بزرگ خانواده بالای اتاق مینشست و وقتی همه خانواده دور هم جمع میشدند به ثمره یک عمر تلاش خود نگاه میکردو به تناسب موقعیت، ریشسفیدی میکرد، مشورت میداد، در گوش بچههای تازه متولد شده اذان میگفت و برای وصلت جوانان پادرمیانی میکرد؛ خلاصه بزرگی میکرد برای خاندانش. وقتی هم که از دنیا میرفت جایش واقعا خالی میشد. با گذر زمان و ایجاد خانوادههای مستقل، نقش بزرگان خاندان و پدربزرگها و مادربزرگها روزبهروز کمرنگتر شد تا آنجا که در بعضی خانوادهها به کلی فراموش شدند یا دیگر کسی آنها را جدی نگرفت. به همینخاطر این روزها بسیاری از سالمندان، احساس بیهودگی میکنند و از افسردگی رنج میبرند.با افزایش سن، همانطور که جسم، کمکم پیر و فرتوت میشود، روان آدمی هم دچار کهولت میشود، همین امر، انسان را مستعد ابتلا به بسیاری از بیماریهای جسمی و روحی ازجمله افسردگی میکند. در واقع افسردگی، یکی از شایعترین بیماریهای روانی دوران سالمندی است؛ بیماریای که بیشتر، سالمندان تنها و بازنشسته را درگیر میکند. افسردگی در سالمندان ممکن است بهصورت شکایتهای مستمر از وضعیت جسمی، فراموشکاری، بیتوجهی و عدمتمرکز و کاهش تواناییهای شناختی بروز کند.
دیوار کوتاه تحمل
پایین آمدن آستانه تحمل، یکی از علائم افسردگی سالمندان است. بعضی افراد سالخورده، در واکنش به کوچکترین سختی یا حتی یادآوری خاطرات گذشته (حتی خاطرات شاد) اشکشان در میآید. اگر خانم یا آقای سالخوردهای را دیدید که خیلی زود به گریه میافتد، حتما دنبال دیگر علائم افسردگی در او باشید. کم شدن انگیزه برای ادامه زندگی، بیعلاقگی به انجام کارهای روزمره و بههم ریختگی وضعیت ظاهری، لذت نبردن از تفریح و سرگرمی و آنچه پیش از این مورد علاقه فرد بوده، بیخوابی و اختلالات خواب، بیاشتهایی و عدمتمرکز از دیگر علائم افسردگی محسوب میشوند. افراد افسرده دچار کندی حرکتی و روانی میشوند، کند راه میروند، کند فکر میکنند و آرام و بریده بریده حرف میزنند. افسردگی معمولا توأم با اضطراب است و افراد افسرده بیقرار هستند. این افراد مدام احساس گناه میکنند و از شیوه زندگی گذشته خود پشیمان و ناراضی هستند.در افسردگی امید و اشتیاق به زندگی کاهش مییابد و استقبال از مرگ و بیماری افزایش پیدا میکند، در واقع این افراد همیشه احساس میکنند؛ در حال مرگ هستند.
مهمان ناخوانده
کاهش هورمونهای بدن، احساس ضعف جسمی و روانی در انجام کارها (که در این دوران طبیعی است)، ناامیدی و مشاهده تفاوتهای فیزیکی با دوران جوانی، بعضی داروهایی که سالمندان مصرف میکنند و حتی تغییر شرایط محیط و زندگی نسبت به گذشته، همگی باعث غمگین شدن سالخوردگان و بروز نشانههای افسردگی در آنها میشود. حتی موقعیت جغرافیایی هم در بروز این بیماری مؤثر است؛ ساکنان شهرهایی که آفتاب کمتری دارند، برای افسردگی مستعدتر از مردم شهرهای آفتابی هستند. اما همه داستان به اینجا ختم نمیشود. واقعیت این است که نوع زندگی ما در دوران جوانی و میانسالی، تأثیر بسزایی در وضعیت روحی ما در دوران سالمندی خواهد داشت. انسان در مراحل مختلف زندگی باید طبق مقتضیات سنش رفتار کند، در کودکی بازی کند، مدرسه برود، در نوجوانی جستوجوگر باشد، در جوانی ازدواج کند، بچهدار شود و تا پایان میانسالی، کار کند. کسی که گذشته کاملی داشته و از نظر عاطفی و روحی در شرایط مساعد و متعادلی بوده است، در سالمندی بسیار کمتر به افسردگی دچار میشود. این افراد معمولا از گذشته خود راضی هستند و از آن به خوبی یاد میکنند. همین باعث میشود برای دوران سالمندی هم نقشه و برنامه داشته باشند و کمتر به ناتوانی و افسردگی دچار شوند.
افسردگی ممنوع
اگر سالمند هستید و میخواهید تا روز آخر عمرتان با امید زندگی کنید، تاریخ تولد درج شده در صفحه اول شناسنامهتان را فراموش کنید و اینقدر به موهای سپید و چروک پوستتان نگاه نکنید. شما تا زنده هستید حق شادبودن و زندگی سالم دارید و هیچکس نمیتواند این حق را از شما بگیرد. بیحرکتی و روزمرگی نهتنها جسم را بیمار میکند بلکه ناامیدی و وابستگی به دیگران را هم در پی دارد. به سلامتی جسمتان اهمیت دهید و مراقب غذا خوردن خود باشید. اگر پزشک دستور و پرهیز غذایی برایتان مشخص کرده است، حتما آن را رعایت کنید. اگر جسم شما سالم و سرحال باشد به دیگران احتیاج کمتری پیدا میکنید و میتوانید از عهده همه کارهایتان برآیید. هر چه به دیگران کمتر وابسته باشید کمتر افسردگی به حریم روح و روان شما نزدیک میشود. به زندگی خود حرکت ببخشید؛ گاهی خود را غافلگیر کنید و برنامه روزانه زندگی را تغییر دهید. روزمرگی، احساس خستگی و کمبود انرژی میآورد. اگر برایتان مقدور است به فکر یک کار نیمهوقت باشید، اگر مقدور نبود از جمعهای هم سن و سالتان و حتی جمعهای کم سن و سالتر دوری نکنید. به جای اینکه در آشپزی و خانهداری همسرتان دخالت کنید یا در خانه کنج عزلت بگزینید و از بیکاری، مدام بخوابید، در گروههای اجتماعی یا انجمنهای خیریه شرکت کنید؛ این گروهها گاهی فرصت انجام کارهایی را به شما میدهند که در جوانی و میانسالی به آنها نرسیدهاید. اگر برای هیچکدام از این کارها انرژی و انگیزه ندارید، بهتر است با یک مشاور یا روانشناس مشورت کنید و از او بخواهید به شما کمک کند. گاهی افسردگی آنقدر پیشرفت میکند که لازم است دارو برایش تجویز شود.
سالمندی شاد
درست است که بالا رفتن سن، بعضی از تواناییهای جسمی را کاهش میدهد اما به طور قطع چیزی از توانمندیهای روحی زائل نمیشود. افزایش سن، قسمتهای مختلف بدن ازجمله قلب، ریهها، سیستم عصبی، عضلات و استخوانها را دچار تغییراتی میکند؛ اگر تحرک و ورزش جدی گرفته نشود، روح، تسلیم این تغییرات خواهد شد و قدرت عضلات قلب و سایر عضلات بدن کاهش مییابد. مفصلها تنبل و استخوانها پوک میشوندو ریهها ظرفیت خود برای جذب اکسیژن را کمکم از دست میدهند. ورزش کردن اکسیژن مورد نیاز اندامها ازجمله مغز، قلب و سیستم گوارشی را تأمین میکند. پس ورزش یا نرمش در دوران سالمندی مثل یکی از وعدههای اصلی غذا اهمیت دارد.
نوههای خوب، بچههای همراه
هیچ میدانستید شهروندان چینی به طور قانونی موظف شدهاند به والدین پیر خود سر بزنند و تخطی از این قانون میتواند به حبس و جریمه منجر شود. این قانون میگوید شهروندان بزرگسال باید به نیازهای معنوی والدین خود توجه کنند و هرگز آنها را مورد بیتوجهی قرار ندهند.
خانوادههای سالمندان بیشترین نقش را در پیشگیری، بروز یا درمان افسردگی سالمندان دارند. اگر خانوادهای مدام پیری و ناتوانی بزرگ خاندان را به روی او بیاورند و دائم به او یادآوری کنند که افکارش به سالهای خیلی دور تعلق دارند و امروز به هیچ دردی نمیخورد، اگر او را در هیچ کاری دخالت ندهند و به گوشهنشینی تشویقش کنند، قطعا سالمند را به بنبست افسردگی هدایت کردهاند.
در عوض، میشود برای هزارمین بار به خاطرات پدربزرگها و مادربزرگها گوش بدهیم، بیآنکه روی ترش کنیم.
گاهی برایشان برنامههای هیجانانگیز (مثل سفرهای یکروزه یا سینما یا دیگر برنامههایی که قبلا مورد علاقهشان بود)، بگذاریم.در خانه به او نقش بدهیم و او را در اموری که نیاز به تصمیمگیری دارد دخیل کنیم؛ آنقدر که او احساس کند هنوز به حضورش نیاز داریم.
لباسها و وسایل نو و زیبا برایش بخریم. برایش جشن تولد بگیریم و تشویقش کنیم به ظاهر خود اهمیت دهد.
بزرگان خانه را به حضور در جمعهای هم سن و سال خود تشویق کنیم. همصحبتی و مرور روزگار گذشته، بیشتر مواقع روح جوانی و زندهدلی را در این افراد تقویت میکند.خلاصه کاری کنیم که سالمند خانه باور کند کهنه و قدیمی نشده است و نباید منتظر مرگ بنشیند.
مسیر سلامتی
همه سالمندان میتوانند ورزش کنند به شرط آنکه قبل از انجام هر ورزشی، با پزشک خود مشورت کنند. برای افرادی که به بیماریهایی مثل نارسایی قلبی و عروقی، فشار خون بالا، افزایش قند خون، پوکیاستخوان، افسردگی و بیماریهای دستگاه گوارش مبتلا هستند، برنامههای ورزشی خاصی ارائه میشود. پیادهروی سادهترین ورزش برای این دوره از زندگی است.
بهتر است قبل از شروع پیادهروی با حرکات کششی عضلات خود را گرم کنید.
پیادهروی را با زمان 10تا 15دقیقه شروع کنید و مدت آن را بهتدریج افزایش دهید تا در نهایت به یک ساعت در روز برسد. بهتر است پیادهروی را در 2 نوبت صبح و عصر انجام دهید.
مسیری هموار، با هوای تمیز و البته کفش و لباس راحت انتخاب کنید. حتما یک بطری آب همراه داشته باشید.
با سرعت کم پیادهروی کنید و گامهای خیلی بلند برندارید.
حین راه رفتن نفسهای عمیق بکشید. هوا را از بینی به ریهها وارد و از دهان خارج کنید.
بهتر است هنگام پیادهروی خسته یا گرسنه نباشید و درصورت امکان با دوستانتان پیادهروی کنید.
اگر قفسه سینهتان درد گرفت، نفستان تنگ شد و یا حین پیادهروی پادرد شدید گرفتید، خیلی زود استراحت کنید و در نخستین فرصت با پزشکتان تماس بگیرید.