اسفندهای زیادی را دیدهام از کف حیاط خانهی ویلایی و زیر درختان پرشماری که از خواب بیدار میشدند. از پنجرهی طبقهی اول به روی اسفند چشم باز میکردیم و گاهی گمان میکردیم میرهای نوروزی در خانهی ما سرنا مینوازند.
دیدن فرشهای شسته شده از بالکن طبقهی دوم یا تماشای حیاط خانهی همسایه که همیشه فرشهای کوچکی برای شستن آنجا بود و آرزویی را زنده میکرد برای پریدن روی کفهای سفید روی فرش و کمک به مادر...
اینجا اما فاصله با زمین زیاد است. گرچه از آسمان هم میتوان فهمید که وقت تغییر فصل است، اما اسفند ماهی زمینی است و اتفاقهای روی زمین در اینماه بیشتر است.
شستوشوی خانه، شستوشوی فرش، شستوشوی روح. وقت تغییر است، تغییر به سوی پاکی و تمیزی. وقت مرور یکسال از زندگی است.
دقیقهی ۹۰
همین امروز از راه رسیده، ماه آخر؛ دقیقهی نود؛ بازی در حال تمام شدن است. هنوز میتوان جبران کرد، پاسهای اشتباهی که دادهایم، گلهایی که خوردهایم، گلهایی که باید میزدیم و نزدیم.
خطاهایی که کردهایم. کارت زردها را نمیشود پس گرفت، اما میشود مراقب باشیم که زیاد نشوند...
فرصتهای از دست رفته را تا وقت هست میشود جبران کرد، اگر درست بکوشیم و با برنامه پیش برویم. میتوانیم در این ماه آخر برخی فرصتهای مرده را زنده کنیم، بعضی رابطهها را احیا کنیم و بعضی دلهایی را که شکستهایم دوباره...
میشود در این دقیقهی نود کاری کرد.
مادر بهار
اسفند مادرم است. نه برای اینکه در ماه آخر، او بیشتر از همیشه کار دارد، خرید دارد و مشغول است.
نه برای این که به گفتهی پزشکان در این ماه آسیبهای تنفسی ناشی از استنشاق مواد شوینده مخصوصاً آسیب به حنجره و دردهای عضلانی، حساسیتهای پوستی و... بیشتر شایع میشود.
اسفند مادرم است چون فرزند بهارم. چون بهار، فصل تولد همهی آدمهاست. چون فروردین فرزند اسفند است.
پاک و مقدس است اسفند
اسفند مخفف اسپنتا آرمیتی (در اوستا)، اسپندر (در زبان پهلوی) و سپندارمذ یا سفندارمذ، اسفندارمذ، فارسی است که از دو قسمت تشکیل شده و جزء اصلی آن سپند است، صفتی به معنی پاک و مقدس. اما در رسالهی نوروزنامه، منسوب به خیام، دربارهی نام اسفند چنین آمده است:
«بدان جهت این ماه را اسفندارمذ نامیدهاند که اسفند به زبان پهلوی بهمعنی میوه است، یعنی اندر این ماه، شکوفههای میوهها و گیاهان به روییدن و آماده شدن برای رُستن آماده شوند و اندر این ماه، آفتاب، اندر برج حوت باشد.»
بیا بدویم
اسفند به هرنامی که باشد از اینجا پیداست؛ از پنجرهی خانهی من و تو. اسفند، ماه دویدن است. هم ساعتها میدوند هم انسانها؛ هر کسی برای کاری میدود، تو در چه حالی؟ به کدام تغییر فکر میکنی؟ اصلاً از کدام پنجره به این تغییر فصل نگاه میکنی؟