زهرا صبری در مقام کارگردان و طراح این نمایش سالهاست که در حوزه نمایش عروسکی فعال است و نمایشهای «زمین وچرخ»، «خانه برناردو آلبا» و «طوطی پر» ازجمله کارهای این کارگردان است. با او در مورد این نمایش که به تازگی در جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی مسکو شرکت کرده صحبت کردهایم.
- تئاتر تا یک بشمار در مورد چند سرباز است که جنگ را روایت نمیکنند بلکه برای ما داستانی از زیبایی، عشق و زندگی را روایت میکنند. چرا شخصیتهای نمایش را سرباز انتخاب کردید؟
در این نمایش ما از دیالوگ استفاده نکردیم. زمانی که قرار است از جنگ حرف زده شود، لباسها مخاطب را به فضای کار نزدیک میکند. ابتدای نمایش بازی شطرنج با مهرههای گلی بدون رنگ است و بازیگران مهرههای یکدیگر را میزنند. در این صحنه برای نخستین بار چرخ در صحنه میچرخد که مهرههای این سربازها جابهجا میشود و آنها به این جابهجایی هیچ عکسالعملی ندارند که نمادین بودن این صحنه را نشان میدهد. آنها به حرکت نمادین زدن مهرههای شطرنج که بدون رنگ هم هست ادامه میدهند تا هواپیما میآید و دوباره بازی آنها شروع میشود و بازی خیامی شکل میگیرد.
- در بروشور به اشعار خیام اشاره شده و اینکه از اشعار خیام برای کار بهره گرفتهاید. این بهره گرفتن را چگونه تعریف میکنید، خصوصا اینکه نمایش بیشتر از آنکه راوی داستان باشد، راوی تصاویر است و براساس تصاویر هر مخاطب میتواند داستانی بسازد.
در مورد استفاده از دوبیتیهای خیام باید بگویم که اگر دوبیتیهای خیام را نخوانده بودم این کار ساخته نمیشد. من در همه حال از جنگ متنفرم و بهخاطر همین یکسری دغدعههای شخصی من با مفاهیمی که از ابیات خیام گرفتهام به هم تنیده شدهاست؛ بهعنوان مثال در صحنه چرخ و فلک باید بگویم که در حالت عادی هر چرخ و فلک یکبار میایستد تا یک عده سوار و یک عده پیاده بشوند اما چرخ و فلکی که در این نمایش هست، نمیایستد و مدام آدم به آن اضافه و خارج میشود. اینجا چه اتفاقی میافتد؟ چرخ و فلک زندگی ما با آمدن هیچ کودکی (چه منتظرش باشند و چه نباشند) و با مرگ هیچ انسانی نمیایستد و همیشه در حال حرکت است و این آمد و رفتها را به دوش میکشد؛ این چرخ و فلک در این نمایش به این معنی است. میخواهم بگویم که در نمایش یکسری نماد و نشانههایی گذاشتیم که باید قلاب مخاطب بهکار بیفتد، اگر نیفتد برای او نمایش یکسری ساختوساز ساده میشود و شاید هم حوصلهاش سربرود. دریافت نمادها و نشانهها دقت و درایت میخواهد؛ بهعنوان مثال اشاره میکنم به صحنه قطار که انتها و ابتدای قطار خیلی به هم نزدیک هستند که کنایه از مرگ است که از مژه به آدم نزدیکتر است. از یک سمت از قطار کم میشود واز سمت دیگر به قطار اضافه میشود. در تمام تصاویری که ساختهشده میخواستم بگویم گذر زمان را دریابید و در لحظه زندگی کنید. به همین دلیل اگر اشعار خیام نبود من هرگز صحنهای که مردی زیر باران از آن لذت میبرد و بعد تبدیل به کوزه و کوزه تبدیل به ماهی میشود را نمیساختم. تمام این تصاویر را من از اشعار خیام گرفتم.
- اگر بخواهم این کار را با نمایش دیگر شما «زمین و چرخ» مقایسه کنم به این نتیجه میرسم که در این نمایش نخواستید داستان داشتهباشید.
تا یک بشمار هم خیلی بدون داستان نیست؛ بهعنوان مثال با دیدن سه سربازی که در انتهای نمایش زیر درخت میخوابند، این داستان برایتان ساخته میشود که سه سرباز نخواستند بجنگند و در آخر آمدند زیر سایه درخت با آرامش خوابیدند. پیداست که قصه نانوشتهای در دل کار هست. در نمایش زمین و چرخ هفت روایت وجود داشت که شش تا از داستانها را حاشیهای و نیمه تعریف میکردیم و تنها یک حکایت بهطور کامل تعریف میشد؛ چرا که برای من کارگردان این مهم بود که مثنوی معنوی در کتابخانه خاک نخورد و این حکایتها به زیبایی روایت شوند. بهعبارت دیگر در زمین و چرخ من میخواستم به اندازه اشعار به زیبایی برسم و این کار سختی بود که صحنههای یک نمایش را با اشعار زیبای مولانا همطراز کنم؛ چرا که مولانا به زیبایی تمام اشعار را سروده و من کارگردان چه چیز دیگری میتوانستم به آن اضافه کنم؟ مولانا دست خواننده را میگیرد و درهای بسته را برای مخاطب باز میکند. در حالی که در دوبیتیهای خیام کل داستان در دو بیت آمده است، به همین دلیل نمیشود نمایش تا یک بشمار را با نمایش زمین و چرخ مقایسه کرد.
- مقایسه نمیکنم، اما سیر کارهایی که کارگردانی کردهاید نشان میدهد که به داستان علاقه دارید.
برای همین هم معتقدم که نمایش تا یک بشمار هم داستان دارد. باید بگویم برای این کار بیش از این نیاز به داستان نداشتیم که نمایشنامهای برایش نوشته شود.
- براساس اشعار خیام بود که به جنس گل برای ساخت عروسکها رسیدید؟
صددرصد همینطور است. انتخاب جنس گل برای این کار با خواندن اشعار خیام دشوار نبود. خیام در بیشتر اشعار خودش به کوزه ، گل و خاک بسیار اشاره کردهاست. نمیخواهم بگویم که حق مطلب اشعار خیام را با اجرای این کار ادا کردهام، اما همین اندازه تصویرسازی و داستان برای حرفی که میخواستیم بزنیم کافی است.
- کار کردن با گل قطعا دشواریهای خودش را دارد.
کار کردن با گل مثل دیدن اسب وحشی زیبایی است که از دور دیدنش این حس را به آدم میدهد که چقدر از این اسب سواریگرفتن لذتبخش است؛ به سختی رام میشود اما وقتی رام شد، لذت سواری گرفتن از این اسب بیاندازه است. گل وحشی است و رام کردنش صبر و سختی کار را به جان خریدن میخواهد. اگر صبر و حوصله نباشد و این صبر و حوصله را در انگشتها نریزید نمیتوانید گل را مطیع خود کنید.
- با توجه به اینکه این کار در جشنوارههای مسکو اجرا و تقدیر شده است، شرایط حمایت مرکز هنرهای نمایشی از کار چگونه بود؟
تا به حال یک میلیون تومان به من کمک شده است اما من نمیخواستم این مبلغ را بگیرم اما به حسابم واریز کردند. قرار است از کار حمایت بشود که الان تنها یک میلیون تومان به گروه داده شده است و همچنین 80درصد از فروش گیشه. یکبار به من سالن را 18شهریورماه دادند که آهنگساز قبلی کار نمیتوانست بیاید. من با آقای موسوی(مدیر تئاتر شهر) صحبت کردم و قرار شد که نیمه دوم آذر به من سالن بدهند که زمان خیلی خوبی بود و ما میتوانستیم 28 تا اجرای خودمان را با خیال راحت برویم اما بعد معاون ایشان برخلاف حرف آقای موسوی گفتند که شما این زمان نمیتوانید اجرا بروید و گفتند که تو تنها کسی هستی که مجوز اجرا و مجوز شورای حمایت داری و باید زودتر اجرا بروید. اما این زمان را به من ندادند و گفتند پنج مهر اجرا بروید که من آن زمان باید به دوجشنواره خارجی میرفتم. گفتند که کار را به دستیارت بسپار که گفتم این کار را نمیشود به کسی سپرد. سپس به من اعلام شد که از 28آبان تا 26آذر اجرا بروم، اما کار به تعطیلات خورد و در نهایت هم تا 29 آذر تمدید شد که در این صورت 22 اجرا خواهیم داشت و بهنظرم این برخورد با نمایشی که دو سال ونیم در نوبت اجرا بوده و از کارهای برتر جشنواره تئاتر عروسکی بوده حرفهای نیست. از سوی دیگر کارگاه نمایش سالن کوچکی است و این نمایش با تعطیلات تاسوعا و عاشورا و آلودگی هوای تهران مواجه شد و از اجراهایش کم شد؛ به همین دلیل 80درصد گیشه شوخی است. هرچند به من پیشنهاد شد کار را دو اجرایی بروم اما کاش مدیران مسیری که کارگردان و گروه برای اجرا طی میکند را ببینند و متوجه شرایط کار بشوند. این کار برای نمایش تا یک بشمار با توجه به ماده گل غیرعملی است.
- پس با چه هزینهای کار را اجرا کردید؟
اگر هزینههای خودم نبود این کار اجرا نمیشد. این کار پرزرق و برق نیست، برای همین خرجش به چشم نمیآید.
- اما کار پرهزینهای بهحساب میآید؛ چون فکر نمیکنم از گلها بشود چندبار استفاده کرد؟
دقیقا. ما باید در هر اجرا از گل تازه استفاده کنیم. من این کار را دوسالونیم پیش اجرا رفتم و در این دوسال همه چیز افزایش قیمت داشته است. امیدوارم این حمایتی که وعده میدهند زودتر شکل بگیرد. زمانی که اسم حمایت میآید ، این تصور بهوجود میآید که یک دستی روی شانه آدم قرار میگیرد و میگوید غصه نخور من هستم. اما در اینجا یکی آدم را به بطن شرایط هل میدهد و میگوید اشتباه نکن من تا همین اندازه باهات هستم. البته این از یک نظر خوب است؛ چرا که روی پای خود ایستادن را باز تجربه میکنیم.