تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۳۸۸ - ۱۹:۳۰

نفیسه مجیدی‌زاده: اگر در این زندگی پول وجود نداشت چه اتفاقی می‌افتاد؟ نه خرید و فروشی بود و نه پس‌اندازی!

فکر می‌کنید آن موقع آرامش داشتیم و بی‌دغدغه بودیم و یا هرج و مرج می‌شد؟ آن وقت پول دوست‌ها به چه چیزی علاقه‌مند می‌شدند؟ و ولخرج‌ها چه‌طور خرج می‌کردند؟

اما الان پول وجود دارد و همه که نه، اما بیشتر آدم‌ها زیادش را دوست دارند.
بعضی آدم‌ها پول را برای خرج کردن دوست دارند، بعضی‌ها برای جمع کردن! بعضی هم متعادل‌اند، هم خرج می‌کنند و هم جمع.

بعضی‌ها قدر پول را می‌دانند؛ بعضی نمی‌دانندو...

اما واقعیت این است که همه، اگر حتی به فرض محال پول را هم دوست نداشته‌باشند، به آن احتیاج دارند.

این خریداران شگفت‌انگیز

درست مثل یک کوزه عسل برای خرس... یک جعبه شکلات برای بچه‌ای شکمو... یک آدم خواب برای پشه... بله. یک مرکز خرید بزرگ برای کشف سوژه ،دقیقاً چیزی شبیه همین‌هاست.

دقیقاً همین‌جاست که سوژه‌ها در جنس‌های مختلف، با طرح‌ها و رنگ‌های متنوع و نیازهای متفاوت دور هم جمع شده‌اند. همان‌طور که می‌دانید معمولاً پشت ویترین هر مغازه‌ای حجم انبوهی خریدار یافت می‌شود! دخترها و پسرهای نوجوانی که به شدت مشتاق خریدند.
من امروز به دو گروه متفاوت و صد البته بسیار متنوع از این گروه‌ها برخوردم.

اولی یک توده گرد و پر حجم و جیغ‌کشان و خندان بود، متشکل از 10 دختر نوجوان .هر کدام از آنها چیزی خریدند که به‌قول خودشان قبلاً نمی‌خواستند. همه این گروه دور هم جمع شدند تا سارا تربتی کفش بخرد و ساناز هم کیف. حتماً سؤال این است که اگر این دو نفر خرید داشته‌اند این لشکر ده نفره اینجا چه می‌خواهند؟ عرض کردم... در ابتدا آن هشت نفر چیزی نمی‌خواستند اما حالا دست‌های پر و جیب‌های خالی‌شان چیز دیگری می‌گوید؛ ما وقتی حرف می‌زنیم که گروه دختر خریدشان تقریباً تمام شده. سارا تربتی برای لباس فیروزه‌ای جدیدش یک کفش طوسی قشنگ خریده:

«با خودم هرچی فکر کردم دیدم نمی‌ارزد برای لباسی که سالی یه بار می‌پوشم کفشی بخرم که خیلی قابل استفاده نباشد، یه کفش طوسی خریدم، هم می‌توانم با لباس مشکی و سرمه‌ای که دارم بپوشمش، هم با همین لباس فیروزه‌ای که تازه خریدم. با این هزینه‌ها نمی‌ارزید که بخواهم چند جفت کفش بخرم. پس یک رنگی انتخاب کردم که بتوانم با چند تا لباس بپوشم.»

زنبیل‌های المیرا میرهاشمی پر از وسایل مختلف و متفاوت است. المیرا اصلاً امروز به قصد خرید نیامده بود، اما چهار تا زنبیل خرید کرد!

« بچه‌ها می‌دانند، من اصلاً  اگر از چیزی خوشم بیاید نمی‌توانم نخرم... هر جوری شده می‌خرمش، یک دفعه از یک چیزی خوشم آمده بود، با اینکه اگر می‌خریدمش چیزی ته جیبم نمی‌ماند، خریدمش، اما تا خانه پیاده رفتم!»

دومین گروه قطار حیرانی بود که پشت ویترین موبایل فروشی ، ساکت مبهوت از ریل خارج شده بود ، بی دود و بی صدا ...متشکل از هفت پسر نوجوان. مهران به قول رفقایش یک گوشی باز حرفه‌ای و کار درست است.مهران هر از گاهی که معلوم نیست چند بار در سال یا حتی گاهی در ماه است گوشی موبایل جدیدی می‌خرد: «پول توجیبی چندانی ندارم ولی خب من دوست دارم رنگ به رنگ گوشی عوض کنم، گاهی وقت‌ها می‌روم تو یک رستوران یا کافی‌شاپی جایی کار کنم که پول در بیاورم بروم گوشی بخرم.»

مهران آمده تا علی احمدی گوشی تلفن همراه بخرد.

علی احمدی:« گوشی‌های خیلی قشنگی هست، همه این امکاناتی که گوشی‌های جدید دارند من را تحریک می‌کنند که یکی از این گوشی‌ها بخرم، اما...»

این «اما»ی علی احمدی چیزی شبیه به همان نکته‌سنجی سارا تربتی از گروه جیغ‌کشان و خندان دخترهاست.

از نظر سعید بهزادی از گروه قطار پسرها: «دخترا خیلی ولخرجن... خواهر من همیشه یه مشت چیز الکی می‌خرد، اگر به اختیار خودش باشد بین تعمیر یخچال خراب و خریدن یه مشت چیز- میز، دومی را انتخاب می‌کند.»

و بهروز میرزاده می‌پرد وسط حرفش: «نه، فقط دخترها ولخرج نیستند، داداش من حسام، دست کم هفته‌ای 30 هزار تومن فقط پول می‌دهد فیلم می‌خرد، قبض موبایلش هم40 تومنی می‌آید، مدام پول می‌دهد شال‌گردن و دستکش می‌خرد، صد تا کیف موبایل دارد، خرج الکی خیلی دارد... فقط دخترا ولخرج نیستند، پسرا هم ولخرجند.»

به نظرم هر کدام از ما دست‌کم هشت بار در طول و عرض زندگی این جمله را از پدر و مادرمان شنیده ایم که «مگه پول علف خرسه؟»

به نظر هر کدام از ما و حتی پدر و مادرهای ما در طول و عرض زندگی بارها و بارها دلمان خواسته هر چه دلمان می‌خواهد بخریم.

به نظرم هر کدام از ما باید یاد بگیریم «چه چیزی» را به «چه قیمتی» می‌خواهیم.

شما جزو کدام گروهید؟ الکی خرج می‌کنید یا سنجیده خرید می‌کنید؟

این بار که از خرید برگشتید نگاهی به زنبیل مبارکتان بیندازید. ببینید برای خرید هر چیزی چه میزان هزینه کردید؟ دوام و ماندگاری آنچه برایش هزینه پرداخته‌اید چه‌قدر است؟

آیا می‌شود از خرید آنچه ته دل عزیزتان از دیدنش قیلی ویلی رفته صرف‌نظر کرد یا نه؟

به همه این حساب و کتاب‌ها اضافه کنید «برای تأمین یک عدد هزار تومانی سبز و دلپسند چه‌قدر انرژی و عمر صرف می‌شود؟» شما تصمیم می‌گیرید، شما می‌سنجید...

سپیده قادری

من پینوکیو نیستم اما...

صدای پای پینوکیو می‌آید؛ هنوز هم هر وقت به پول پس‌انداز کردن فکر می‌کنم، یاد پینوکیو می‌افتم و صدای پاهای چوبی‌اش در گوشم می‌پیچد که می‌دود. پینوکیو مهم‌ترین و تاریخی‌ترین فریب زندگی‌اش را خورده است؛ همان ماجرای کاشتن پول‌ها در زمین و سبز شدن درخت پول!

البته پس‌انداز کردن ربطی به این ماجرا ندارد. ما که قرار نیست پول‌هایمان را در زمینی بکاریم که روباه مکار و گربه نره به ما پیشنهاد داده‌اند و از جای آن هم باخبرند! اصلاً ما که عروسک چوبی نیستیم. ما فقط می‌خواهیم ببینیم اگر فقط کمی از پول‌هایمان را پس‌انداز کنیم چه می‌شود؟

تو دختری و 15 ساله، می‌گویی: «کدام پول؟ ما با پول توجیبی خرج همین رفت و آمد و خوراکی‌ها  و هزینه‌های جانبی مدرسه را پرداخت کنیم، کم هم می‌آوریم.»

تصویرسازی: مجید کاظمی

خب نه! ما که قرار نیست در باره پول توجیبی صحبت کنیم. آن موضوع را یکی دیگر از همکاران پوشه کار کرده است. ما می‌خواهیم از تجربه‌های پس‌انداز کردن بشنویم. آن هم نه از سوی بزرگ‌ترها و یا توصیه کارشناس‌ها، بلکه از زبان همین نوجوان‌ها و جوان‌ها. و البته فقط حسرت نمی‌بریم. کمی هم یاد می‌گیریم.

***
برادر یکی از دوستان ماست. یک سال است که از مرز نوجوانی گذشته وپول خرج‌کردن را بلد است! او سال‌ها کارکرد تابستان و پول توجیبی‌هایش را جمع کرده و در بانک پس‌انداز کرده است. حالا هنوز نوجوانی تمام نشده 4 میلیون تومان پول پس‌انداز کرده و البته قرار است به عنوان جایزه جمع‌آوری این پول، مبلغی بگیرد و بعد پول‌ها را بگذارد بانک برای خرید خانه؛ می‌خواهد وام بگیرد. صاحب‌خانه و ماشین بشود و بعد بدون دغدغه هر چه‌قدر دلش خواست، خرج کند.

خواهر او که دوست ماست دیگر نوجوان نیست. بعد از پایان دانشگاه مشغول به کار شده و حالا بعد از چند سال کار کردن هیچ اندوخته‌ای از خود ندارد و فقط برادرش را تحسین می‌کند که وقتی به سن و سال او برسد دیگر دغدغه مالی و آینده را نخواهد داشت.

الهام 16 ساله هم نوجوان دیگری است که به ما معرفی شد. او هم به خوبی پس‌انداز کرده است و می‌گوید:« من هم پول خرج می‌کنم و هم پس‌انداز. می‌دانید چه‌طور؟ فقط کافی است جاهایی که نیاز نداری و فقط دلت دستور خرید می‌دهد، بی‌خیال دل شوی و از عقل پیروی کنی. همین! البته کار سختی است اما وقتی یکی دوبار انجام دهی، لذت پس‌انداز پول را درک می‌کنی و وقتی جایی واقعاً نیاز به پول داشتی بدون پول نمی‌مانی. تازه  این کار برایت جذاب هم می‌شود.»

امیرعلی 15 ساله همیشه در جیبش پول است چون ته پول‌هایش را در نمی‌آورد. همیشه و در همه حال کمی پس‌انداز  برای خرید آنچه که دلش می خواهد دارد. او حتی به خانواده‌اش هم پول قرض می‌دهد و انگیزه آنها را برای دادن پول توجیبی بیشتر، بالا می‌برد. چون می‌دانند پولی که به امیرعلی می‌دهند، هدر نمی‌رود. اینها را خود امیرعلی سپهری می‌گوید.

***
پول را در زمین نمی‌کاریم. در بالش جمع نمی‌کنیم. خسیس نیستیم مثل اسکروچ پیر کارتون‌های کودکی‌مان! پس‌انداز با همه اینها فرق دارد. به پول خرج کردن درست و به‌موقع هم می‌توان گفت پس‌انداز.

نفیسه مجیدی‌زاده

جیب‌های پرپول

این خاصیت پول است که وقتی به دستت می‌رسد و چند بار برای خودت خرجش می‌کنی دلت می‌خواهد بیشتر و بیشتر داشته باشی. اصلاً پول یک جاذبه‌ای دارد که حتی آدم آخر ماه را هم به هوای پول تو جیبی‌اش دوست دارد. وقتی هم که پول تو جیبی به دست آدم می‌رسد، صد تا نقشه مختلف برای خرج کردن آن در ذهن شکل می‌گیرد. و همیشه یکی از مهم‌ترین آرزوهای خیلی از افراد، پولدار شدن است.ما هم رفتیم ببینیم نوجوان های دیگر کشورهای دنیا ، چه طور پول توجیبی می‌گیرند و چگونه خرج می کنند.

***
همان‌طور که می‌دانید، زمان انسان‌های اولیه، پولی وجود نداشت که آنها بخواهند خرج کنند، به همین خاطر آنها کالاهای تولیدی خود را با یکدیگر تبادل می‌کردند، تا این که پس از چندی در حدود سال 1200 قبل از میلاد، برای اولین بار از پوست به عنوان پول استفاده شد. اما اولین پول آهنی در چین در سال 1000 قبل از میلاد، با پیشرفت استفاده از قطعات و ابزارهایی چون چاقو به کار برده شد. پس از آن هم سکه‌های نقره‌ای روی کار آمد. پس از این دوره، در 118 سال قبل از میلاد، چرم به عنوان پول به کار برده ‌شد. تا این که پول‌های کاغذی روی کار آمدند و امروزه نیز کم کم پول الکترونیکی جایگزین این پول ها می شود.

عکس: سایت میراث فرهنگی

***
میزان پول تو جیبی دریافتی همیشه یکی از بحث‌های داغ بزرگ‌ترها و نوجوان‌هاست. پدر و مادرها همیشه برای میزان پولی که می‌دهند دلیلی دارند، اما نوجوان‌ها هم همیشه خواسته‌هایی دارند که برآورده کردنشان نیاز به پول بیشتری دارد.

***
کتی، دختر 12 ساله که در استرالیا زندگی می‌کند، در محل پرسش و پاسخ Yahoo می‌گوید که وقتی می‌خواهد به سینما برود، 40 دلار پول می‌گیرد. چرا که بلیت سینما، 31 دلار و یک بسته ذرت بوداده یا بستنی، حدود 15 دلار است و 12 دلار برای او درجیبش باقی می‌ماند. نوجوان دیگری که نامش را قید نکرده است، گفته که خودش کار می‌کند و اگر هم از پدر و مادرش پولی بگیرد به آنها پس می‌دهد.

ماریا، مادری است که در این وب‌سایت درباره نوجوانی خودش گفته است: «من نوجوان که بودم فقط در صورتی پول توجیبی می‌گرفتم که در کارهای خانه کمک کرده باشم. من وقتی 16 ساله بودم برای روزهای شنبه کاری پیدا کرده بودم که بتوانم مخارجم را تأمین کنم. به‌نظر من بد نیست اگر امروز هم نوجوان‌ها 5 دلار برای جاروبرقی کشیدن، 3 دلار برای شستن ظرف‌ها و کلاً برای انجام برخی کارها پول دریافت کنند.»

از قدیم گفته‌اند که آدم تا خودش پول در نیاورد، قدر پول را نمی‌داند و نمی‌تواند آن را درست خرج کند. در بسیاری از کشورها، سن مجاز برای کار نوجوان‌ها 15 سال و نیم و یا 16 سالگی است که معمولاً شامل کارهای تابستانی و یا کارهای آخر هفته می‌شود. یکی از وب‌سایت‌های اینترنتی که درباره روش‌های زندگی مقالاتی را منتشر می‌کند، به نوجوان‌ها برای استفاده بهتر از پول تو جیبی مواردی را پیشنهاد کرده است:

* تفاوت احتیاج و خواسته را بشناسید. ممکن است آنچه شما برای آن خرج می‌کنید، یک نیاز نباشد بلکه یک خواسته جانبی باشد، در این صورت گاهی می‌توان از این موارد چشم‌پوشی کرد.

* حساب پول خود را داشته باشید. با استفاده از 3 خودکار آبی، مشکی و قرمز، میزان پول دریافتی، میزان مخارج و هزینه‌های غیر ضروری را یادداشت کنید. این کار را حتی
در مورد پول‌های خرد خود نیز انجام دهید.

* در مقابل پول، مسئولیت‌پذیر باشید. درست است که در بیشتر موارد شما برای پول توجیبی کار نمی‌کنید، اما سعی کنید که در مقابل این پول مسئول باشید. اگر در مورد پول توجییی کم و کسری داشته باشید و اشتباهی بکنید، بالاخره کسی هست که به کمک شما بیاید، اما اگر این اشتباه در سنین بالاتر و برای پول بیشتری اتفاق بیفتد، جبران آن کمی مشکل می‌شود.

طرح: الساندرو گاتر

* پول پس‌انداز کردن را تمرین کنید. اگر پولی دارید که می‌توانید آن را پس‌انداز کنید، حتماً این کار را انجام دهید. مطمئن باشید همیشه می‌توان مقداری از پول توجیبی را کنار گذاشت.
* همه پول خود را همراه نبرید. اگر نمی‌توانید جلوی پول خرج کردن خود را بگیرید، حداقل می‌توانید همه پول خود را وقتی به مرکز خرید می‌روید همراه نبرید تا از خرج کردن همه آن جلوگیری کرده باشید.

***
هر کس پول‌هایش را به روشی خرج می‌کند. بعضی‌ها بیشتر پولشان را برای تفریح و شادی، بعضی  برای خرید خوراکی و... می‌دهند. باب، نوجوان 14 ساله که ماهی 54 دلار می‌گیرد، در یک سایت ارائه نظرات گفته است که به کتاب خریدن علاقه دارد اما چندان رابطه خوبی با فیلم ندارد. او دلش می‌خواهد پول‌هایش را جمع کند تا یک حیوان خانگی بخرد.

دیانا نوجوان 14 ساله هم تعریف کرده است که در مدرسه‌شان موقع ناهار می‌توانند از مدرسه خارج شوند و برای ناهار هر کجا که دوست دارند، بروند. او می‌گوید: «کسانی که ماشین دارند به رستوران‌های دورتر می‌روند، بعضی هم مثل ما به رستوران‌های نزدیک. البته مدرسه هم ناهارخوری دارد اما کمتر کسی از آن استفاده می‌کند.» به این ترتیب او بخش بیشتر پولش را برای ناهار خرج می‌کند در حالی که پدر و مادرش برای صرفه‌جویی در هزینه‌هایشان، با خود به محل کارشان  ناهار می‌برند.

***
خلاصه این که دیر یا زود پول تو جیبی گرفتن قطع می‌شود و آن موقع است که برای پول درآوردن باید زحمت کشید. بعضی‌ها با پس‌انداز و داشتن حساب این پول،  بعد از دوران نوجوانی هم کنترل خوبی بر روی درآمد و مخارج خود دارند. راستی شما اولین پول توجیبی‌تان را چه طور خرج کردید؟

سارا حی

پول توجیبی رؤیایی من

پول توجیبی من هفتگی بود. به همین خاطر شنبه‌ها را دوست داشتم. تمام راه رسیدن به مدرسه به فکر خوراکی‌هایی بودم که می‌توانستم با این پول بخرم. تمام دقایق باقی‌مانده به زنگ تفریح ، فکر بوفه بودم... و تمام زنگ تفریح مزه پاستیل  نوشابه‌ای  می‌داد... ولی حیف، همیشه پولم کم می‌آمد... دوست داشتم بیشتر پول می‌گرفتم... ولی خوب مادرم
هیچ وقت از من نمی‌پرسید. ولی ما از بچه‌های  مدرسه امیر نوری پرسیدیم.

نتیجه این شد که تقریباً نصف بچه‌ها دوست داشتند روزانه پول توجیبی بگیرند و نصف دیگر هفتگی. به غیر از محمدسینا که دوست داشت هر 2 ساعت یک بار پول توجیبی بگیرد و محمد که کاملاً اعتقاد داشت این یک سؤال خصوصی است.

 

عکس: رضا معطریان

اگر به خواست شما بود، دوست داشتید چه‌قدر پول توجیبی می‌گرفتید؟

محمدامین: زیاد.
حمید: هزار تومان.
امیرمحمد: به اندازه‌ای که در خانه حق خودم را داشته باشم.
حبیب: 36هزار تومان.
احسان: به قدری که بتوانم با آن خریدهای خوب و مفید انجام دهم.
مهرداد: صد میلیون ریال.
سپهر: به اندازه‌ای که بتوانم خرج کنم.
متین: 1000/000/000/000
 تومان!
محمد: سؤال بعدی لطفاً.
راستی در خانه چه کسی بیشتر از همه پول توجیبی می‌گیرد؟
چهل درصد بچه‌ها گفتند مادر. چهل درصد دیگر گفتند پدر.
فقط بیست درصد نوشتند خودم، خواهرم یا برادرم.
حالا این پول‌ها را گرفتید، باهاش چه کاری انجام می‌دهید؟
امیرحسین: برای خودم تغذیه مناسب می‌خرم.
علی‌رضا: یک کتاب می‌خریدم.
هومن: پس‌انداز می‌کنم تا پول ظرف‌های شکسته‌ام را بدهم.
شهاب: برای خودم حساب باز می‌کنم.
پدرام: به آدم‌ها کمک می‌کنم.
احسان: برای دوستانم هدیه
 می‌خرم.
پیام: برای زندگی آینده‌ام خرج می‌کنم.
نیما: بازی‌های خیلی سخت هوشی و کتاب‌های علمی می‌خرم.
احمدرضا: یک بلیت سفر به دور دنیا.
مهرداد: برای خانه خودمان میوه می‌خرم.
حبیب: جمع می‌کنم تا چیزهای بزرگی بخرم. بزرگ‌تر از شکلات.
سجاد: کتاب می‌خرم، خانه می‌خرم، ماشین می‌خرم!
احسان: یک استادیوم بزرگ  فوتبال با تمام بازیکنانش را می‌خرم.

فراز خلج

اگر صد میلیون تومان داشتم

همیشه بزرگ‌ترین آرزوی من این بود که با صد میلیون تومان پول توی جیبم در خیابان راه بروم. برای یک روز هم که شده طعم مثلاً پولداری را بچشم. خودم را امتحان کنم و ببینم آیا طرز نگاه کردنم تغییر می‌کند یا خیر. به ویترین مغازه‌ها خیره شوم و بدانم که می‌توانم
هر چیزی را که دلم خواست بخرم.

دم غروب و وقتی از این پیاده‌روی خسته شدم پیرمرد واقعاً فقیری را پیدا کنم و از او بپرسم آیا با صد میلیون تومان آدم شادتری می‌شوی؟و اگر جوابش مثبت باشد تمام صد میلیون را به او بدهم.

بدون ذره‌ای تردید...

البته امیدوارم.

فراز خلج

برچسب‌ها