در سال 1357 به‌دنبال صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌‌ها و سربازخانه‌ها، حاج حسین خرازی و برادرش هر دو از خدمت سربازی فرار کردند و به خیل عظیم امت اسلامی پیوستند.


آنها در این مدت، دائماً در تکاپوی فعالیت‌های انقلابی بوده و با تشکل‌های انقلابی محل در تماس بودند. از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی، مبارزه با ضد‌انقلاب داخلی و جنگ‌های کردستان بود و لحظه‌ای آرام نداشت. به خاطر روحیه نظامی و استعدادی که در این زمینه داشت، مسئولیت‌هایی را در اصفهان پذیرفت و با شروع فعالیت ضدانقلابیون در گنبد، مأموریتی به آن خطه داشت.

دشمن که هر روز در فکر ایجاد توطئه‌ای علیه انقلاب اسلامی بود، غائله کردستان را آفرید و شهید حاج حسین خرازی در اوج درگیری‌ها، زمانی که به کردستان رفت، بعد از رشادت‌هایی که در زمینه آزاد‌کردن شهر سنندج از خود نشان داد، در سمت فرماندهی گردان ضربت که قوی‌ترین گردان آن زمان محسوب می‌شد، وارد عمل شد و در آزادسازی شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری را ایفا کرد و با تدابیر نظامی، بیشترین ضربات را به ضدانقلاب وارد آورد.

با شروع جنگ تحمیلی بنا به تقاضای همرزمان خود، پس از یک‌سال خدمت صادقانه در کردستان راهی منطقه جنوب شد و به سمت فرمانده نخستین خط دفاعی که مقابل عراقی‌ها در جاده آبادان- اهواز در منطقه دارخوین تشکیل شده بود و بعداً در میان رزمندگان اسلام، به «خط شیر» معروف شد، منصوب شد؛ خطی که 9ماه در برابر مزدوران عراقی دفاع جانانه‌ای را انجام داد و دلاورانی قدرتمند را تربیت کرد.

این در حالی بود که رزمندگان از نظر تجهیزات جنگی و امکانات تدارکاتی شدیداً در مضیقه بودند، اما اخلاص و روح ایمان بچه‌های رزمنده، نه تنها باعث غلبه سختی‌ها و مشکلات بر آنها نشد، بلکه هر لحظه آماده شرکت در عملیات و جانفشانی بودند.
در عملیات شکست حصر آبادان، فرماندهی جبهه دارخوین را به‌عهده داشت و 2پل حفار و مارد را که عراقی‌ها با نصب آن دو پل روی رود کارون، آبادان را محاصره کرده بودند، به تصرف درآورد.

شهید خرازی در آزادسازی بستان بهترین مانور عملیاتی را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌های رملی و محاصره کردن آنها در شمال منطقه بستان انجام داد و پس از عملیات پیروزمند طریق‌القدس بود که تیپ امام حسین(ع) متشکل از رزمندگان اصفهان تشکیل شد. چیزی نگذشت که این یگان به لشکر ارتقا یافت و حاج‌حسین در مقام فرماندهی آن رشادت‌های بی‌نظیری خلق کرد.
در عملیات فتح‌المبین، دشمن را در جاده عین‌خوش با همان تدبیر فرماندهی‌اش حدود 15 کیلومتر دور زد و آنها را غافلگیر کرد.
یگان او در عملیات بیت‌المقدس جزو نخستین لشکرهایی بود که از رود کارون عبور کرد و به جاده اهواز - خرمشهر رسید و در آزادسازی خرمشهر نیز سهم بسزایی داشت.

از آن پس در عملیات‌های مختلفی همچون رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 4 و خیبر در سمت فرماندهی لشکر امام حسین(ع)، به همراه رزمندگان دلاور آن لشکر، رشادت‌های بسیاری از خود نشان داد.

خراش جزئی

در عملیات خیبر که توأم با صدمات و مشقات زیادی بود، دشمن، منطقه را با انواع و اقسام جنگ‌افزارها و بمب‌های شیمیایی مورد حمله قرار داده بود، اما شهید خرازی هرگز حاضر به عقب‌نشینی و ترک موضع خود نشد، تا اینکه در این عملیات یک دست او در اثر اصابت ترکش قطع و پیکر زخم‌خورده او به عقب فرستاده شد.

از بیمارستان یزد - همانجایی که بستری بود - به منزل تلفن کرد و به پدرش گفت: من مجروح شده‌ام و دستم خراش جزئی برداشته، لازم نیست زحمت بکشید و به یزد بیایید، چون مسئله چندان مهمی نیست. همین روزها که مرخص شدم، خودم به دیدارتان می‌آیم.

در عملیات والفجر 8، لشکر امام حسین(ع) تحت فرماندهی او به‌عنوان یکی از بهترین یگان‌های عمل‌کننده، لشکر گارد جمهوری عراق را به تسلیم واداشت و پیروزی‌های چشمگیری را در منطقه فاو و کارخانه نمک که جزو پیچیده‌ترین مناطق جنگی بود، به دست آورد.

در عملیات کربلای 5 در جلسه‌ای با حضور فرماندهان گردان‌ها و یگان‌ها از آنان بیعت گرفت که تا پای جان ایستادگی کنند و گفت: هرکس عاشق شهادت نیست از همین حالا در عملیات شرکت نکند، زیرا که این، یکی از آن عملیات‌های عاشقانه است و از حساب‌های مادی خارج است.

لشکر او در این عملیات توانست با عبور از خاکریزهای هلالی که در پشت نهر جاسم، از کنار اروندرود تا جنوب کانال ماهی ادامه داشت، شکست سختی به عراقی‌ها وارد آورد. عبور از این نهر بدان جهت برای رزمندگان مهم بود که علاوه بر تثبیت مواضع فتح شده، عامل سقوط یکی از دژهای شرق بصره بود که در کنار هم قرار داشتند.

هدایت نیروهای خط‌شکن در میان آتش و بی‌اعتنایی او به ترکش‌ها و تیرهای مستقیم دشمن و ایثار و از خودگذشتگی او، راه را برای پیشروی هموار کرد و بالاخره با استعانت از الطاف الهی در صبح آن فتح و پیروزی، حاج حسین با خضوع و خشوع به نماز ایستاد.

پرواز در کربلای 5

او با آنکه یک دست بیشتر نداشت ولی با جنب و جوش و تلاش فوق‌العاده‌اش هیچگاه احساس کمبود نمی‌‌کرد و برای تأمین و تدارک نیروهای رزمنده در خط مقدم جبهه، تلاش فراوانی می‌کرد.

در بسیاری از عملیات‌ها حاج حسین مجروح شد اما برای جلوگیری از تضعیف روحیه همرزمانش حاضر نمی‌‌شد پشت جبهه انتقال یابد.

در عملیات کربلای 5، زمانی که در اوج آتش توپخانه دشمن، رساندن غذا به رزمندگان با مشکل مواجه شده بود، خود پیگیر جدی این کار شد که در همان حال خمپاره‌ای در نزدیکی‌اش منفجر شد و روح عاشورایی او به ملکوت اعلی پرواز کرد و این سردار بزرگ در روز هشتم اسفندماه 1365 در جوار قرب الهی مأوا گزید؛ سردار دلاوری که همواره در عملیات پیشقدم بود و اغلب اوقات شخصا به شناسایی می‌رفت.

شهید خرازی، پرورش یافته مکتب حسین(ع) و الگوی وفاداری به اصول و ایستادگی بر سر ارزش‌ها و آرمان‌ها بود. جان شیفته‌اش آنچنان از زلال مکتب حیا‌ت‌بخش اسلام و زمزمه خلوص، سیراب شده بود که کمترین شائبه سیاست‌بازی و جاه‌طلبی به دورترین زاویه ذهنش راه نمی‌‌یافت.

این شهید سرافراز اسلام با علو طبع و همت والایی که داشت، هلال روشن مهتاب قلبش، هرگز به خسوف نگرایید و شکوفه‌های سفید نهال وجودش را آفت نفس، تیره نگردانید. در لباس سبز سپاه و میقات مسجد، مُحرِم شد، در عرفات جبهه وقوف کرد و در منای شلمچه و مسلخ عشق، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

عاشق پابرهنه حسین(ع)

او با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت می‌کرد.
روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین(ع) در بیابان‌های خوزستان به سینه‌زنی و عزاداری می‌پرداخت و مقید بود که شخصا در این روز زیارت عاشورا بخواند.

او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت کم‌نظیری داشت. با همه مشکلات و سختی‌ها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردان‌ها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود.
حساسیت فوق‌العاده‌ای نسبت به مصرف بیت‌المال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می‌کرد و می‌گفت: وسایل و امکاناتی را که مردم مستضعف در این دوران سخت زندگی جنگی تهیه می‌کنند و به جبهه می‌فرستند، بیهوده هدر ندهید. آنچه می‌‌گفت عامل آن بود. به همین جهت گفتارش به دل می‌نشست.

حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت کادرهای کارآمد غافل نبود.

نیمه‌های شب اغلب از آسایشگاه‌ها و محل‌های استقرار نیروی لشکر سرکشی کرده و حتی نحوه خوابیدن آنها را کنترل می‌کرد. گاه، اگر پتوی کسی کنار رفته بود با آرامش تمام آن را روی او می‌‌کشید.

او به وضع تدارکات رزمندگان به‌صورت جدی رسیدگی می‌کرد.شهید خرازی یک عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توأم با گریه و شور و حال بود و نماز شب‌اش ترک نمی‌شد.
او معتقد بود هرسرنوشتی که برایمان رقم می‌خورد و هرچه به سرمان می‌آید، از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم‌رعایت حلال و حرام خدا دارد.

در کلام دیگران

حاج حسین خرازی قبل و بعد از شهادت مورد توجه مسئولان نظام بوده و توصیف اخلاق و روحیات او در کلام مقامات کشوری و لشکری نظام متبلور شده است. در ذیل به برخی از این نقل‌قول‌ها اشاره می‌شود.

رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا:
او (حسین خرازی) سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود که با ذخیره‌ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه‌روزی خدا و نبرد بی‌امان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.
درود بر او و بر همه همسنگرانش که خود نامش حسین بود و لشکرش نیز همنام مولایش امام حسین(ع).

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی عراقی:
درود بر او که صادقانه در میدان خونبار جهاد فی سبیل‌الله قدم نهاد و سرافراز و پرافتخار در خیل اولیای خاص الهی راه کمال پیمود و با عزت و افتخار به سوی ملکوت اعلی و سراپرده قرب الی‌الله عروج کرد. «طوبی لَهُم و حُسنُ مَآب.» آری، شهید خرازی قبل از شهادت نیز شهید زنده بود. او با چهره محبوبش و سیمای نورانی‌اش حکایت از جهشی جدید و تقربی نوین برفراز قلل بلند عزت و کرامت به مقام عندالرب شتافت.

سردار صفوی فرمانده سابق سپاه:
ما برادر عزیزی را از دست داده‌ایم و چه مشکل است دنیا را تحمل کردن بعد از رفتن این عزیزان. خدایا! حسین خرازی ما را در آخرت نزد صدیقین قرار بده و یاد او را به دل ما پایدار ساز.