تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۰۶:۵۸

ندا نوربخش: سالی یک‌بار بیشتر نمی‌آید؛ آن‌هم از تمام ۱۵، ۱۴قسمت برنامه فقط در یک یا ۲قسمت حضور دارد، ولی با همان یک‌بار حضور انگار حرف دل خیلی از ما را می‌زند: مییییی خوااااام، اما نمییییییی تونم، خسسسسته میییییی‌شم!

«گیگیلی» دوست داشتنی برنامه نوروزی «کلاه قرمزی‌»، نماد شخصیتی خیلی از ماست؛مایی که کلی آرمان و آرزو و نقشه برای زندگی داریم و هر روز بیشتر از قبل با زندگی آرمانی‌مان فاصله می‌گیریم. آن‌هم نه به‌خاطر شرایط نامساعد اجتماعی و اقتصادی و... بلکه تنها و تنها به‌دلیل اینکه حس و حال نداریم و فکر می‌کنیم «حالا فردا انجامش می‌دهم»؛ فردایی که معمولا یا هیچ‌وقت فرا نمی‌رسد یا خیلی دیر می‌شود. هیچ می‌دانستید طبق تحقیقاتی که در مؤسسه بهداشتی و درمانی شیلی انجام شده، ثابت شده است نسبت افرادی که به‌دلیل تنبلی به مرگ زودرس دچار شده‌اند بیشتر از افرادی است که به‌خاطر مضرات استعمال دخانیات جان خود را ازدست داده‌اند؟ با این حساب به‌زودی تنبلی به یکی از خطرات جدی قرن تبدیل خواهد شد.

روانی که تنبل می‌شود 

بسیاری از تنبل‌هایی که حال و حوصله انجام هیچ کاری را ندارند و دلشان می‌خواهد از صبح تا شب، از جای خود تکان نخورند و به آرزوهایشان فقط فکر کنند، شاید ندانند این حال‌شان ممکن است ریشه در مشکلات روحی و روانی داشته باشد. این مشکلات در عین سادگی، بسیار پیچیده هستند. ساده از این نظر که می‌توان خیلی راحت آنها را شناسایی کرد و پیچیده از این نظر که خیلی‌ها توجهی به آنها نمی‌کنند و طبیعتا درصدد رفع آن هم برنمی‌آیند. دکتر پرویز رزاقی، روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، برخی از علت‌های تنبلی و کاهلی را بررسی کرده است.

اعتماد به نفس پایین

معمولا آنهایی که اعتماد به نفس‌شان پایین است، حس خودپنداری ضعیف‌تری هم دارند. این گروه از افراد، مدام در ذهن خودشان این جمله را تکرار می‌کنند که من توان انجام دادن هیچ کاری را ندارم. در نتیجه، این احساس قوی باعث می‌شود که آنها هیچ قدمی برای انجام کارهای مختلف شخصی و اجتماعی برندارند. به این ترتیب، جامعه با گروهی از افراد تنبلی که تنبلی آنها به‌خاطر شک داشتن به توانمندی‌های خودشان است، مواجه می‌شود. این افراد تا خودشان و توانایی‌هایشان را باور نکنند و این موضوع را قبول نکنند که موفق‌ترین افراد هم در زندگی اشتباه و ناتوانی‌هایی داشته‌اند که بر آن فائق شده‌اند، به جایی نخواهند رسید. تکرار جمله معروف «من می‌توانم» هم راه‌حل بسیار خوبی است، به شرط آنکه با نخستین زمین خوردن، منکر آن نشوند. شرکت در کلاس‌ها و کارگاه‌های گروهی و در نهایت مشاوره با یک روانشناس یا مشاور هم در یادگرفتن تکنیک‌های مختلف افزایش اعتماد بسیار مؤثر است.

ترس از شکست‌

درست است که هر شکست پلی به سوی پیروزی است؛ اما گاهی این پل‌ها آنقدر پشت سرهم قرار گرفته‌اند که آدم را خسته می‌کند. در نهایت فرد به مارگزیده‌ای تبدیل می‌شود که از هر ریسمانی می‌ترسد و کلا ترجیح می‌دهد برچسب تنبلی را بپذیرد اما هیچ کاری نکند که به شکست منتهی شود. چنین افرادی، نباید شکست‌های متعدد را مختص خودشان بدانند و از پای بیفتند. تنبلی بعد از شکست، یعنی پذیرفتن ضعف. واقعیت این است که لزومی ندارد همه تلاش‌های ما به موفقیت ختم شود، گاهی شکست، ما را از خطری بزرگ نجات می‌دهد. موفقیت‌های حتی کوچک را هم باید جدی گرفت و با یادآوری آنها به راه ادامه داد. ضمن اینکه گاهی افراد آنقدر کمال‌گرا می‌شوند که تعریف و استانداردشان از موفقیت، بسیار بالاتر از حد معمول می‌شود. در این شرایط اگر تعریف متعادل‌تری از موفقیت داشته باشیم و خودمان را موظف نکنیم فقط کارها را در بهترین حالت ممکن انجام دهیم، می‌توانیم بر تنبلی و سستی فائق شویم و ترس قدم برداشتن را از بین ببریم.

افسردگی

کاهلی ناشی از افسردگی، به‌صورت مقطعی رخ می‌دهد و معمولا با بی‌انگیزگی شدید همراه است. آدم‌های تنبل، معمولا برای انجام کارها، انگیزه دارند اما حس و حال انجامش را ندارند ولی افراد افسرده، حتی انگیزه انجام کارها را هم ندارند. آنها تمایلی به تحرک و حضور در اجتماع ندارند و تنهایی و کم‌حرفی را به هرچیزی ترجیح می‌دهند. برای حل این مشکل، بهترین راه، مراجعه به مشاور و روانپزشک و کمک گرفتن از او است.

آموزش تنبلی

یک‌گروه از افراد دچار تنبلی اکتسابی و ناشی از عادت‌های غلط هستند و متأسفانه خودشان نقش چندانی در ایجاد مشکل نداشته‌اند. در واقع، مقصر اصلی اطرافیان و در بیشتر موارد والدین آنها هستند. این گروه از تنبل‌ها، همان‌هایی هستند که در کودکی، دست به سیاه و سفید نزده‌اند و پدر و مادرشان برای اینکه فرزندشان خسته نشود یا شکست نخورد، همه کارهایش را به‌عهده گرفته‌اند. اگر قرار باشد این افراد همچنان به تنبلی خود ادامه دهند، اطرافیان آنها در بزرگسالی سخت در عذاب خواهند بود. کسی که در کودکی عادت کرده مادرش برایش میوه خرد کند، در بزرگسالی هم از همسر خود انتظار دارد کارهایش را انجام دهد. اولین اقدام برای این افراد این است که باور کنند تنبل هستند و زندگی واقعی با آنچه آنان تجربه کرده‌اند متفاوت است. سپس باید تلاش کنند با تغییر سبک زندگی خود، خودشان کارها و مسئولیت‌ها را به‌عهده بگیرند. البته بخشی از حل مشکل هم به‌عهده اطرافیان است؛ آنها خیلی زود باید دست از حمایت و انجام کارهای او بردارند. هر چه این کار در سن پایین‌تر اتفاق بیفتد، بهتر است. طبعا تا مدتی ممکن است انجام هر کاری برای فرد سخت و حتی نا موفق باشد اما بهتر از دست روی دست گذاشتن و کاهل ماندن است.

دریافت پیام‌های منفی

گاهی بعضی پیام‌هایی که از اطرافیان می‌گیریم ما را از انجام هر کاری منصرف می‌کند؛ پیام‌هایی مثل «کنکور سخت است»، «اسباب‌کشی فاجعه است»، «ازدواج، بحران است»، «بچه می‌خواهی، خدا به دادت برسد» و... . به همین سادگی جرقه تنبلی در وجود افراد زده می‌شود و کم‌کم به یک شعله خانمان‌سوز تبدیل می‌شود. واقعیت این است که بعضی کارها واقعا سخت هستند، ولی یک ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید: «دست کار می‌کند، چشم می‌ترسد!» ضمن اینکه لزومی ندارد کاری که برای یک نفر سخت و دشوار است، برای بقیه آدم‌ها هم سخت باشد. ممکن است نفر بعدی نه‌تنها از انجام آن کار به زحمت نیفتد، بلکه حتی خیلی هم از آن لذت ببرد و یک خاطره خوب برایش به جای بگذارد. در واقع همه‌چیز به‌خود فرد بستگی دارد. پس به جسارت‌اش می‌ارزد اگر قرار باشد یک تجربه و حس خوب به زندگی شما اضافه شود.