تاریخ انتشار: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۱۶:۲۴

همشهری‌آنلاین: کتاب آموزش به مثابه فرهنگ از سوی انتشارات منادی تربیت به بازار کتاب عرضه شد

نوشته زیر را دکتر محمدرضا سرکار آرانی* مترجم این کتاب که خود مدرس و محقق در زمینه تکنولوژی آموزشی است، در توصیف این اثر نوشته است.

بسیاری از معلمان، پژوهشگران و کارگزاران آموزشی ژاپن بر این باوراند که آموزش‌وپرورش، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم،تحولات شتابان سیاسی و اقتصادی ملی و جهانی و تأثیر فرهنگ غرب و مشخصاً دخالت‌های مستقیم آمریکا تغییرات زیادی کرده است و خوف آن می‌رود که از روح ژاپنی تهی شود. اما پژوهش های مردم‌نگارانه‌ی بسیاری با ارائه تصویرهایی عینی از تجلی فرهنگ ژاپنی در فرایند آموزش و یادگیری در مدارس ژاپن به صورت جذابی استدلال می کند که مدارس ژاپن به صورت حیرت‌انگیزی آموزش و یادگیری را در قالب "سناریوهای فرهنگی" مدیریت می‌کنند. این پژوهش ها که بعضاً توسط پژوهشگران غربی انجام شده است نشان می دهد آموزش‌و پرورش ژاپن تا حدود زیادی فرهنگی است و علی رغم تحولات پرشتاب و بسیار زیاد دهه های گذشته و موج های فرهنگی ناشی از جهانی شدن و بین المللی شدن ژاپن امروز، هنوز هم مبتنی بر فرهنگ ژاپنی است.

پژوهش های مردم نگارانه در آموزش و پرورش ژاپن جلوه‌های فرهنگی آموزش و یادگیری را بازشناسی و ریشه‌ها و اندیشه‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی کامیابی نظام آموزش مدرسه‌ای در ژاپن را با رویکرد فرهنگی تجزیه و تحلیل می کند. اخیراً پژوهش هایی از این دست در حوزه آموزش ترویج می شود و مورد توجه ژاپنی‌ها و پژوهشگران آموزشی بسیاری در آمریکا و اروپا قرار گرفته است. گسترش این نوع پژوهش ها موجب برگزاری نشست‌های علمی بسیاری در آمریکا، اروپا و ژاپن برای جستجوی رویکرد فرهنگی به آموزش و نتایج آن شده است واغلب ارتباط آموزش، یادگیری و فرهنگ با توجه به تجربه‌ی‌ شرق در مقایسه با غرب مورد ارزیابی قرار می گیرد. بیش‌تر مباحث این نشست‌ها در دهه‌ گذشته ناظر به ترویج رویکرد فرهنگی به آموزش‌ و اندیشه در نظریه‌های آموزش و یادگیری است که به فرهنگ و محیط زیست طبیعی و اجتماعی خلق نظریه‌های تربیتی اهمیت بیش‌تری می‌دهند.

برای مثال فرهنگ آموزش و یادگیری در ژاپن بیش‌تر بر همکاری، مشارکت و فعالیت گروهی تأکید دارد، حال آن‌که در آموزش آمریکایی رقابت بیش‌تر جلوه می‌کند. ژاپنی‌ها کم‌تر دست به جداسازی دانش‌آموزان بر اساس آزمون‌های هوش و پیش‌رفت تحصیلی‌ می‌زنند و از ترویج مدارسی که بر این اساس شکل می‌گیرند، می‌پرهیزند؛ ولی در آمریکا گروه‌بندی دانش‌آموزان بر اساس آزمون‌های مختلف تحصیلی، فرهنگ رایج آموزش و یادگیری است. در آمریکا تأکید بر انتقال بسته‌های مشخصی از دانش با توجه به توانایی‌های فردی دانش‌آموزان امری مرسوم است؛ در صورتی‌که در ژاپن فرصت‌های یادگیری از طریق تجربه‌ی دانش‌آموزان به صورت گروهی و مشارکتی مورد توجه بیش‌تری است.

ژاپنی‌ها بر بازیافت ایده‌ها   و داده‌ها  تأکید زیادی دارند، کهنه و نو را با هم می خواهند و علاقه‌ی زیادی به استدلال و تحلیل مسائل با زمینه‌ و مناسبات پیشینی  آن‌ها نشان می‌دهند و از گذشته به آینده  می‌رسند؛ در صورتی‌که در آمریکا، در روند استدلال و تحلیل‌‌ مسئله، زمینه‌ و مناسبات پسینی  اغلب از اهمیت بیش‌تری برخوردارند و از آینده به گذشته  می‌رسند و نو‌به‌نو شدن مداوم و بیرون راندن کهنه را مغتنم می‌شمارند.

در ژاپن به فرایندها بیش‌تر از نتایج و پیامدها اهمیت داده می‌شود و پرسش‌های کتاب‌ درسی و معلمان بیش‌تر از چگونگی  است تا چرایی ؛ در حالی‌که در مدارس آمریکا نتایج و پیامدها وزن سنگینی‌ دارند و سؤالات کتاب‌های درسی و معلمان بیش‌تر از چرایی است تا چگونگی. در ژاپن معلمان بیش‌تر بر فهم مسئله پا می‌فشارند و حجم اطلاعاتی که برای فهم مسئله  به دانش‌آموزان می‌دهند، بیش‌ از اطلاعات و راهنمایی‌هایی است که برای یافتن پاسخ صحیح مسئله  لازم است؛ در صورتی‌که در فرهنگ نتیجه‌گرای آمریکایی بیش‌تر وقت کلاس، اطلاعات کتاب‌های درسی و راهنمایی‌های معلم برای یافتن پاسخ صحیح مسئله صرف می‌شود. ژاپنی‌ها می‌کوشند دست‌کم در آموزش عمومی، تعادلی نسبی میان پرورش "قلب"، "ذهن" و "دست" به‌وجود آورند و بر مهارت‌های اجتماعی، زندگی و روابط انسانی  بسیار تأکید می‌ورزند در حالی‌که در آمریکا پیش‌رفت تحصیلی  و مهارت‌های شناختی و پایه، در قالب هدف‌ها و فعالیت‌های آموزشی بیش‌تر مورد توجه قرار می‌گیرد. ژاپنی‌ها تا حدود زیادی، هدف‌های تربیتی کیفی را که به‌دشواری تن به سنجش و اندازه‌گیری کمی و قابل مشاهده و مقایسه می‌سپارند، به‌دقت مورد توجه قرار می‌دهند و مناسبات پیچیده تربیت پنهان را به‌خوبی در اندیشه‌ و عمل تربیتی خود لحاظ می‌کنند؛ در صورتی‌که فرهنگ غالب در آمریکا بیشتر متوجه هدف‌های تربیتی قابل اندازه‌گیری است و در صدر آن‌ها پیش‌رفت تحصیلی قابل ارز‌یابی کمّی و هدف های پیدا و آشکار آموزش مدرسه ای قرار دارد.

تجزیه و تحلیل این تفاوت ها تا حدودی نشان می‌دهد که برخی از رهیافت ها و زمینه‌های اندیشه و عمل تربیتی در علوم اجتماعی و انسانی، همانند دانش تجربی، دارای وجوه جهان‌شمول است؛ ولی دست‌کم برخی از بنیادهای نظری این حوزه از دانش بشری، بستر حضور و ظهور خود را از فرهنگ و اندیشه‌‌ی غالب جامعه‌ی خود می‌گیرند و در بستر فرهنگی و اجتماعی خود به بهره‌وری می‌رسند. بنابراین میزان اثربخشی آن‌ها در بسترهای فرهنگی و اجتماعی متفاوت، موضوعی قابل مطالعه است و لازم است کارآمدی نظریه‌های تربیتی را با توجه به شرایط و محیط‌های فرهنگی و اجتماعی متفاوت مورد نقد و بررسی قرار داد.

این مباحث در نشست های فرهنگی و علمی متفاوتی در جهان امروز اعم از شرق و غرب در جریان است. برای مثال کتاب"آموزش به مثابه فرهنگ" اثر تازه ای که به مناسبت روز "معلم" این روزها در ایران توسط موسسه فرهنگی منادی تربیت به بازار نشر آمده است  حاصل نشست‌های فرهنگی پژوهشگران برجسته ژاپنی با همتایان آمریکایی خوداست. نگارنده بیشتر به منظور ترویج این مباحث در مجامع فرهنگی و علمی ایران این کتاب را با همکاران ژاپنی خود از زبان ژاپنی به فارسی ترجمه کرده است. این اثر نخستین بار در سال 2005 توسط مؤسسه‌ی آموزشی ـ پژوهشی پی‌اچ‌پی  به زبان ژاپنی منتشر شد. کتاب حاضر از متن ژاپنی توسط نگارنده و همکاران ژاپنی او ترجمه شده است.

به منظور تبیین رهیافتی نو پیرامون "رویکرد فرهنگی و تربیتی به آموزش" دراین جا بررسی کوتاهی از محتوا و مباحث این اثر ارئه می شود.
 
ساختار کتاب و مجموعه مباحثی که در آن به‌صورت گفت‌وگو مطرح شده است، به بازاندیشی در اندیشه و عمل تربیتی می‌پردازد و ویژگی‌های فرهنگی آموزش و یادگیری در ژاپن و آمریکا را با هم مقایسه می‌کند. در برخی از بخش‌ها، گفت‌وگو از تبیین ویژگی‌های اصلی فرایند آموزش و یادگیری نیز فراتر می‌رود و تصویری عینی از فرهنگ آموزش در غرب و شرق ترسیم می‌کند. موضوع اصلی گفت‌وگوها درباره‌ی آموزش و یادگیری است که کیفیت فرهنگی دارد و آموزش مدرسه را به مثابه یک فعالیت فرهنگی تجزیه و تحلیل می‌کند. 
در این گفت‌وگوها تعاملی سه جانبه شکل گرفته است.

یکم، خانم لوئیس به عنوان ژاپن‌شناس برجسته در آمریکا و آموزش‌شناسی متخصص، آموزش‌وپرورش را در ژاپن، به مثابه فعالیتی فرهنگی تجزیه و تحلیل می‌کند.
دوم، آقای دکتر دوای به عنوان آمریکاشناسی برجسته در ژاپن و متخصصی در روان‌شناسی اجتماعی با آثاری پرفروش در ژاپن و آمریکا می‌کوشد تا دغدغه‌های خود را درباره‌ی سرنوشت اصلاحات آموزشی در ژاپن و تأثیر نفوذ فرهنگ غرب در آن‌ها با خانم لوئیس در میان بگذارد و ریشه‌های اجتماعی و روان‌شناختی دل‌نگرانی خود را تبیین کند.

سوم، خانم سوگا به عنوان مادر کودکانی که امروزه در ژاپن به مدرسه می‌روند و در عین حال مدیر پژوهشی بنیاد انجل  و عضو گروه پژوهشی «مطالعات راهبردی برای حمایت از آموزش‌وپرورش کودکان» در توکیو است. او تصویرهای فرهنگی خانم لوئیس از مدارس ژاپن و آقای دوای از آموزش‌وپرورش آمریکا را بازبینی می‌کند و با حضور به‌موقع خود در مباحث تلاش می‌کند به گفت‌وگوها ژرفای ادراکی و زیبایی واقعی بیش‌تری ببخشد، جلوه‌های دل‌نگرانی‌های آقای دوای را نشان دهد و تصویرهای فرهنگی خانم لوئیس از آموزش ژاپن را تصدیق کند. پرسش‌های او و مثال‌هایی که از جهان واقعی زندگی کودکان امروز ارائه می‌دهد گفت‌وگوها را جذاب‌تر می‌کند و به روشن‌تر شدن زوایای پنهان فرهنگ آموزش و یادگیری در شرق و غرب یاری می‌رساند.

این کتاب شامل پیش‌گفتار مترجمان، پیامی از دکتر تاکه‌او دوای(نویسنده اول کتاب) برای خوانندگان فارسی زبان، پیش‌گفتار نماینده‌ی مؤلفان و بخش هایی به ترتیب زیر است.
بخش اول به بازاندیشی در فرهنگ آموزش و یادگیری ژاپن در مقایسه با آمریکا اختصاص دارد و دکتر تاکه‌او دوای دیدگاه‌های خود را در ارتباط با تحولات برنامه‌های آموزشی و درسی ژاپن به‌ویژه در فرایند مدرن‌سازی ژاپن و دوران پس از جنگ جهانی دوم تجزیه و تحلیل می‌کند و مهم‌ترین دغدغه‌های فرهنگی ژاپنی‌ها و مسائل آن‌ها را در برای خواننده توضیح می‌دهد. 
بخش دوم به مباحث سه‌جانبه‌ی دکتر دوای، دکتر لوئیس و خانم سوگا اختصاص دارد. مهم‌ترین مبحث این بخش، پیرامون کیفیت آموزش‌وپرورش ژاپن به مثابه الگویی برای به‌سازی آموزش‌وپرورش جهان است. گفت‌وگوهای بین فرهنگی این بخش درباره‌ی آموزش‌وپرورش ژاپن و آمریکا، آموزه‌های بسیار اثربخشی برای معلمان و پژوهشگران آموزشی جهان به همراه دارد.

بخش سوم به گفت‌وگوهای دکتر لوئیس و خانم سوگا درباره‌ی پژوهش‌های مردم نگارانه درباره‌ی آموزش و پرورش قلب‌ها و اندیشه‌های کودکان با روی‌کردی فرهنگی مربوط است. پژوهش مردم‌نگارانه‌ی دکتر لوئیس درباره‌ی پرورش موزون قلب، ذهن و دست‌های کودکان در مدارس ژاپن موضوع اصلی گفت‌وگوهای این بخش است و به دلیل اثربخشی آموزش‌وپرورش ژاپن، با روی‌کردی فرهنگی به آموزش و یادگیری، تجزیه و تحلیل می‌شود.

بخش چهارم که به قلم یوکی‌کو سوگا نوشته شده است، به مثابه صورت‌بندی مسائل مطرح شده در بخش های پیشین است و پیامدهای اصلی گفت‌وگوها را جمع‌بندی کرده است. در عین حال بنیادهای اساسی آموزش کودکان برای پرورش توانایی زیستن را تبیین می‌کند و با مروری بر چالش‌های آموزش‌وپرورش ژاپن در مقایسه با آمریکا چشم‌اندازهای تازه‌ای برای تجزیه و تحلیل فرهنگی فرایند آموزش و یادگیری ارائه می‌دهد و ایده‌های تازه‌ای برای معلمان، کارشناسان و پژوهشگران آموزش‌وپرورش مطرح می‌کند.

نقد و بررسی این اثر و ترویج گفتمان هایی از این دست رهیافتی اثربخش برای جستجو و ترویج رویکرد فرهنگی به آموزش است. بنابر این به کارشناسان برنامه‌ریزی آموزشی و درسی، مدیران و کارگزاران آموزشی، سیاست‌گذاران و تصمیم‌سازان آموزش‌وپرورش کشور، پژوهش‌گران تعلیم و تربیت، همکاران دانشگاهی و دانشجویان رشته‌های علوم تربیتی، راهنمایان تعلیماتی و اعضای گروه‌های آموزشی مناطق مختلف آموزش‌وپرورش و معلمان فرهیخته‌ای که در جست‌وجوی راه‌های اثربخش کیفیت‌ بخشی و تحول در آموزش‌وپرورش ایران هستند،توصیه می شود تا با ترویج رویکرد فرهنگی و تربیتی به آموزش برای اعتلای "معلم" و جایگاه تربیتی "معلمی"تلاش کنندو با نقد و بررسی نظریه های آموزش و یادگیری و بازاندیشی در اندیشه و عمل تربیتی رایج به خلق ایده های تازه در آموزش و پرورش بپردازند.

*دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی

برچسب‌ها