کشاورزان سیستان و بلوچستان چنین آفتی را به یاد ندارند. خاطرههایشان که از پدران پدرانشان میآید هم گندمی سیاه را در خود نداشته است. حالا ماندهاند که با این گندمهای سیاه شده چه کنند! تمام فصل کاشت و داشت را به امید برداشت سپری کردهاند و حالا 2 قدم مانده به برداشت، گندمها سر ناسپاسی دارند. کشاورزان ماندهاند که چه کنند! برداشت بیفایده است و از طرفی نمیتوان گندمها را روی زمین نگاه داشت؛ زمین باید برای کشت فصل بعد آماده شود. کشاورزان سیستان و بلوچستان یاری میجویند.
مرد، خسته و مانده گندم را دستش گرفته، انگار راه را پیاده آمده. یک دسته گندم را آورده برای شهادت. گندمها را به دست میساید، سیاه سیاه، انگار که زغال خانه کردهباشد در قلب گندم. روزگار کشاورز به همین دانهها بسته است؛ مغزدانه که سیاه باشد، رو سیاهی کشاورز را میآورد. نان کشاورزان سیستان و بلوچستان سیاه شده؛ سال تا سال زمین را کاویدهاند، دانهها را دل دادهاند به خاک و آب و حالا خوشههای گندم زرد و سبز دلشان سیاه سیاه است و کشاورزی که دلش خون شده از بیپناهی.
گروهی آمدهاند از جاهای دور و نزدیک، نرسیده به زابل منتظر ایستادهاند. هر کدام چند کیلومتری حتما راه آمدهاند. هر کدام یک دسته گندم به دست گرفتهاند تا شاهدی داشتهباشند بر گلایههایشان. یکی بعد از دیگری گندمها را به دست میسایند، زغالها را میریزند کف دست، میبرند جلوی چشم مخاطب. دستهایشان پینه بسته از جای بیل و داس، پاهایشان ترک خورده از سختی زمین.
یکی از آن بین میگوید: زمین با ما نساخته انگار، آب را به هزار جان کندن پای گندمها رساندیم، روز تا شب منتظر ماندیم و حالا... . حالا بعد از این همه چشم انتظاری و تلاش گندمها ایستاده تنگاتنگ هم روی خاک ناسازگار زیر آسمان. کسی دل برداشت ندارد. پیرمرد ریز نقش خودش را جلو میکشد که بگوید: برداشت کنیم که چه؟ اینها را کجا ببریم؟ بهنظر شما بسوزانیماش؟ کسی نمیداند سوزاندن آخرین راهاست. پیرمرد آفتاب خورده اما از سوز دل حرف میزند؛ دلش سوخته به حال شاخههای طلاییای که زیر آفتاب دل میبرند اما دل چرکیناند.
زنی نیست در میانشان. زنها گوشه کناری ایستادهاند؛ صورت پنهان کرده لای چادر، کز کردهاند. چشمانشان برق ندارد. انگار پیرترینشان زمزمه میکند مدام و یکی زمزمهاش را ترجمه میکند: توکل بر خدا. آنکه جوانتر است بیتابی میکند، انگار که مانده باشد میان گریه و خنده. بغض راه نفسش را بسته. دخترکی را به سینه میفشارد، سکوت میکند، حرف دارد، لبهایش را میدوزد بههم که بگوید حرف زدن دردش را دوا نمیکند، رو برمیگرداند، حرف چشمهایش ناتمام میماند. کسی جواب شکم گرسنه دختر را میدهد؟
آخرین پیام صندوق جمعیت سازمان ملل متحد بر این نکته تأکید کرده بود که مشکلات ناشی از قحطی و خشکسالی بر زنان تأثیری بسیار بدتر خواهد گذاشت. استدلال کارشناسان سازمان ملل این است که گرسنگی افراد خانواده، زنان را وامیدارد تا در تلاش برای یافتن قوت لایموت تلاش کنند و از سوی دیگر بیماری افراد خانواده نیز بر زنان فشار وارد میکند چرا که زنان خود را مسئول سلامت و تندرستی اعضای خانواده میدانند؛ پس تمامی هموغمشان را برای زنده نگهداشتن افراد خانواده به کار میبرند.
زنان سیستان و بلوچستان پابهپای مردان تمام فصل کشت و کار، دل به زمین سپردهاند تا فصل برداشت را به تماشا بنشینند، حالا بعد از ماهها آنچه از زمین برآمده آفتی است که در گندمهایشان جا خوش کردهاست.
انبار گندم کشور
استان سیستان و بلوچستان با وسعتی بیش از 180هزار کیلومتر مربع در جنوب شرقی کشورمان قرار دارد و با داشتن 11درصد از وسعت کشور، پهناورترین استان محسوب میشود.
روزگاری سیستان و بلوچستان انبار گندم ایران بود. وجود آسیابهای بادی بیشمار در این سرزمین شاهدی بوده بر رونق کشت و کار.
ابواسحق ابراهیمبنمحمدالفارسی معروف به اصطخری از جغرافیدانان و نقشهکشان برجسته ایرانی که در سده ۴هجری قمری و ۱۰میلادی میزیسته، در نوشتههایش آورده بود که اختراع و پیدایش آسیاب بادی در سیستان بوده و از همین جهت این منطقه شهره عالم شده بود.
کشاورزان سیستان و بلوچستان هنوز هم برای کشیدن آب از چاههای عمیق این سرزمین از نیروی باد کمک میگیرند و با نصب پرههایی روی چاه، آب را از دل خاک بیرون میکشند. وسعت استان سیستان و بلوچستان از یک سو و اشتغال مردم به کشاورزی از سوی دیگر سبب شده تا همچنان شغل کشاورزی بهعنوان یکی از مشاغل مهم استان منبع ارتزاق مردم روستاها باشد.
سازمانهای مسئول
گندمها که سیاه شدند کشاورزان به جاهایی که فکر میکردند سر زدند تا کمک بگیرند اما در جواب فقط به ایننکته اشاره شده که چون محصولشان را بیمه نکردهاند از هیچ سازمانی کمکی دریافت نخواهند کرد.
یکی از کشاورزان میگوید: کسی جواب ما را نمیدهد. هر کجا فکر میکردیم سر زدیم ولی هیچکس کاری برایمان انجام نداده. نمیدانیم باید چکار کنیم؟ یکی دیگر توضیح میدهد که همه جا محکومشان میکنند که چرا محصول را بیمه نکردهایم.
حکایت بیمه زمینهای کشاورزی حکایت دیگری است. دریافت پول از کشاورزان در ازای بیمه محصول معمولا کاری است که کشاورزان از عهدهاش بر نمیآیند. مبلغ درخواستشده
هر چند اندک اما برای کشاورزان بیش از آن است که بتوانند پرداختش کنند. به گفته کشاورزان سیستان و بلوچستان بابت هر هکتار زمین از آنها خواستهاند که 14هزار تومان پرداخت کنند. آنها غالبا چند هکتار زمین را زیرکشت میبرند و مبلغی که باید بپردازند خرج یک ماه خانواده است. کشاورزی که دستش از کشت پارسال هم چندان پرنمانده چطور از عهده این پرداخت برخواهد آمد؟
قانونگذاران
نمایندگان مردم استان سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی هرچند تلاش کردهاند تا بخشی از مشکل کشاورزان را برطرف کنند اما عملا راه به جایی نبردهاند.
عباسعلی نورا، نماینده مردم زابل و زهک در اینباره میگوید: با توجه به شرایطی که برای تمامی گندمکاران این منطقه پیش آمده، پس میتوان این رخداد را در دسته حوادث غیرمترقبه جای داد.
به گفته نورا در صورتی که مشکل کشاورزان در دسته حوادث غیرمترقبه جای بگیرد میتوان در انتظار کمکهای دولتی ماند چرا که دولت موظف است به هنگام وقوع اینگونه حوادث به حادثهدیدگان کمک کند.
نماینده مردم زابل در توضیح بیشتر وضعیت کشاورزان میگوید: با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی کشاورزان بهنظر میرسد اگر دولت به حادثه دیدگان کمک نکند، اوضاع اقتصادی آنها نهتنها بهتر نمیشود بلکه آنها از عهده بیمه محصول سال آینده نیز برنخواهند آمد.
در صورتی که کشاورزان در این مرحله یاری نشوند، کشاورزی در استان سیستان و بلوچستان با بحران جدی در سالهای آینده روبهرو خواهد شد.
نان راه سفره را گم میکند
کشاورزی هر چند سخت، دشوار و ناممکن شغل است؛ شغلی که تعداد زیادی از مردم سیستان و بلوچستان از آن روزی میگیرند و مردم دیگر نقاط کشور نیز از آن فایده میبرند. گندم سیستان و بلوچستان جای دوری نمیرود، راه به آسیابهای کشور میبرد و سر از سفره مردم در میآورد.
وقتی کشاورزی در معرض خطر قرار میگیرد، نان سفره مردم به خطر میافتد. گیرم که کشاورزان سیستان و بلوچستان آسیب بیشتری میبینند و از سر ناچاری عطای زمین را به لقایش میبخشند، کنج عزلت میگیرند و روزگارشان سیاهتر از گندم میشود اما نان سفره همه مردم به خطر میافتد؛ نان راه سفرهها را گم میکند.
بیکاری و جمعیت
براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن، جمعیت استان سیستان و بلوچستان بالغ بر 2میلیون و 400هزار نفر در قالب 470هزار خانواده است که از این تعداد 2/49درصد (118هزار نفر ) زن و 8/50درصد (122هزار نفر) مرد هستند.نکته جالب توجه در ترکیب جمعیتی این استان حضور 242هزار خانوار روستایی در کنار 225هزار خانوار شهری است.
ترکیب سنی جمعیت استان به 3 گروه عمده سنی تفکیک میشوند؛ یعنی 14-0سال،
64-15سال و 65 سال و بیشتر؛ اما امید به زندگی در استان سیستان و بلوچستان 65سال است که 8سال از میانگین کشوری پایینتر است.
در کنار 426هزار نفر شاغلی که در این استان زندگی میکنند، حضور 196هزار بیکار در آمارهای رسمی نیز تأیید شدهاست. نرخ بیکاری نیز براساس همان آمارها 5/31درصد است.
درحالیکه به گفته مسئولان تلاشهای زیادی برای رفع بیکاری در سراسر کشور انجام شده است، مشکلات پیش روی کشاورزان سیستان و بلوچستان بروز پدیده بیکاری را در پی دارد و درصورتی که مسئولان بخواهند همچنان در رویارویی با این مشکل منفعل عمل کنند تلاش برای کنترل بیکاری در کشور عبث خواهد بود.