان به خانههایشان میرفتند. کورهدارها برای کارگرها در کنار کوره چند زاغه و خانه کوچک ساختند تا در آنجا استراحت کنند. کمکم بعضی از کارگرها اعضای خانواده خود را به اینجا آوردند و در همان خانهها ماندند. عدهای هم ازدواج کردند و همراه زن و بچه در کورهپزخانهها کار میکردند. اینطور بود که خانههای زیادی در گودیها ساخته شد و این محله شکل گرفت.»
اگر این روزها هم خانههای قدیمی در این محله میبینید، از همان زمان باقی مانده و برای اینکه دسترسی به خانهها در گودیها آسان شود، در ابتدای بعضی کوچهها پله میبینید یا شیب تندی در کوچهها وجود دارد. او به خروج کورهها از محله اشاره و عنوان میکند: «بعد از ساخت چند خانه در این محله، مهاجران زیادی به اینجا آمدند و شروع به خانهسازی کردند تا در کارخانههای روغننباتی، چیتسازی، قند و شکر، سیلو و... کار کنند. با ساخت همان کارخانهها، بیشتر کارگران کورهپزخانهها نیز شغل خود را عوض کردند و کمکم به فعالیت کورهها در کنار خانههای خود اعتراض کردند. با شکلگیری محلههای اطراف هم، کورهپزخانهها در سال۴۳ تعطیل و به شهرکهای اسماعیلآباد، پاکدشت و قیامدشت منتقل شد. حالا هم اثری از آن کورهها نمانده و زمینهای آنها به ترمینال جنوب، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، پارک، خیابان و ایستگاه مترو تبدیل شده است.»
آذری، فردی با روحیه و دستبهخیر بود
احدی میگوید: «زمانی که آقای آذری را دیدم من خیلی جوان بودم و او مسن بود و قبل از انقلاب فوت کرد. او پیرمردی با روحیه بود. از صبح زود مثل کارگرها به کورهپزخانه میرفت و به امور رسیدگی میکرد. عصر که کارگرها به خانههایشان میرفتند، باز در کورهپزخانه می ماند و کار میکرد.»
وقتی از حاج مظفر میپرسیم رفتار آذری با کارگرها چطور بود، میگوید: «برای کارگرها خانه ساخته بود تا مجبور نباشند بخشی از درآمدشان را صرف اجاره خانه کنند. اگر کارگری قصد ازدواج داشت و با آذری در میان میگذاشت، برایش آستین بالا میزد و کمک میکرد تا تشکیل خانواده بدهد اما در حین کار با کسی رودربایستی نداشت. اگر خشتها ایراد داشت، به کارگرها گوشزد میکرد تا کارشان را درست انجام دهند.»
جوهری در ادامه برای ما از نحوه درست کردن خشت و فروش آجر میگوید: «آن زمان برعکس حالا تعداد کورهها زیاد بود و کارگر کم. کورهدارها سعی میکردند کارگرها را راضی نگه دارند تا مبادا به کورهپزخانه دیگری بروند. کارگرانی که در کورهپزخانه حاج غلامعلی کار میکردند، روزانه ۷ ریال مزد میگرفتند. شرط گرفتن مزد کامل هم آماده کردن ۳ هزار خشت بود. آجرها را سوار گاری و چهارچرخ میکردند تا داخل شهر ببرند. در کنار موتورخانهای هم که کورهدارها درست کرده بودند، استخر کوچکی وجود داشت که کارگرها در آن آبتنی میکردند و لباسهایشان را میشستند. یادم میآید تعدادی از کارگرها هم که در یک زاغه زندگی میکردند، پس از لرزش زمین و فروریختن خانه های داخل زاغه زیر آوار مانده و کشته شدند چون محل زندگی کارگرها خیلی مقاوم ساخته نشده بود.»