از همان لحظهای که حرکت دستش آغاز شد یاد آن توصیه بهداشتی افتادم که این روزها بارها از تلویزیون، رادیو و نشریه ها اعلام می شود و از مردم میخواهد که برای پیشگیری از احتمال دچار شدن به بیماری آنفلوانزای جدید از دست دادن یا روبوسی پرهیز کنند. در آن چند صدم ثانیه که من فکر میکردم چگونه موضوع را مطرح کنم، دست همسایه به دستم رسیده بود و من در تردید این که بگویم یا نگویم دست دادم. انگار که یک جوری خجالت کشیدم از این که به طرف بر بخورد و ناراحت شود. بعد از رفتن همسایه به دستم نگاه میکردم و ناخودآگاه از خود میپرسیدم که اگر او در سادهترین حالت سرماخورده باشد و همین چند لحظه پیش در یک عطسه اساسی دست جلوی دهان برده و با دست آلوده دست مرا گرفته باشد، ماجرا چهقدر جدی است؟
آن همسایه نیز باید همین فکر را در مورد دست من مطرح میکرد. اما بعضی از ما در این روزهایی که توصیه بهداشتی دست ندادن و روبوسی نکردن مطرح است از دیگرانی که دست دراز میکنند، خجالت میکشیم و چیزی نمیگوییم.
این کم توجهی، خجالت یا هر چیز دیگری که اسمش را بگذاریم، در نهایت میتواند به ضرر خیلیها تمام شود. گسترش بیماریهای مسری که از طریق هوا و یا تماس دست منتقل میشود، پیش از هر چیز حاصل کمتوجهی یا بیتوجهی آنهایی است که فراموش میکنند گاهی اشتباهی به ظاهر ساده میتواند مشکلات بزرگی را شکل دهد.
بعضی وقتها باید برای پرهیز از چنین اشتباهی تردید و خجالت را کنار گذاشت و توضیح داد؛ مثل مایی که در این روزها باید تردید را کنار بگذاریم و برای دیگرانی که به طرفمان دست دراز میکنند توضیح بدهیم و یادآوری کنیم. شاید طرف مقابل ماجرا هم این روزها را بهیاد بیاورد و تذکر منطقی و مفید ما را به سادگی بپذیرد و تازه خوشحال باشد که او نیز سود برده است.
در این روزهایی که به خاطر خود و دیگران باید عادتهایی مثل دست دادن و روبوسی کردن را تعطیل کنیم و در این کار جدی باشیم، میتوانیم به ماجراهای دیگری نیز فکر کنیم که یک جوری مثل بیماریهای دردسرساز میتواند ما را دچار مشکل کند و باید بتوانیم نه بگوییم؛ مثل وقتی که یک دوست بد ما را به یک مهمانی ناجور دعوت میکند یا وقتی که یک به اصطلاح دوست یا همکلاسی پیشنهاد میدهد که با موتور او گشتی بزنیم و ما میدانیم که او گواهینامه ندارد و خطرناک رانندگی میکند. هر یک از این موارد میتواند مثل یک بیماری خطرناک ما را به خطر بیندازد و کار را به جایی برساند که نباید.