پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۰۹:۰۲
۰ نفر

دوچرخه: نوشته‌های کوتاه نوجوانان.

دیوارها

چشم‌هایم هر چه سوسو می‌زنند تو را نمی‌بینند. پاهایم هر چه می‌دوند به تو نمی‌رسند.
این دیوارها چه پررو هستند تا نزدیکی خورشید هم پیشروی کرده‌اند!

مرضیه ساجدی از تهران

رد پا

رد پایت را دنبال می‌کنم، به مرگ می‌رسم. نه، نه! این رد پای تو نبود. انگار باز هم  کلاغ‌ها دروغ گفته بودند.

زهرا رحمانی از تاکستان

بهار

بهار که می‌آید، پر می‌شوم از شادی. تو هم با من و بهار همراه شو.

صدف داورپور، خبرنگار افتخاری از سمنان

شانه

هر روز صبح زود که می‌شد، گیسوان درخت را شانه می‌زدند، گنجشک‌ها.

راضیه چنگیز نائین، خبرنگار افتخاری از شاهین شهر

بهار

با یک بسته گواش و دوسه تا قلم‌مو روی کاغذ سفید بهار می‌سازم. می‌خواهی شریک دست‌های رنگی‌ام باش.

پردیس صحرائیان، خبرنگار افتخاری از تهران

شب

اندیشه می‌پرد در آسمان! شاعر می‌شود امشب کسی به یقین. کسی که دوست شب شود. شب را باید فهمید. باید بو کشید. اگر با شب دوست شوی، آرامشش را به تو هدیه خواهد داد.

مهدیار دلکش، خبرنگار جوان از قم

قلم

حواسم را باد خیال برده است و کاغذهایم را باد پنکه... قلم اما محکم در دستم نشسته است و از این بادها نمی‌لرزد.

لیلا عبداللهی از خرم‌آباد

کم‌خوابی

ساعت روی میز را که جیغ‌جیغ می‌کرد خاموش کردم و نگاهی به آن انداختم. ساعت 5 بود و هوا هنوز تاریک. از پنجره نگاهی به درخت حیاطمان کردم. خوش به حالش که حالا حالاها بیدار نمی‌شود.

مهتاب قبادی، خبرنگار افتخاری از کرج

کد خبر 79931

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز