بعضی از این اختراعات جدید هستند، بعضی دیگر هم در واقع بازتولید وسیلههایی هستند که ما از آنها زیاد استفاده میکنیم، منتها به شکلی جدید.
حرف زدن و شنیدن از این اختراعات خیلی راحت است. اما موضوع این است که چهطور کارشناسان دست به دست هم میدهند تا در نهایت کمترین آسیب به محیطزیست وارد شود. مثلاً یک مهندس شاید به ظاهر حرفهاش به محیطزیست ربطی نداشته باشد، اما در نهایت چیزی که میسازد باید تا حد امکان مطابق با استانداردهای پایدار و زیست محیطی باشد و تازه فقط موضوع خود آن محصول نیست، بلکه تمامی روندی که منجر به تولید و استفاده از آن محصول میشود لازم است با این استانداردها مطابقت داشته باشد.
برای این کار باید از ابتدا درست فکر کردن را پرورش داد و تقویت کرد. یعنی در تمامی حرفهها و شغلها باید به همهی موجودات و طبیعت احترام گذاشت و این موضوع دکتر و مهندس و بنا و آهنگر و نویسنده سرش نمیشود! همه باید به فکر زمین باشند.
برای مثال یک تولیدکننده باید از لحظهی شکلگیری یک ایده و طرح در ذهنش به فکر زمین باشد و مدام از خودش بپرسد که آیا این طرح به دیگر جانداران و طبیعت ضربهای میزند؟ آیا محیطزیست را آلوده میکند؟ مواد مورد استفاده برای این کار چیست؟ کدامها برای محیطزیست ضرر دارند؟ نحوهی تولید چگونه است؟ چه طور میتوان از انرژیهای پاک برای تولید استفاده کرد؟ حمل و نقل محصول تا رسیدن به مصرف کننده چگونه است؟ میزان آلودگی تولید شده چهقدر است؟ هنگام مصرف آیا خطری متوجه آدمها و دیگر جانداران میشود؟ زمان انقضای محصول چهقدر است؟ چهطور باید آن را از رده خارج کرد؟ بازیافت میشود یا نه؟! بازیافت آن چهقدر هزینه دارد؟ و...