میلیونها کودک در دنیا تحت ظلم و بدرفتاری، گرسنگی و فقدان بهداشت هستند. آنها برای گذران زندگی، مجبور به کار کردن و حتی جدایی از کانون خانواده میشوند. برای حمایت از اینگونه کودکان، در سطح بینالمللی، کنوانسیون حقوق کودکان در 20 نوامبر 1989 به تصویب سازمان ملل رسید.
در عین حال سازمان ملل متحد در سال 1945 پس از جنگ جهانی دوم، اقدام به ایجاد یک تشکل بینالمللی با هدف گسترش صلح و امنیت در سراسر جهان نمود. یکی از توصیهها و راهکارهای این تشکل بینالمللی تأکید بر «حق داشتن نام و نام خانوادگی» یا به عبارت دیگر هویت مشخصی برای کودکان بود.
در اکثر نقاط دنیا این حق به کودکان داده شده است. در برخی از نقاط دنیا مانند آفریقا، داشتن یک اسم نیازمند مقدماتی است که گاه موجب فراموش شدن اصل موضوع میشود.
جالب این است که بدانیم در حال حاضر نیز در برخی از کشورهای آفریقایی به گونهای نادر نامگذاری کودکان با برگزاری تشریفات و جشن بزرگ دنبال میشود.
مهمتر از اینکه اسم کودک را براساس موقعیت زمانی و جغرافیا تعیین میکنند. اگر کودک در فصل باران بهدنیا بیاید، نام وی را آب یا باران میگذارند. یا اینکه اگر مادر کودک هنگام تولد فرزندش در سفر بوده باشد، به کودک اسم مسافر، جاده، چادرنشین را میدهند.
از نگاهی دیگر، در موارد مختلفی مانند فوت پدر و مادر، جنگ و زلزله احتمال بیسرپرست ماندن کودکان وجود دارد. کنوانسیون مورد اشاره، در اینگونه موارد نیز پیشبینیهای لازم را به عمل آورده است.
برای نمونه درباره اینگونه کودکان توصیه شده است، زمینهها و مقررات لازم در کشورها وضع شود. باید خانواده جدید پیشبینی کند تا اینگونه کودکان بتوانند در فضای امن و محبتآمیز خانواده جدید به آسانی و امنیت کامل رشد و نمو کنند.
همه ساله میلیونها کودک در دنیا، به خاطر سرخک، ذاتالریه، اسهال یا متأسفانه ویروس ایدز جان خود را از دست میدهند. خوشبختانه از دهههای پایانی قرن بیستم پیشرفتهای زیادی در حوزه بهداشت و پیشگیری رخ داده است، بهویژه در زمینه واکسن.
به رغم این پیشرفتها در عرصه سلامت، امروزه هنوز ما شاهد گرسنگی و خطر مرگ کودکان هستیم. بالغ بر حدود 130 میلیون کودک در دنیا هنوز توانایی مدرسه رفتن ندارند. برخی کشورهای فقیر جهان سومی بیش از همه دچار این مشکل بزرگ هستند.
حتی در کشورهای صنعتی نیز کودکان زیادی خواندن و نوشتن نمیدانند. میلیونها کودک در جهان مانند کودکان خوشبخت دیگر از یک حقوق مشترک برخوردار نیستند، آنهم به خاطر رنگ پوست، نژاد و مذهبشان.
شناسایی تعداد کودکانی که تحت ظلم قرار میگیرند، بسیار دشوار است. یکی از دلایل دشواری تعیین میزان کودکان در رنج این است که پدر و مادرانی که دور از چشم دیگران و در چارچوب محدود خانه فرزندانشان را مورد ضرب و شتم یا فشار روحی و روانی قرار میدهند، خود این کودکان نیز به دلیل ترس یا خجالت از گزارش به مقامات و نهادهای مسئول خودداری میکنند و مشکلات خود را پنهان میکنند.
گاهی اوقات بهطور اتفاقی در معاینه پزشکی یا در مدرسه، کبودیها، سیاهی و سوختگی ناشی از این ضرب و شتم خود را نشان میدهد. در برخی از کشورها به همین منظور شماره تلفنهای مجانی برای دسترسی کودکان به مراکز ذیربط قرار گرفته است.
بر اساس آمارهای تخمین زده شده منتهی به سال 2000، تقریباً 200 میلیون کودک در جهان کار میکنند. فقر علت اصلی این مسئله مهم است که در تمام کشورهای در حال توسعه بهوضوح مشاهده میشود.
این دسته از کودکان و نوجوانان بردههای دنیای مدرن به شمار میروند. کودکان و نوجوانانی که از سن 8 سالگی و گاهی از سن 5 سالگی مجبور به کارهای طاقتفرسا هستند. ساعت کار آنها گاه از 12 ساعت در روز نیز عبور میکند.
این کارگران کوچک و بیدفاع در بیابانها برای مینزدایی، کارخانههای ریسندگی، کشاورزی و در کارگاههای تاریک و بدون هواکش صنعتی و خدماتی بیوقفه و با کمترین حقوق کار میکنند.
در برخی از کشورهای درحال توسعه فقر آنقدر زیاد است که کودکان به رغم حقوق ناچیز برای زنده ماندن خود و ادامه حیات خانواده مجبور به پذیرش کار در هر شرایط هستند.در ژانویه 1993 در سطح کشورهای اروپایی قانونی وضع شد که براساس آن کودک هنگام طلاق پدر و مادر، حق قضاوت و اظهارنظر دارد. کودک حتی حق انتخاب وکیل یا شخص دیگری در این زمینه را دارد. او حتی در مورد ملاقات با پدر و مادر و تغییر محل زندگی میتواند انتخابگر باشد.
در کشورهای آسیایی بیش از 3 میلیون کودک در خیابان زندگی میکنند. در ویتنام حدود 40 هزار نفر در خیابانهای شهر زندگی میکنند. اینها کودکانی هستند که به نام «گرد و خاک زندگی» نامیده شدهاند. خوابیدن در پیادهروها، جستوجوی غذا در سطلها و مراکز زباله ویژگی اصلی زندگی این کودکان خیابانی در این شهر است. آنها همه جای شهر دیده میشوند.
شغلشان آدامسفروشی، واکس زدن کفشها، روزنامه و سیگار فروشی است و گاهی نیز بار به خانههای افراد میبرند. آنها برای بهدست آوردن پول به هر کاری دست میزنند. اگر زبان انگلیسی بدانند، نظر توریستها را به خود جلب میکنند.
متأسفانه این کودکان اکثر مواقع ظالمانه مورد ضرب و شتم و حتی مورد سوء استفادههای غیراخلاقی افراد شیاد قرار میگیرند. آنها برای سیر کردن شکمشان به دزدی مواد غذایی دست زده و اکثر مواقع پلیس دستگیرشان میکند. مدتی را در مرکز حمایت از کودکان بیسرپرست میگذرانند، اما همیشه سعی در فرار از اینگونه مراکز دارند.
کودکان خیابانی یاد گرفتهاند که همیشه از پلیس ترس و وحشت داشته و فرار بکنند.حق و حقوق یک کودک در حقیقت مسئلهای بسیار ساده و برای بزرگسالان کاملاً طبیعی بهنظر میرسد. اما توجه به این مسئله و حمایت از حقوق آنان مسئولیت بسیار بزرگ و دشواری است.
دفاع از حقوق کودکان برعهده همه ما بزرگترهاست. همه مردم در همه دنیا باید در قبال حق و حقوق کودکان احساس مسئولیت داشته باشند. همه ما در هر موقعیتی که هستیم باید از تک تک این کودکان بیگناه حمایت کنیم.