در این قسمت هم میتوانید همراه دکتر و همراهانش، یک معمای پلیسی حل کنید و مثل او از این کار لذت ببرید.
* * *
اولینباری نبود که دکتر کوییکسولو، نامهی تهدید آمیزی دریافت میکرد؛ اما انگار این یکی نامه که داخل ماشینش افتاده بود، بودارتر از همیشه بود و شامل قطعهی کوچک پلاستیکیای از پوشش لولهی دینامیت بود.
دکتر برای محافظت از خودش، عقبتر رفت و به خیال اینکه ممکن است بمب باشد، از فولکسش که کنار خیابان پارک شده بود، دور شد. دکتر دوربینی را کنار پنجرهی طبقهی بالای خانهاش نصب کرد تا در طول شب، اتومبیلش را زیر نظر داشته باشد و مراقب همهچیز باشد.
او برای مراقبت بیشتر، دوستانش گروهبان «شورشات» و افسر «لانگآرم» را هم خبر کرده بود. گروهبان و افسر، داخل ماشینشان نشسته بودند و مراقب اطراف بودند تا اگر چیز مشکوکی، نظرشان را جلب کرد، دکتر را خبر کنند. آنها همینطور که مراقب اطراف بودند، متوجه ماشینی شدند که مدتی بود با فاصلهی کمی پشت فولکس دکتر پارک کرده بود. داخل ماشین کاملاً تاریک بود و تا وقتی نزدیک ماشین نشده بودند، متوجه دو مردی که داخل آن نشسته بودند، نشدند.
گروهبان شورشات بهطرف ماشین رفت و به افسر گفت: «بهتره اوضاع رو بررسی کنیم.»
گروهبان به طرف در راننده و لانگ آرم هم به سمت در دیگر ماشین رفت. گروهبان با دست به شیشهی ماشین زد و راننده، شیشه را پایین کشید.
گروهبان گفت: «سلام، مشکلی پیش اومده؟»
راننده که سبیلهای پرپشتی داشت، گفت: «سلام، ما راهمون رو گم کردیم. اینجا ایستادیم تا یه نگاهی به نقشه بندازیم.» و نقشه را بالا نگه داشت تا حرفش را ثابت کند و گفت: «میتونین به ما کمک کنین؟»
گروهبان شورشات بدون اینکه لبخندی بزند گفت: «خواهش میکنم، خیلی آروم از ماشین پیادهشین و دستهاتون رو ببرین بالا.»
* گروهبان به چه چیزی مشکوک شد؟
پاسخ:
راننده ادعا می کرد که مشغول دیدن نقشه است، درحالی که چراغ داخل خودرو خاموش بود و هیچ چیزی دیده نمیشد.