همشهری آنلاین - عاطفه صبور - رضا افراسیابی: جایی برای درس و تحصیل و زندگی. اشتیاقمان ما را کشاند به ساختمانی نوساز در گوشهای دنج از محله ازگل. اینجا از حجرههایی که در فیلمها نشان میدادند و کلاسهایی که طلبهها بر فرش و پای منبر استاد مینشستند، خبری نبود. کلاسها مانند دانشگاه پر از صندلی و تخته وایت برد بود و بعضا مانیتورینگ هم بودند. اینجا حوزه علمیه امام خمینی(ره) است. جایی که طلبهها روزشان را با درس و کتاب شب میکنند وغم و شادی ۳۶۵ روز سال را با هم شریکند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
پیر راه
«سید یاسر علوی» ۲۰ سال میشود که ملبس به ردای روحانیت و به قول خودش پیر این راه شده است. وی بعد از فوت آیتالله مجتهدی کوچ کرده و آمده حوزه حاج آقای صدیقی. در حوزه هم احکام مکاسب که همان احکام معاملات و کسب و کار است تدریس میکند و هم نظارت مالی و اداری حوزه را برعهده دارد. «علوی» از روحانیون خوش مشربی است که در این وادی طریق عاشقی را انتخاب کرده و آنقدر شیرینی این بندگی برایش زیاد است که هیچ تلخی در کنار آن حس نمیکند.
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر...
۵ طبقه ساختمان نوساز. ساختمانی که به سنت گذشته هنوز به آن حجره میگویند. کلاسها از ساعت ۷ صبح تا موقع اذان ظهر برگزار میشود و طلاب بعدازظهر هم به مباحثه و مطالعه میپردازند. ۲ روز آخر هفته نیز طلبههای شهرستانی که نمیتوانند نزد خانواده بروند، بساطشان را جمع میکنند و برای کوهنوردی آماده میشوند. اغلب هم به ارتفاعات اطراف شهرک شهید محلاتی میروند. تفریح استادانی همچون حاج آقا علوی هم از همین نوع است و خودش میگوید هر جمعه صبح زود یک زیرانداز و ناهار و خوراکیهای مختلف دستشان میگیرند و با همسر و ۳ فرزندش راهی کوه میشوند.
آن نازنین عبا...
حاج آقا علوی از سنت عمامه به سرکردن روحانیون در گذشته میگوید؛ از روزهایی که طلاب هر زمان که دلشان هوای پوشیدن این لباس را میکرد؛ بدون اذن، آن را به تن میکردند. ولی حالا شرایط فرق کرده و میگوید: «درگذشته قانون خاصی برای پوشیدن لباس وجود نداشت و همان سالهای اول این مراسم را انجام میدادند. اما الان به دلایل صحیح برای این کار یکسری قوانین گذاشتهاند. فرد حداقل باید ۶ سال درس طلبگی خوانده باشد و در مصاحبه و تحقیقات قبول واقع شود تا لباس روحانیت به تن کند. مراسم عمامهگذاری در حوزه امام خمینی(ره) توسط آیتالله جوادی آملی یا آیتالله صدیقی یا آیتالله مصباح انجام میپذیرد. قبل از به سر گذاشتن عمامه دعای کوتاهی خوانده میشود و پس از سخنرانی درباره وظیفه مهمی که از این به بعد برعهده آنهاست، افراد را تک به تک صدا میکنند و عمامه را بر سرشان میگذارند.
هوا را از من بگیر گوشیام را نه...
طلبهها با اینکه وقتشان محدود است و باید بیشتر وقت خود را برای مطالعه دروس بگذارند، از دنیای مجازی استقبال میکنند و به همین دلیل راه ورود تکنولوژی هم به حوزه بسته نمیماند. تب بازیهای اینترنتی و تلفن همراه به حجرههای طلاب هم راه پیدا کرده و موضوعی که حاجآقا معتقد است اگر مدیریت شود مشکل چندانی ایجاد نمیکند و میگوید: بسیاری از حوزه ها آوردن گوشی همراه را ممنوع کردهاند ولی این حوزه در این مورد سختگیری چندانی ندارد.»
طلا و مس
حقوق ماهانهشان آنقدر ناچیز است که هر جور دو دو تا چهارتا میکنیم، نمیتوانیم حساب دخل و خرجشان را متوجه شویم. حاج آقا علوی معتقد است طلاب مجرد که ۷ روز هفته همین جا هستند و فقط برای خرید کتاب پایشان را بیرون میگذارند، با همین یکصدهزارتومان (بهمن ۱۳۹۳) ماهانهای که میگیرند، میتوانند روزگار بگذرانند. متأهلین اما مجبورند به تدریس در دانشگاه بپردازند یا در ادارات و سازمانها استخدام شوند تا بتواند روزگار بگذراند. «علوی» در این باره تأکید میکند: «روش زندگی ما با افراد عادی تفاوت دارد. من که روحانی هستم لباس قبلیام حتماً باید خراب شده باشد تا لباس نو بخرم وگرنه این کار را اسراف میدانم. نیازهای عادی روزانه مردم اغلب مواقع نیاز یک طلبه نیست. یک نویسنده میگوید هرموقع احساس کردی چیزی را نیازداری، یک هفته صبرکن و اگر دیدی میتوانی بدون آن زندگی کنی، بدان قطعاً نیازی به آن نداشتهای. ۹۰درصد خرجهای ما آدمها همین است. همه هزینههای زندگی روحانیون با افراد عادی فرق دارد و یک طلبه با ۳ میلیون تومان عروسی میگیرد و سر خانه و زندگیاش میرود. این ساده زیستی باارزش است. کاری هم که همسران طلبهها انجام میدهند و شیوه زندگی آنان در برابر تمامی تعلقات و مادیات جز جهاد نیست.
خوشبختی از نوع طلبگی
وقتی از خوشبختی حرف میزد، جنسش با خوشبختی دیگران تفاوت دارد. خوشبختی که این روزها برای آدمها رویایی دست نیافتنی شده است و در پول و خودرو و خانه و زندگی مرفه خلاصه میشود. حاج آقاعلوی خوشبختی طلبهها را رضایت امام زمان(عج) میداند و میگوید: «حالا برای این دنیا، زمان و زمین را بدوزیم که بهتر زندگی کنیم که چه؟ بعد در روز قیامت باید حساب اینها را پس دهیم. زندگی دنیا بازیچه ای بیشتر نیست. چه نان چه کباب آدم را سیر میکند، اما به چه قیمت کباب بخوریم. پول دیگران!؟
آنچه از پرده برون افتاده...
سریال پردهنشین را هراز گاهی دیده و به نظرش فیلم خوبی از آب در آمده است. ساختن این فیلمها را بهتر از نساختنشان میداند و معتقد است: «با این حال نمیتوان واقعیت زندگی یک طلبه را نشان داد. بعد معنوی زندگی طلبه است که به آن روح میدهد. وگرنه ظاهرش مانند زندگی تمام افراد جامعه است. این روح معنوی را نمیتوان در فیلم به تصویر کشید.»
تحصیل علم و آیین زندگی
زندگی و تحصیل در کنار هم برای طلبههای حوزه علمیه امام خمینی(ره)، حال و هوای متفاوتی دارد. حوزه برای آنان درست مثل خانه شده و زندگی با همه فراز و نشیبش در آن جریان دارد. سراغ چند نفر از طلبههای جوان و دستاندرکاران حوزه رفتیم و با آنان گفتوگویی خودمانی داشتیم.
جای پزشک طلبه شدم
«محمد دهقانی» طلبه پایه ششم که ۲۱ سال سن دارد و مسئولان حوزه، او را از هر نظر «نمونه» معرفی میکنند. او درباره اینکه چگونه وارد حوزه شده میگوید: «پدرم پزشک است و برای همین میخواستم راه او را ادامه بدهم. حتی در دوران دبیرستان، رشته زیستشناسی را انتخاب کردم تا مثل پدرم پزشک بشوم. یکی از دوستانم در حوزه تحصیل میکرد و چند بار برای دیدنش به آنجا رفتم. آخر هم کمال همنشین در من اثر کرد و تصمیم گرفتم به حوزه بیایم و علوم دینی را تحصیل کنم تا روحانی بشوم. با آنکه افراد خانوادهام همه مذهبی هستند اما برایشان عجیب بود که پزشکی را کنار بگذارم و به حوزه بروم. اینجا هم تحصیل میکنم هم تدریس.» درباره سبک زندگی یک طلبه در حوزه هم توضیح میدهد: «از صبح تا بعد از ظهر به همراه دیگر طلبهها مشغول درس و بحث هستیم. پس از آن هم به انجام کارهای شخصی و ورزش مشغول میشوم. چون علاقه فراوانی به فوتبال و شنا دارم. در بخشی از محوطه حوزه وسایل ورزشی نصب شده است و اغلب طلبهها از آنها استفاده میکنند.»
رفاقت حوزهای
«مهدی کیاماری» ۲۲ سال سن دارد و درباره تحصیل در حوزه میگوید: «از بچگی با حال و هوای مسجد و هیئتهای مذهبی مانوس بودم. به همین دلیل بود که از ۵ سال پیش طلبه شدم. من هم دوستی بین بچههای مدرسهای را دیدهام و هم رفاقت طلبهها را در حوزه. رفاقت طلبهها در حوزه خیلی عمیق است و به قول معروف روی این دوستیها میتوان حساب کرد. چرا که طلبهها دغدغههای معنوی دارند و مادی فکر نمیکنند. قبل از نماز صبح، طلبهها برای نماز شب بیدار میشوند و این آغاز روز ماست. تعدادی از اهالی محل برای نماز جماعت صبح به حوزه میآیند و بیشتر طلبهها نماز مغرب و عشاء را در مسجد جامع «ازگل» میخوانند. صبحانه و ناهار را حوزه تأمین میکند، اما شام به عهده خود طلبههاست و برای همین گاهی به همراه دوستان به مغازههای اطراف میرویم و مختصر خریدی انجام میدهیم.
نماز تماشایی طلبهها
اینکه کسی بعد از تحصیل دانشگاهی و اخذ مدرک سراغ حوزه برود، اتفاق غریبی است. «محمد سید قراب» ۲۸ ساله، طلبهای است که مدرک کارشناسی تکنولوژی ارتباطات و کارشناسی ارشد جامعهشناسی، راضیاش نکرده و علم زندگی را در حوزه جستوجو میکند. خودش میگوید: «این روزها جامعه ما بیشتر از هر چیزی به دنبال جایگاه اجتماعی بالاست و به همین دلیل کسب عنوان دکتر و مهندس خیلی طرفدار دارد. در حالی که علوم انسانی و اسلامی، نقشه راه همه انسانها برای سعادتمندی و عاقبت به خیر شدن است و به آدمی درس زندگی و اخلاق میدهد. دوستان خوبی پیدا کردهام که از نظر اخلاق و شخصیت نمونه هستند. داخل حوزه هم که درس و بحث و صد البته نماز جماعت باشکوه خاصی برگزار میشود. وقت نماز آنقدر نمازخانه شلوغ میشود که از تماشای آن لذت میبرم.
افتخار بزرگ
وقت ناهار که میشود همه به «احمد بداغی» سلام میکنند وگاه خوش و بشی مختصر. او از ۲ سال پیش مسئول آشپزخانه حوزه است و درباره کارش میگوید: «از این کار خیلی راضی هستم. چرا که به قول معروف گروه خونی من و این بچهها با هم یکی است. اینجا همه طلبهها در انجام کارهای آشپزخانه مشارکت میکنند و هر روز ۳ طلبه مسئولیت شستن ظرفها را بر عهده دارند. این کار هر جایی دیده نمیشود و فقط مخصوص روحیه یک طلبه است. اغلب هم کم غذا هستند. کار کردن برای جوانانی که میخواهند به دین خدا خدمت کنند، برای من افتخار بزرگی است.»
----------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله یک به تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۴