روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش با تيتر« درآمدي بر شکل گيري دولت آينده»، نوشت:
آقاي روحاني به زودي کابينه خود را معرفي مي کند. چهار سال کارکرد دولت يازدهم فرصت خوبي بود تا مردم تصويري از «اعتدال» در رويکرد دولت در حل مشکلات کشور را تجربه کنند. بر اساس رأيي که مردم در انتخابات 29 ارديبهشت امسال دادند نوعي اعلام رضايت يا دادن فرصت جديد به روحاني براي اجراي برنامه هايش بود. اما 16 ميليون رأي دهنده در پاي صندوق هاي رأي، داوري ديگري داشتند. آيا روحاني در چهار سال آينده با شکل گيري دولت دوازدهم، پاسخگوي مطالبات مردم به ويژه در حوزه اقتصاد و معيشت و نيز پاسخگوي نقادان اصلي سياست هايش خواهد بود؟
دولت و مجلس قطعاً دغدغه کارآمدي را در اين شکل گيري حس مي کنند و هر کدام پاسخي براي آن يافته اند که به زودي در رأي اعتماد مجلس به کابينه دوازدهم تجلي پيدا مي کند. دورخيز آقاي روحاني براي ورود به چنين عرصه اي مهم است. اينکه اتاق فکر او در دفتر رياست جمهوري، احزاب هوادار و رجال سياسي همپيمان او چه مي گذرد، مهم تر است. چون او در مرحله اول گام نهادن در اين وادي بايد پاسخگوي تعهدات به کساني باشد که رأي شيرين او در سال 92 و شيرين تر در سال 96 را مهندسي کردند. اين تعهدات باعث مي شود او از مسير اعتدال به عنوان راهبرد اصلي خارج شده و به وادي افراط رود و ساختارشکني را پيشه کند. تحليل رفتار و گفتار او در ايام انتخابات و برخي مواضع ساختار شکنانه اش حکايت از اين تلخي و تلخکامي دارد. او با آنکه خود را متعهد مي دانست براي حفظ ويترين اعتدال، از اصولگرايان در ساخت و چينش دولت خود در دوره يازدهم بهره بگيرد، اما با خروج از اين ممشا، به افراطيون اصلاح طلب ميدان داد تا پست هاي کليدي در دولت و بدنه دولت را اشغال کنند.
جريان افراطي اصلاح طلب در دولت دوازدهم سهم بيشتري مي خواهد و امروز گمانه زني ها در بازسازي چينش اعضاي دولت روي همين موضوع متمرکز شده است که سهم اصلاح طلبان افراطي بايد در دولت محفوظ باشد و حتي گسترش يابد. هر چه اين سهم بيشتر شود سرعت گويش هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي رئيس جمهور براي خروج از چارچوب قانون اساسي و ساختارهاي قانوني کشور بيشتر مي شود. سرّ اهانت هاي رئيس جمهور به منتقدين و عدم پاسخگويي به نقدهاي مشفقانه نيز همين است.
رئيس جمهور در دولت دوازدهم با سه چالش اساسي روبهروست؛
1- وحدت ملي
رئيس جمهور طبق قانون اساسي، رئيس جمهور همه است نه يک گروه و جريان خاص که به وي رأي داده است. او بنا به سوگندي که مي خورد، بايد وحدت ملي و انسجام اسلامي را پاس بدارد. آيا با وجود گروه هاي فشاري مثل احزاب و گروه هاي منحله اصلاحات در دولت که در سال 88 بر طبل توخالي براندازي مي کوبيدند، قادر است وحدت ملي و انسجام اسلامي را حفظ کند؟ فشار اين گروه در دولت يازدهم باعث شد فاصله رئيس جمهور با مراجع عالي قدر و نيز علماي بزرگ بلاد، دستخوش آسيب شود. اين آسيب موجب آن شد که رئيس جمهور گاهي به قم برود و اين آسيب را رفع و رجوع کند، اما روزنامه ها پر است از انعکاس گلايه هاي مراجع عظام! دولت با سانسور نظرات مراجع سعي مي کند اين نقادي ها به صورت گفتمان درنيايد. لذا با محرمانه کاري ها جلوي «تحليل موقعيت» توسط دوستان انقلاب را گرفته است، ولذا دولت در کسب اجماع ملي براي حل مشکلات، توفيقي نداشته است. آيا در دولت دوازدهم همين مسير را مي خواهد برود؟
2- مشکلات اقتصادي و پاسخگويي به مطالبات معيشتي
مشکلات اقتصادي کشور، جدي است. تورم، بيکاري، رکود و آسيب هاي ناشي از مشکلات اقتصادي، چيزي نيست که بشود با محرمانه کاري، آن را پنهان کرد. بر اساس همه نظرسنجي ها مشکلات معيشتي مردم به ويژه بيکاري، مشکل اصلي جامعه است. مردم اميدوارند معجزاتي که روحاني از برجام در حوزه اقتصاد از آن ياد مي کند شکل عملي پيدا کرده و آثار آن را در سفره خود لمس کنند.
چهار سال با وعده و وعيد گذشت. آيا چهار سال آينده نيز به همين منوال مي خواهد بگذرد؟ مردم مي پرسند آيا ما به سوي حل مشکلات اقتصادي مي رويم يا به سوي تعميق بحران اقتصادي ناشي از ضعف مديريت دولت و نيز فشارهاي خارجي؟ در دولت يازدهم اين مشکل حل نشد. آيا در دولت آينده اين دو مشکل به قوت خود باقي مي مانند؟
آمريکا هر روز تحريم هاي جديدي وضع مي کند، تحريم هاي قديم را هم برنداشته است. ما در تهران فکر مي کرديم آنها همه برجام را پاره مي کنند. عقل سياسي مي گويد آنها هرگز آن قسمت از برجام را که تعهدات ايران است نه تنها پاره نمي کنند بلکه با آب طلا مي نويسند و از آن مراقبت مي کنند. فقط آن قسمت از برجام را که مربوط به تعهدات خودشان است پاره کرده يا به آن عمل نمي کنند. کل قصه ما و آنها در برجام همين است؛ ما عمل مي کنيم، آنها عمل نمي کنند. اين يک معامله تلخ است که دولت يازدهم با دشمنان ايران و اسلام انجام داد و آنها هرگز حاضر نيستند اين پيمان را در بخش تعهدات ايران ناديده بگيرند، اما در بخش تعهدات خود حتماً ناديده اش مي گيرند، کمااينکه ناديده گرفته و پاي آن هم ايستاده اند!
3- آينده قدرت ايران در منطقه چيست؟
دولت دوازدهم در ديپلماسي خارجي خود نظر به بدعهدي هاي آمريکا و فشار روزافزون آنها چه مي خواهد بکند؟ اين قدرت عظيمي که ناشي از هوشمندي نيروهاي مسلح ما در حفظ امنيت ملي و امنيت منطقه اي کسب کرده ايم چه مي شود؟ آينده قدرت ما در منطقه چگونه است؟ کارکرد سپاه و ارتش و نيروهاي امنيتي و انتظامي مشخص است، ما روز به روز جلو مي رويم و دشمن را در همه صحنه ها به عقب نشيني وادار کرده ايم. آيا دولت مي خواهد اين دستاوردها را حفظ کند يا هر روز با متلک گويي عليه سربازان جان بر کف اين ملت در خطوط نبرد با دشمن، دستاوردهايمان را در معرض خطر قرار دهد؟ آيا دولت مي خواهد با حفظ وحدت ملي به عنوان اصلي ترين اهرم اقتدار ملي، بر قدرت منطقه اي ايران اسلامي بيفزايد؟
چرا دولت يازدهم بنا را بر بي مهري به حافظان امنيت کشور گذاشت؟ توصيه مشفقانه اين است که دولت دوازدهم آن بيراهه ها را رها کند و با تضمين وحدت قوا و اطاعت از رهبري، در صف اول حفظ قدرت منطقه اي و جهاني ايران بايستد و به عنوان نماينده ملت از آن حراست کند. ترديدي نيست که اگر پاسخ درستي به مطالبات معيشتي مردم بدهد، اين قدرت قطعاً مضاعف مي شود.
امروز منتقدين دولت فقط به کارآمدي دولت آينده و تشريک مساعي براي شکل گيري يک دولت نيرومند فکر مي کنند، ولو سهمي در آن نداشته باشند. لذا نقد مشفقانه را لازم مي دانند تا دولت در مسير کارآمدي حرکت کند و در اين مسير، باقي بماند.
- اتهام به شخصیت شیطان!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- روز شنبه دهم تیرماه، تیتر اول کیهان را به آزادی موصل که رخدادی بزرگ و افتخارآفرین بود اختصاص داده و آورده بودیم؛ «موصل آزاد شد - مقاومت نتیجه داد، نه سازش» این تیتر و گزارش خبری تحلیلی مربوط به آن که از هزینه به مراتب کمتر مقاومت در مقایسه با سازش حکایت میکرد، برخلاف آنچه در اینگونه موارد انتظار میرود - و البته برای ما تعجبآور نبود- ناخرسندی برخی از مدعیان اصلاحات و حامیان دولت موسوم به اعتدال را در پی داشت. رسانههای این طیف با انتشار تصاویری از خرابیهای موصل و انتخاب تیترهایی نظیر «موصل آزاد شد، به چه قیمت؟!» و یا «مقاومت نتیجه داد، نه سازش، این هم نتیجهاش آقای کیهان!» و... سعی داشتند - و هنوز هم دارند - که هزینه مقاومت را بیشتر از سازش و حتی غیرقابل مقایسه با آن معرفی کنند! چرا...؟! واکنش طیف مورد اشاره به آزادی موصل، اگرچه، خواسته یا ناخواسته، حمایت از تروریستهای داعش است ولی به نظر نمیرسد چنین انگیزه زشت و پلشتی در میان باشد و خوشبینانهترین احتمال - که در نوع خود تأسفآور و فاجعهبار نیز هست- دفاع این طیف از وادادگی در برابر قدرتهای زورگو و تن دادن به «سازش» است که مدتهاست در پوشش «مذاکره» و با عنوان «کلید حل همه مشکلات»! از آن یاد میکنند، تا آنجا که یکی از افراد مطرح این طیف طی سخنانی در میتینگ انتخاباتی آقای روحانی، راهکار مقابله با داعش را نیز «مذاکره»! دانسته بود! و برخی دیگر از آنها، علیرغم خسارت محض و فاجعهآفرین برجام، از برجامهای یک و دو و سه و... برای حل و فصل مشکلات پیش روی یاد کرده بودند!
گفتنی است نهضت آزادی که این روزها در حلقه گروههای همسو با مدعیان اصلاحات فعال است، در بحبوحه جنگ 8 ساله با انتشار جزوهای با عنوان «پایان عادلانه جنگ بیپایان»! مقاومت ایران اسلامی در مقابل حمله مشترک عراق، آمریکا، اروپا، صهیونیستها و برخی از کشورهای عربی را بیفایده! دانسته و به اصطلاح، استدلال کرده بود «همانگونه که خدای متعال، شیر را با پنجه قوی برای حمله آفریده است، به آهو نیز پای گریز از معرکه داده است»! و با اشاره به قدرت نظامی آمریکا و اروپا که آشکارا به حمایت از صدام برخاسته بودند، برای جمهوری اسلامی ایران و مردم این مرز و بوم نسخه «تسلیم» پیچیده بود! یعنی همان نسخهای که این روزها برخی از مدعیان اصلاحات و شماری از طیف موسوم به اعتدال با نامهای مستعار دیگری نظیر «مذاکره» و «برجامیزاسیون»! میپیچند که همان نسخه بزک کرده «تسلیم» است.
طیف یاد شده طی چند ماه اخیر و در آستانه انتخابات ریاستجمهوری، مقاومت در برابر باجخواهی و زورگویی دشمن را با «جنگ» و «حمله نظامی» دشمن برابر معرفی کرده و اصرار داشتند به دو قطبی «جنگ - مقاومت» دامن بزنند و به بیان دیگر «سازش» را که نام مستعار «تسلیم» است، بهای گریز از «جنگ» قلمداد کنند.
2- آزادی موصل اما، برخلاف آنچه که جریان سیاسی یاد شده ادعا میکند، نه فقط بیارتباط با ما نیست بلکه بخش قابل توجه و بنیادینی از امنیت ملی کشورمان نیز هست. چرا که «داعش» به اعتراف صریح دشمنان بیرونی برای مقابله با ایران اسلامی ساخته و به میدان آورده شده بود؛ هیلاری کلینتون در کتاب خاطراتش با عنوان انتخابهای سخت -HARD CHOICES- اعتراف میکند که به منظور جلب موافقت دولتها برای حمایت از داعش - بدون ذکر نام این گروه - به 212 کشور سفر کرده و از آنان خواسته بود که بلافاصله بعد از اعلام موجودیت این گروه - به قول او معارض - در منطقه، حمایت خود از آن را اعلام کرده و این گروه را به رسمیت بشناسند! و رخدادهای بعد از حضور داعش در منطقه و اعتراف صریح سرکردگان این گروه تروریستی نیز کمترین تردیدی باقی نگذاشت که داعش را آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران ساخته و به میدان آوردهاند. از این رو در تقابل با این گروه تروریستی، با دشمنی مقابله کردهایم که اگر در منطقه حضور اولیه خود - عراق و سوریه و لبنان و یمن - سرکوب نمیشد، باید در خاک خود به مقابله با آنها میرفتیم و هزینهها و تلفات سنگین این رو در رویی را نیز متحمل میشدیم.
گفتنی است کیهان در جریان جنگ 33 روزه حزبالله لبنان با رژیم اشغالگرقدس، تمامی تیترهای اول خود را به گزارش این درگیری اختصاص داده بود و همه روزه بین ساعت 5 تا 6 بعدازظهر آخرین خبرهای جنگ را از برادران حزبالله در بیروت و بعلبک دریافت داشته و منتشر میکرد. بعداز پایان پیروزمندانه جنگ 33 روزه، شبکه تلویزیونی بیبیسی در گزارشی خطاب به نگارنده پرسیده بود؛ «آیا در این مدت 33 روز، در ایران هیچ خبری که شایسته تیتر اول کیهان باشد وجود نداشت که به لبنان رفته بودید»؟ و در پاسخش نوشتیم، بعد از شروع جنگ، هر دو (کیهان و بیبیسی) از تهران و لندن خارج شده بودیم. شما به حمایت از اسرائیل و ما به حمایت از حزبالله و پرسیده بودیم مگر آقای بوش نمیگوید حزبالله در لبنان به نمایندگی از ایران و اسرائیل به نمایندگی از آمریکا با یکدیگر میجنگند؟ بنابراین حضور ما در لبنان - منظورمان تیترهای اول کیهان در آن 33 روز بود - توجیه قابل قبولی داشت و حمایت از جبهه خودمان بود برخلاف حضور شما که به نمایندگی از یک کشور دیگر یعنی آمریکا صورت گرفته بود. اگر ملامتی در میان باشد این ملامت شایسته شماست و نه ما.
3- جنگ به طور طبیعی با خسارتهای مالی و مادی و انسانی همراه است و صدالبته، «جنگ» فینفسه، نمیتواند مطلوب باشد ولی در مقابل دشمنی که دست به تهاجم زده و قصد نابودی کشور و ملتمان را داشته باشد، چارهای جز دفاع باقی نمیماند و بدیهی است که دفاع نیز بدون تحمل خسارتهای آن امکان پذیر نیست. تصویر خرابیها را منتشر کرده و اعتراض میکنند که «آزادی موصل به چه قیمت؟» و فراموش میکنند که مگر دفاع مقدس 8 ساله خرابی نداشت؟ مگر خرمشهر ویران نشد؟ و بسیاری از زیرساختهای کشور از بین نرفت؟ آیا چاره کار آن بود که کشورمان را به صدام -بخوانید آمریکا- تحویل میدادیم؟!
رهبرمعظم انقلاب در دیدار با دستاندرکاران راهیان نور -1395/12/16- با نگاهی منطقی و روشنگرانه به این مقوله پرداخته و در بخشی از بیانات آن روز خود میفرمایند؛
« یک مقوله این است که آیا جنگ فینفسه چیز خوبی است یا چیز بدی است؟ خب معلوم است جنگ چیز خشنی است، جنگ کشتن دارد، نابود شدن دارد، مجروح شدن دارد، معلوم است، این یک مقوله است، یک مقوله دیگر این است که یک ملتی که مورد تهاجم قرار میگیرد از جهات مختلف، اگر چنانچه قوت خود را، نیروی خود را به میدان نیاورد و در مقابل دشمن نایستد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این مقوله را با آن مقوله مخلوط میکنند. دفاع مقدس یک حرکت حیاتی بود، یک نفس کشیدن بود برای این ملت، نفس نمیکشیدیم میمردیم، این را باید زنده نگه داشت».
4- اگر نیروهای ارتش و مقاومت مردمی عراق به توصیه آمریکاییها و متحدانش عمل کرده و غلبه بر داعش را آنگونه که آنها توصیف میکردند، ناممکن میدانستند، امروزه نه فقط عراق در اختیار آمریکا و متحدان اروپایی و منطقهای آن بود، بلکه در همسایگی خود با داعشیهای وحشی که تمام امکانات و ظرفیتهای عراق را نیز در اختیار گرفته بودند، روبرو بودیم.
مقامات عراقی بارها اعلام کردهاند که آمریکاییها به آنان هشدار میدادند که غلبه بر داعش ممکن نیست و مخصوصا آزادسازی موصل را ناممکن معرفی کرده و حتی برخی از آنان توصیه میکردند با داعش در موصل به تفاهم! برسند اما همین دیروز ژنرال «رابرت مک گورک» نماینده آمریکا در ائتلاف آمریکایی موسوم به ضدداعش! در جمع خبرنگاران گفته بود «جنگ موصل به ویژه در بخش غربی آن، از سختترین جنگهایی بود که از زمان جنگ جهانی دوم شاهد آن بودهایم» و ژنرال «رابرت سوفجی» رئیس ائتلاف بینالمللی ضدداعش نیز تاکید کرده بود «نیروهای عراقی شایسته تقدیر هستند. هیچ ارتش جدیدی در زمان کنونی قادر نیست کاری را انجام دهد که نیروهای عراقی در موصل انجام دادند، تنها میتوان جنگجهانی دوم را با این جنگ تشبیه کرد» ببینید نسخه سازش که همین آمریکاییها برای عراق میپیچیدند با نتیجه مقاومت که امروز به آن اعتراف میکنند و مردم عراق طعم شیرین آن را میچشند چه فاصلهای پرناشدنی دارد.
5- «من دیدم، در همین دیاله، کودکی را از سینه مادرش گرفتند، او را مثل گوسفند روی آتش سرخ کردند، لای پلو گذاشتند، برای مادر فرستادند. این جنایت وحشتناک در تاریخ بشریت نایاب است، پدیده کوچکی نیست، بلای کوچکی نیست ... امروز جشن ملت عراق، جشن ملت عراق به تنهایی نیست، پیروزی همه بشریت محسوب میشود. ملت عراق و ملت سوریه حق بزرگی در این زمینه بر بشریت دارند و...»
بخشی از سخنان سردار سرافراز سپاه اسلام، حاجقاسم سلیمانی است. این سخنان از زبان سردار سلیمانی گویاتر از آن است که نیازی به شرح و تفسیر داشته باشد.
درباره تکفیریها این بیت وصفالحال است؛
با چنین فرقه نسناس، یقین پاپوش است
اتهامی که به شخصیت شیطان خورده!
و بالاخره، این کلام حضرت امام- رضوانالله تعالی علیه- نیز برای همیشه تاریخ و از جمله برای این روزها، شنیدنی است که؛
«کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم، ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند».
- درست و نادرست سخنان آقاي سفير تركيه
روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله اش نوشت:
سخنراني هفته گذشته آقاي روحاني درباره وضعيت رودخانههاي مرزي در افغانستان و تركيه برخي واكنشها را موجب شد. از جمله آقاي سفير تركيه در ايران نيز نسبت به اين اظهارات پاسخ داد و در برخي از مطالب خود گفت كه«سدهايي كه تركيه بر دجله و فرات ساخته، هيچ اثر منفي بر محيط زيست كشورهاي پاييندست، يعني عراق و سوريه ندارد. برعكس، اين سدها به مديريت آب كمك ميكنند؛ به نحوي كه در دورههاي كمبارش پيش از اين، وقتي باراني نميباريد، آبي هم به اين كشورها نميرسيد و دچار خشكسالي ميشدند و اين مساله آثار زيانبار محيط زيستي داشت، اما با احداث اين سدها، ما ابزار لازم براي مديريت آب را داريم و ميتوانيم حتي در شرايط خشكسالي آب را رهاسازي كنيم و آب كافي به كشورهاي پاييندست بفرستيم تا آن را براي نيازهاي خودشان استفاده كنند... تنها ۴۰ درصد دجله از تركيه سرچشمه ميگيرد. ۴۰ درصد از عراق و البته ۱۰ درصد هم از ايران سرچشمه ميگيرد. ايران بهشدت روي آب دجله در مرز ايران و عراق سدسازي كرده است. در ٣٠ سال اخير ايران ٦٠٠ سد ساخته كه مانع ورود آب به تالابها ميشود. ساده است كه يك كشور را نقد كنيم، اما به سياستهاي خودتان هم نگاه كنيد...
وي در پاسخ به اينكه اگر به نحوي، ميزان حقابههاي ادعايي رودخانهها و تالابهاي پاييندست، از سوي نهاد مستقل بينالمللي تاييد شود، دولت تركيه اين حقابههاي مورد تاييد نهادهاي بينالمللي را رعايت خواهد كرد يا نه، تصريح كرد: شما نميتوانيد از حق حاكميتي خود چشمپوشي كنيد؛ اين كالايي نيست كه با نهادهاي بينالمللي آن را شريك شويم. آنچه ما انجام ميدهيم، اين است كه حتي وقتي با مشكلات كمبود آب دستوپنجه نرم ميكنيم، هرگز آب را روي دجله و فرات قطع نخواهيم كرد؛ پس آب داده ميشود. آب بسيار ارزشمند است و در كنفرانس هم گفته شد، امروز يك بطري آب از يك بشكه نفت گرانتر است و ملتها تاكيد دارند كه آب حق ما است، حالا كه آب از نفت هم گرانتر است، پس چرا نفت را با هم شريك نميشويم؟! اين حرف دقيقا منطق مشابهي دارد. ما نبايد به مساله با چنين رويكردي نگاه كنيم. نگاه ما بايد بر علايق مشترك باشد. بايد بپذيريم خودمان هم اشتباهاتي داشتهايم و مثلا ايران حجم زيادي از آب را از خوزستان به اصفهان براي اهداف صنعتي منتقل كرده و اين موضوع خوزستان را خشك كرده است. اين واقعيتي است كه شما بايد بپذيريد.»
واقعيت اين است كه آقاي سفير تركيه بايد از منافع كشورش دفاع كند و از اين نظر ايرادي به كار ايشان نيست، ولي انتظار ميرود كه اين دفاع در مسيري سازنده و مورد قبول نظام بينالملل انجام شود تا به حسن روابط ميان كشورها منجر شود. در سخنان آقاي سفير برخي نكات وجود دارد كه ميتواند اثبات يا رد شود، برخي نكات نيز درست است ولي به موضوع ربط ندارد و البته برخي موارد نيز نادرست است.
1- گفته شده كه سدهاي تركيه اثر منفي به محيطزيست عراق و سوريه نداشته است و حتي اين سدها ميتواند در مقاطع خشكسالي آب را مديريت كند. بخش اخير اين اظهارنظر درست است، ولي اينكه اين سدها و مديريت آب تركيه بر كشورهاي پايين دست اثرات منفي ندارد، طبعا وقتي پذيرفتني است كه از طريق نهادهاي علمي فراكشوري رسيدگي و تاييد شود كه ظاهرا چنين نيست. البته ترديدي نيست كه مشكلات محيطزيستي در منطقه را نميتوان تماما متوجه سدهاي تركيه كرد، تغييرات آبوهوايي و سياستهاي داخلي اين كشورها نيز بسيار تاثيرگذار هستند.
2- اگرچه بخش كوچكي از سرچشمههاي دجله مربوط به آبهايي ميشود كه از ايران وارد آن رودخانه ميشود، ولي به قول معروف اثبات شيء نفي ما عدا نميكند. اگر گزارهاي را درباره تركيه نادرست ميدانيم، به طريق اولي در مورد ايران نيز بايد آن را نادرست بدانيم و ايران ميبايد به دليل احداث سد روي آبهاي «زاب» مطابق قواعد بينالملل پاسخگو باشد.
3- اشتباه آقاي سفير در اين است كه به سياستهاي ايران در امور آبهاي داخلي اشاره ميكند. فارغ از اينكه سياستهاي سدسازي در ايران درست يا نادرست باشد، هيچ ربطي به موضوع فعلي ندارد. زيرا بحث ما درباره رودخانههاي بينالمللي است ما درباره رودخانه ارس و اترك نيز براساس ضوابط بينالمللي رفتار ميكنيم. حتي درباره سياست سدسازي تركيه كسي به سدهاي تركيه در رودخانههاي داخلي آن كشور كاري ندارد، بلكه مساله فقط درباره دجله و فرات و سرشاخهها آن مربوط است. اگر ايران آب كارون را به فلات داخلي بياورد فارغ از اينكه اين كار درست يا نادرست باشد، در نهايت دولت يك كشورِ واحد، مسووليت نتايج و تبعات آن را بايد بپذيرد و در برابر مردم خود مسووليتپذير باشد در حالي كه در رودخانههاي بينالمللي، دولتهاي بالادست، هيچ مسووليتي درباره عواقب كار خود نسبت به مردمان پاييندست نميپذيرند.
4- اشتباه ديگر آقاي سفير كه نشان ميدهد سياست تركيه در امور آب نادرست است، مقايسه ميان نفت و آب است و اينكه چرا نفت را شريك نميشويم؟ كسي نخواسته در آب تركيه شريك شود. كسي نخواسته در معادن تركيه شريك شود. كسي نخواسته در آبراه بسفر و داردانل شريك شود. مساله حقابه است كه هزاران سال پيش از تشكيل دولتهاي جديد وجود داشته است و مقررات بينالمللي نيز آنها را به رسميت ميشناسد. فرض كنيد كه تركيه تشكيل نميشد و همان حكومت عثماني بود و سوريه و عراق نيز جزو آن بودند، آيا آبهاي دجله و فرات اختصاص به مناطق شمالي عثماني داشت يا شامل حال مردمان پاييندست دجله و فرات هم ميشد. گاهواره تمدن بشري در بينالنهرين است كه از ده هزار سال پيش در اينجا مردم زندگي و از اين آبها استفاده ميكردند. بنابراين تغييرات تكنولوژيكي نميتواند نافي اين حقابه شود. در امور و حقوق داخلي نيز همين قاعده برقرار است. آيا اراضي پاييندست اين سدها در داخل تركيه از حقابه تاريخي و سنتي خود محروم ميشوند؟ قطعا خير.
5- پاسخ منفي آقاي سفير به اين پرسش كه تركيه از حق حاكميتي خود چشمپوشي نميكند و اين كالايي نيست كه با نهادهاي بينالمللي آن را شريك شويم، به اندازه كافي نشاندهنده واقعيت ماجراست. نهادهاي بينالمللي و مقررات آن در امور آب فراتر از مصداقهاي كشوري تعيين شدهاند. مثل مقررات حاكميتي در آبهاي سرزميني كه فراتر از جايگاه هر كشوري تعيين شدهاند و همه كشورها به آن تن ميدهند تا زندگي مسالمتآميزي داشته باشند. بنابراين استفاده از لفظ شريك شدن با اين نهادها به كلي خالي از وجه است و نشاندهنده ضعف منطق دولت تركيه در سياست آب آن كشور در رودخانههاي بينالمللي است.
- تحریمهای جدید و روح برجام
صادق زیباکلام . استاد دانشگاه تهران در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
یکی از موارد اتهامی مخالفان برجام در نزدیک به دو سالی که از تصویب آن میگذرد، این بوده که آمریکاییها تحریمهای جدیدی علیه ایران به اجرا گذاشتهاند. مخالفان، وضع این تحریمها را اولا مغایر با برجام میدانند، ثانیا معتقدند این اقدام یعنی نقض برجام و برخلاف آنچه دولت روحانی و وزارت خارجهاش مدعی هستند، طرف آمریکایی نه تنها به تعهدات خودش در برجام عمل نکرده؛ بلکه یک گام هم جلوتر آمده و با وضع تحریمهای جدید بعد از برجام مغایر آن عمل کرده است. آخرین مورد آن هم وضع تحریمهای جدید از سوی واشنگتن علیه برخی از شخصیتهای حقیقی و حقوقی ایران بود که دو هفته پیش صورت گرفت. برخلاف نظر دکتر ظریف که معتقد بود چون شورای امنیت با وجود فشارهای آمریکا حاضر نمیشود فعالیتهای موشکی ایران را مغایر با برجام اعلام کند، آن را یک پیروزی دپیلماتیک برای ایران اعلام میکند، مخالفان برجام نهتنها نشست اخیر شورای امنیت را موفقیت ایران ندانستند؛ بلکه وضع تحریمهای جدید را شکست دیگری برای دپیلماسی مصالحه در برابر دیپلماسی مقاومت خواندند. آیا مخالفان برجام در ایران درست میگویند و وضع تحریمهای دو سال گذشته ازجمله تحریمهای اخیر آمریکا نقض برجام است؟ در پاسخ باید گفت وضع تحریمهای جدید برخلاف ادعای مخالفان آقای روحانی به معنای نقض برجام نیست. خیلی کلی گفته باشم، تحریمهای واشنگتن علیه ایران را که از زمان اشغال سفارت آن کشور در ١٣ آبان ٥٨ آغاز میشود، اساسا باید به سه دسته اصلی تقسیم کرد. دسته اول تحریمهایی که به گفته آمریکاییها نقض حقوق بشر در ایران خوانده میشود؛ گروه دوم دربرگیرنده آنچه آمریکاییها حمایت ایران از تروریسم عنوان میکنند و دسته سوم مرتبط با فعالیتهای هستهای ایران بود. مذاکرات هستهای که با رویکارآمدن دولت یازدهم آغاز شدند و نهایتا منجر به توافق وین و «برجام» شد، اساسا وارد تحریمهای دو گروه اول نمیشدند؛ بنابراین آن تحریمها نهتنها به قوت خودشان باقی ماندند؛ بلکه واشنگتن میتواند بر آنها افزوده یا بکاهد. همچنان که در عمل این اتفاق افتاده و طرف آمریکایی، تحریمهای جدیدی علیه ایران به اجرا گذاشته است. نکته دومی که درباره تحریمهای پسابرجام باید گفت، تلاشهای ایران در دورزدن تحریمها در گذشته است. میدانیم که تلاشهای زیادی در دولت قبل به منظور دورزدن تحریمها صورت میگرفت. ما نام این اقداماتمان را «دورزدن تحریمها» و آمریکاییها نام آن را «نقض تحریمها» میگذارند. شماری از تحریمهای بعد از برجام بهواسطه کشف دورزدن تحریمها در گذشته وضع شده که ارتباطی با برجام پیدا نمیکنند؛ اما مخالفان دولت، بدون اشاره به هیچیک از این مسائل، طرف مقابل را متهم به نقض برجام میکنند. هیچگاه هم نمیگویند که واشنگتن به کدام دلیل به تحریمهای جدید یا مجازاتهای تازه علیه ایران اقدام کرده است. فقط با صدای بلند اعلام میکنند با وجود ادعای دولت یا آقای ظریف مبنی بر به اجرا درآمدن برجام، آمریکاییها یک بار دیگر با اعلام تحریمهای جدید به تعهدات خودشان در برجام عمل نکردهاند و بهرهبرداریهای دیگر. مسئله مهم دیگری که مخالفان برجام به آن اشاره نمیکنند، «روح برجام» است. اصطلاح «روح برجام» را نخستین بار، نگارنده در یادداشت خود در روزنامه «شرق» به کار بردم. در آن یادداشت توضیح دادم در کنار و افزون بر سند صدوچند صفحهای توافق هستهای، برجام دارای یک «روح» هم بود.
روح برجام شامل رفتن به سمت «تنشزدایی» و برداشتن گامهایی برای کاهش تنش و دشمنی میان ایران و آمریکا میشد. صد البته که آن انتظار فقط از ایران نمیرفت؛ بلکه شامل تندروهای آمریکایی که به چیزی کمتر از نبود جمهوری اسلامی ایران رضایت نمیدهند هم میشد؛ اما واقعیت تلخ آن است که با وجود انتظارات و بیم و امیدهایی که توافق تاریخی هستهای و فضای پسابرجام ایجاد کرده بود، هیچ تغییری در کاهش حجم دشمنی میان دو کشور اتفاق نیفتاد و مواضع تند با همان شدت و حدت گذشته ادامه یافت. گویی هم در ایران و هم در آمریکا جریاناتی بودند که اصرار میکردند نشان دهند با وجود برجام و فضای آرامتری که در مناسبات میان تهران و واشنگتن برقرار شده، همچنان شرایط گذشته ادامه دارد. گروهی در ایران در دو، سه سال اخیر، گفتمان آمریکاستیزی را با تأکید و رنگ و لعاب بیشتری ادامه دادند. تندروهای آمریکایی هم متقابلا از آتش دشمنی و مقابله با ایران اسلامی کم نکردند. در این طرف هم هیچگاه به این نکته ساده و ابتدایی اشاره نشد که این یا آن تحریم و این یا آن اقدام خصمانه آمریکاییها علیه ایران به کدام دلیل انجام شده است؟
نظر شما