«کلانتیر» با آن دسته بلندی که دارد هم ابزار خوبی است برای درو و هم وقتی حسن امامی خسته میشود، میتواند لبه تیز این داس مخصوص را روی زمین بگذارد و به دستهاش تکیه دهد. امامی که استراحت میکند، ابوالفضل کشتکار با داس دستهکوتاهی مشغول جمع کردن گندمهای درو شده میشود و آنها را دسته دسته روی هم میگذارد. دوباره امامی راه میافتد و «کلانتیر» را به کار میاندازد؛ حالا کشتکار میایستد، نفسی تازه میکند و از محصول گندم امسال میگوید: «کشاورزی خوب نیست، درآمد ندارد. اگر کارگری میکردیم بیشتر درآمد داشتیم.»
آمارها، همه امیدوارکننده است؛ همه چیز حکایت از این دارد که در کشت گندم بهخودکفایی رسیدهایم، کشاورزان با اجرای طرح خرید تضمینی گندم نتیجه زحمتهای خود را میگیرند، حالا دیگر آنقدر سیلوی گندم داریم تا مشکلی برای انبار این محصول راهبردی پیش نیاید و دست دلالان هم از این بازار کوتاه شده است اما اگر به زمینهایی که در آنها گندم میکارند سری بزنید، میبینید حکایت آنچه میگویند و آنچه هست، تفاوت زیادی با هم دارد.
کشاورزان روستای دیزج از توابع شهرستان مرند در آذربایجان شرقی، امسال به اندازه سالهای گذشته گندم نکاشتهاند. تنها دلیل کم شدن سطح زیرکشت گندم در این منطقه، زیاد بودن هزینه کاشت و کم بودن درآمد حاصل از آن است. حسن امامی امسال در 3 هکتار از زمینهای خود گندم کاشت و از آن نزدیک به 4 تن گندم برداشت میکند. آن طور که میگوید، گندمها را از او کیلویی 320 تومان میخرند. خریداران که از اهالی همین روستا هستند، گندمها را به سیلوهایی در شبستر و مرند میبرند و به مراکز خرید گندم میفروشند.
امامی وسط دروکردن گندمها، کمی استراحت میکند، کلاه شاپویی را که سایبان صورتش است، کمی جابهجا و شروع میکند به شمردن مخارج زمین: 15 تا 20 هزار تومان برای هر بسته کود که زمین او 15 بسته کود لازم دارد، هزینه خرید هر ساعت آب بین 5 تا 8هزار تومان است و امامی برای تأمین آب زمین 3هکتاری خود در مجموع 250هزار تومان هزینه کرده است. اگر بخواهد برای دروی گندم کارگر استخدام کند برای 5ساعت کار هر کارگر باید 12هزار تومان بدهد. امامی همه اینها را یکییکی میشمارد و میگوید: «دولت از ما گندم نمیخرد، اشخاص میخرند و گندم را میفروشند به سیلوها.»ابوالفضل کشتکار خودش هم 3هکتار زمین دارد اما برای کمک به دروی گندم زمین امامی آمده است. او هم چندان دل خوشی از کاشت گندم ندارد: «از وقتی گازوئیل گران شد، هزینههای ما هم افزایش پیدا کرد ولی قیمت خرید گندم تغییر چندانی نکرد. دولت یا هزینهها را کنترل کند یا قیمت گندم را بالا ببرد.» کشتکار از شیوه توزیع کود و سم یارانهای هم گله دارد و میگوید این کالاها که از نیازهای اولیه کشاورزان هستند به شکلی عادلانه میان همه تقسیم نمیشود، به همین دلیل بعضی از کشاورزان مجبورند کود و سم مورد نیاز خود را با قیمت آزاد خریداری کنند.
کشاورز مرده
روی یکی دیگر از زمینهای اطراف روستای دیزج، مردی دیگر با کلانتیر مشغول دروی گندم است و 3 زن با داسهای کوتاه، گندمهای درو شده را دسته میکنند. با همین دستههای گندم برای خودشان سایهبانی درست کردهاند تا از آفتاب گرم تابستان در امان باشند و بتوانند با یک لیوان آب خنک، گلوی خشکشان را تازه کنند. یعقوب پسندیده مشغول درو کردن است، قطرههای عرق روی صورتش سر میخورند و پایین میروند. صورت زنها هم آنقدر آفتاب خورده که رنگشان سرخ شده است. این زمین 10هکتاری متعلق به پسندیده نیست؛ صاحب زمین کس دیگری است. او زمستان روی این زمین گندم کاشت، حالا آن را درو میکند و بعد درآمدش را با صاحب زمین قسمت خواهد کرد. پسندیده میگوید: «کشاورز مرده است. دیگر کشت گندم صرف نمیکند.
اگر دولت از اول بگوید گندم را کیلویی چند میخواهد بخرد ما هم میفهمیم که اصلا کشت گندم برایمان صرف میکند یا نه.» بعد با دست زمینهایی را نشان میدهد که خالی هستند و چیزی در آنها نکاشتهاند. آنطور که کشاورزان دیزجی میگویند سالهای گذشته تمام زمینهای اطراف روستا زیرکشت گندم میرفت اما آرامآرام با زیاد شدن هزینههای کشت این محصول، کشاورزان ترجیح میدهند زمینهای خود را خالی بگذارند و چیزی در آنها نکارند یا به جای کشت گندم سراغ محصولاتی مانند گوجهفرنگی و بادمجان بروند که به قیمت بیشتری فروخته میشوند و هر سال چند بار محصول میدهند.پسندیده هم شروع میکند به شمردن هزینههای زمینی که روی آن مشغول کار است: 50هزار تومان برای شخم زدن زمین، خرید 25ساعت آب که در پاییز و زمستان هر ساعت 5هزار تومان بود اما در بهار و تابستان قیمتش به 8هزار تومان رسید و ارزانترین کود موجود در بازار که کیسهای 10هزار تومان است. آنطور که این کشاورز میگوید زمینش 10 کیسه کود لازم داشت، اما بهدلیل گرانی کود فقط از 5 کیسه کود استفاده کردند. به همین دلیل گندم این زمین کیفیت لازم را ندارد و آن را حداکثر کیلویی 300 تومان میخرند. گرانی قیمت کود موجب میشود کشاورزان از جنس مرغوب استفاده نکنند و به همین دلیل کیفیت محصول آنان افت میکند و گندم را به قیمتی ارزانتر از قیمت مصوب از آنان میخرند. از این محصول نمیتوان برای تولید آرد استفاده کرد حتی بخشهایی از آن برای تولید محصولاتی مانند ماکارونی و بیسکویت هم مناسب نیست.
همین طور که پسندیده در حال توضیح دادن دخل و خرجش روی این زمین 10هکتاری است، یکی از زنها که از بقیه سن و سال بیشتری دارد جلو میآید؛ چادر را به شیوهای مخصوص دور کمر و گردن خود بسته است و داس کوتاهی در دست دارد. سکینه منافی 51ساله است و خودش در زمین 3هکتاری دیگری گندم کاشته است. به آن زمین چون کوچک بود، توانستند آب و کود کافی بدهند و محصولش هم خوب شده است، اما امید چندانی به این زمین 10هکتاری ندارند. منافی یکی از خوشههای گندم را از زمین میکند و آن را کف دستان زبرش له میکند تا دانههای گندم بیرون بیاید. دانهها را که رنگشان به قرمزی میزند، نشان میدهد و میگوید: «ببین، این گندم هنوز تشنه است. خوب آب نخورده. وقتی گندم خوب آب بخورد رنگش سفید میشود. اگر زمین خوب آب بخورد 3 برابر الان محصول میدهد.»
پسندیده میگوید که اگر قیمت خرید هر کیلو گندم 500 تا 600 تومان باشد، کشت این محصول برای آنان به صرفه میشود، اما منافی وسط حرفش میپرد و میگوید اگر قیمت آن هزار تومان بشود کشت گندم به صرفه خواهد بود؛ کمی فکر میکند و زود حرف خودش را اصلاح میکند: «اگر این را هم گران بخرند، باز ما بدبختتر میشویم چون آرد و نان و همه چیز گرانتر میشود.»
بیمههای دیمی
«دیزج حسن بیک» روستای نسبتا بزرگی است. 4700 نفر در آن زندگی میکنند و جاده اصلیای که از وسط روستا میگذرد، آسفالت است. کار اصلی مردم این روستا کشاورزی است و حتی شرکت «سبزگستر جنوب» که محصولات کشاورزی را بیمه میکند، در این روستا شعبهای دارد؛ البته نه اینکه شعبه این شرکت به شکل دفتری باشد با تابلویی بزرگ و چند نفر کارمند. وقتی اصغر دهقاننژاد با موتورش از جاده آسفالت میگذرد، اهالی روستا او را نشان میدهند و میگویند او نماینده شرکت بیمه است. دهقانپور خودش هم ساکن این روستاست و زمین کشاورزی دارد، اما امسال بهدلیل کم سود بودن کشت گندم ترجیح داده است زمینهایش را خالی بگذارد و به جای گندم به کشت محصولات دیگری بپردازد. آنطور که او تعریف میکند، بیمه گندم در این روستا زیاد مرسوم نیست چون کشاورزان درآمد چندانی از این محصول ندارند که بتوانند هزینه بیمه را هم پرداخت کنند. کشاورزان برای هر هکتار زمینی که زیرکشت گندم قرار دارد براساس نوع و کیفیت محصول باید دستکم 8 هزار تومان بپردازند که درصورت آسیب دیدن محصول، شرکت بیمه به آنان برای هر هکتار 200هزار تومان میپردازد اما کشاورزان میگویند گرفتن این 200هزار تومان آنقدر دردسر و رفتوآمد دارد که عطایش را به لقایش میبخشند. به گفته دهقانپور، بیمه محصول گندم برای کشاورزانی به صرفه است که کشت دیم انجام میدهند: «بیمه برای کشت گندم دیم خوب است چون دیمکاران هزینه کمی برای کشت انجام میدهند و غرامت شرکت بیمه، جواب هزینههای آنها را میدهد.»
دلالان ناراضی
در این روستا همه از کار کشاورزی ناراضی هستند؛ از کشاورز و زمیندار گرفته تا مسئول بیمه محصولات کشاورزی. جالب اینجاست که دلالان روستا هم از کشت گندم راضی نیستند. در میدانگاه اصلی روستا چند مغازه وجود دارد. جلوی یکی از مغازهها قپان بزرگی گذاشتهاند و با آن جعبههای زردآلو را وزن میکنند. وانتبارها هم منتظر هستند تا جعبهها را بردارند و ببرند. داخل مغازه «داوود کارگر» هیچچیزی برای فروش نیست. 2 نیمکت بلند دو طرف مغازه به دیوارها چسبیده و کارگر هم با پیراهن مشکی نشسته است پشت یک میز. چند نفر روی نیمکتها نشستهاند و پنکه سقفی دور سر همه میچرخد. سماور برقی برای خودش قلقل میکند و تلفن روی میز هم مدام زنگ میخورد، اما کارگر سرش گرم وزن کردن جعبههای زردآلو است. داوود، کارگر یکی از کسانی است که گندم را از کشاورزان میخرد و به سیلوهای دولتی میفروشد. آنطور که او تعریف میکند هر کیلو گندم را براساس کیفیتش بین 320 تا 340 تومان از کشاورزان میخرد و بین 338 تا 345 تومان به سیلوهایی میفروشد که در شهرهای صوفیان و خوی قرار دارند. کارگر میگوید: «کاشت گندم دیگر صرف نمیکند. الان کشاورزی ورشکست شده است، کشاورزها خیلی بدبخت هستند.» اگر از او بپرسید در این حال و اوضاع کشت چه چیزی برای کشاورزان صرف میکند، جواب سادهای برای شما دارد:«هیچچیز.»