چند روز پیش آیت‌الله ‌ «حیدرعلی جلالی خمینی» درگذشت و در پی آن سیل پیام‌های تسلیت شخصیت‌ها و مقامات کشوری در رسانه‌ها منتشر شد که در آنها از این روحانی بزرگ به‌عنوان شاگرد و یار دیرین امام راحل، از پیشگامان و مبارزان انقلاب اسلامی، نماینده امام خمینی(ره) در شرق تهران و... یاد شد.

همشهری آنلاین_پریسا نوری: اهالی محله نارمک به‌ویژه قدیمی‌ها، از آیت‌الله ‌جلالی خمینی که بیش از نیم قرن امام جماعت مسجد محله‌شان بود، علاوه بر مبارزات انقلابی و سیاسی، روایات دیگری هم دارند. آنها این روحانی را با صفاتی چون اخلاق نیک، مردمداری، دستگیری نیازمندان و... می‌شناسند و او را پدرمحله می‌نامند. پدری که در همه عمرش هوای همه اهالی محله به‌ویژه نیازمندان را داشت و مراقب بود کسی از در خانه‌اش ناامید نرود... هفته گذشته به مسجد «احمدیه» نارمک رفتیم و پای خاطرات «شهاب‌الدین جلالی خمینی» نوه آیت‌الله ‌و چند نفر از اهالی قدیمی محله نارمک نشستیم.

«محمد رحمانی» از اهالی قدیمی نارمک، خاطرات بسیاری از آیت‌الله ‌جلالی خمینی دارد. او می‌گوید در کودکی مکبر مسجد احمدیه نارمک بوده و در نوجوانی و جوانی در رکاب آیت‌الله ‌جلالی خمینی در بحبوحه مبارزات مردمی علیه رژیم شاه در تظاهرات حضور داشته است. رحمانی که حالا یک پیردمرد ۶۴ ساله است، بالبخند از آن روزها یاد می‌کند: «یادش بخیر حاج آقا می‌گفت تو صدایت رسا و بلند است، شعار بده، من هم در تجمع‌ها معمولاً بالای سکو یا بلندی می‌رفتم و شعار می‌دادم.»

پیرمرد خاطرات آن روزها را در ذهنش مرورمی کند: «یادم است آقا به خانه همسایه‌هایی که توسط ساواک دستگیر شده و به زندان افتاده بودند سرکشی و به خانواده آنها کمک می‌کرد.» او درباره خدمات آیت‌الله ‌خمینی جلالی به مردم و اهالی محله می‌گوید: «سال ۴۲ که آقا به محله نارمک آمدند در شرق تهران مسجد خیلی کم بود. ایشان با کمک مردم سنگ بنای چند مسجد مهم را در این منطقه گذاشتند. یکی از آنها، مسجد النبی(ص) هفت‌حوض است، دیگری مسجد سیدالشهدا(ع) در چهارراه تهرانپارس و همچنین مسجد فلکه چهارم تهرانپارس که ایشان در آن زمین نماز خواندند و سپس با کمک مردم آن را ساختند.»

رحمانی می‌گوید: «مردم حاج آقا را امین خود می‌دانستند و حتی اختلافات زن و شوهری را هم پیش ایشان می‌آوردند. یادم است حدود ۱۵ سال پیش یکی از همسایه‌ها که عروس و داماد جوانی بودند با هم اختلاف داشتند. موضوع اختلاف هم این بود که داماد موقع خواستگاری وعده خرید خانه به عروس خانم را داده بود اما بعد از عروسی گفته بود که وسعش نمی‌رسد برای همین عروس خانم تقاضای طلاق داشت و کارشان به دادگاه کشیده شده بود. حاج آقا که از ماجرا باخبر شد به داماد گفت کمک می‌کنم که پای قولت بایستی و همسرت را برگردانی... بعد هم با کمک خیّران و افرادی که دستشان به دهانشان می‌رسید یک خانه تهیه کردند و به ایشان بخشیدند که زندگی‌شان از هم نپاشد.» 

  •  تکیه‌گاه محله بود
شهاب الدین جلالی خمینی/نوه کوچک آیت‌الله

«خیلی چیزهایی که درباره ایشان بود را ما بعد از رحلتشان متوجه شدیم، یکی اینکه ایشان به ۳۰۰ نفر از خانواده‌های نیازمند و بی‌سرپرست در محله نارمک و سایر محله‌های دور و نزدیک رسیدگی می‌کردند و...» اینها بخشی از صحبت‌های «شهاب‌الدین جلالی خمینی» نوه کوچک آیت‌الله ‌است. او که پای درس اخلاق و منبر پدربزرگ قد کشیده و حالا در عنفوان جوانی معمم و همراه پدرش حاج رضا، پیشنماز مسجد احمدیه است، با اشاره به محبتی که آیت‌الله ‌نسبت به اهالی داشتند می‌گوید: «فردای روزی که حاج آقا به رحمت خدا رفتند، خیلی از اهالی محله که برای عرض تسلیت می‌آمدند می‌گفتند، ما دیشب تا صبح نخوابیدیم، انگار عضوی از خانواده خود را از دست داده‌ایم.»

نوه آیت‌الله ‌از مردمداری پدربزرگ می‌گوید: «وقتی ساعت ۱۲ برای اقامه نماز ظهر به مسجد می‌آمدند، تا ساعت ۴ عصر هم به خانه نمی‌آمدند؛ وقتی علت را می‌پرسیدیم، می‌گفتند «مردم گرفتارند، نامه می‌خواهند، کمک می‌خواهند و...» اصلاً خستگی برایش معنا نداشت هر جا دعوت داشت چه مراسم عروسی و چه عزا حتی اگر راه دور بود و ایشان تازه از مسجد رسیده بودند، بدون اینکه خستگی در کنند خودش را می‌رساندند و در طول راه در ماشین استراحت کوتاهی می‌کردند.» گاهی مردم زنگ می‌زدند و می‌خواستند از راه دور مثلاً کرج یا رباط‌کریم به دیدن حاج آقا بیایند. می‌گفتند «راه دور است و دیر می‌رسیم...»

حاج آقا می‌گفت «اشکالی ندارد.» ما می‌دیدیم دیر وقت است و حاج آقا مهمان دارد. می‌گفتیم «حالا که محافظ‌ها نیستند چرا خودتان در را باز کردید؟ ‌» می‌گفت «اشکالی ندارد مردم مشکل دارند، نامه می‌خواهند، از راه دور آمده‌اند خدا را خوش نمی‌آید دست خالی بروند و...» نوه آیت‌الله ‌ادامه می‌دهد: «حاج آقا با همه رابطه خوب و نزدیک و پدرانه‌ای برقرار می‌کرد. یادم است سال ۹۴ که به خاطر شکستگی پا چند ماه در بیمارسان بستری بودند پرستاران و کادر بیمارستان به قدری شیفته اخلاقشان شده بودند که وقتی داشتیم ایشان را مرخص می‌کردیم ناراحت بودند و نشانی و تلفن می‌گرفتند که بیایند سر بزنند.» 

  • امانتدار بود 
داود کمالی پور/از ساکنان قدیمی نارمک

«داود کمالی‌پور» یکی دیگر از ساکنان قدیمی محله نارمک که در همسایگی مسجد احمدیه زندگی می‌کند، از امام جماعت مسجد محله خاطرات بسیاری دارد. آشنایی او با آیت‌الله ‌جلالی خمینی به روزهای قبل از پیروزی انقلاب برمی‌گردد. روزهایی که در راهپیمایی شرکت و شب‌ها ‌اعلامیه پخش می‌کرد.

او که بعد از پیروزی انقلاب تا آخرین روز حیات آقای جلالی خمینی، به‌عنوان دوست و محافظ در کنارشان بود، می‌گوید: «منافقان در دهه ۶۰ سه بار می‌خواستند به جان حاج آقا سوءقصد کنند که خوشبختانه هر سه بار ناکام ماندند. یکبار سوءقصد از طرف یک موتورسوار در خیابان گلستان بود و ۲ بار هم در نزدیکی خانه حاج آقا در میدان ۳۸ محله نارمک افراد ناشناس آمدند و تیراندازی کردند. تیرهای زیادی به درختان میدان ۳۸ خورده بود. یادم است آن زمان به حاج آقا می‌گفتیم باید خیلی مراقب باشند، چون منافقان قصد جانشان را کرده‌اند، ایشان بدون اینکه بترسد می‌خندید و می‌گفت عمر دست خداست، شما هم هستید خیالم راحت است...»

«کمالی پور» از امانت‌داری حاج آقا هم برایمان خاطره دارد و می‌گوید: «در اوایل دهه شصت به فرموده حضرت امام خمینی(ره)، حاج آقا جلالی خمینی زمین‌های محله خاک‌سفید و فلکه چهارم تهرانپارس را که آن موقع بایر بود بین افراد نیازمند و مستضعفان تقسیم کردند، آن موقع من راننده و محافظشان بودم گفتم اگرمی شود به من هم زمین بدهید... ایشان گفتند این زمین‌ها پیش من امانت است اگر من به شما زمین بدهم می‌گویند جلالی خمینی تمام زمین‌ها را بین نزدیکانش تقسیم کرده و...» 

  • در سلام دادن پیشقدم می‌شد

کمالی‌پور از علاقه حاج آقا جلالی خمینی به مردم محله خاطرات زیادی دارد. او می‌گوید: «خیلی وقت‌ها از خانه‌شان در میدان ۳۸ تا مسجد احمدیه پیاده می‌آمدیم. حاج آقا در بین راه با کاسبان سلام و احوالپرسی و همیشه سعی می‌کرد در سلام دادن پیشقدم باشد. دقایقی در کنارشان می‌نشست و با آنها صحبت می‌کرد. یادم می‌آید ایشان با همه خوشرفتار بود. هوای بچه‌ها را هم خیلی داشت.

می‌گفت اگر بچه‌ای به مسجد آمد حتی اگر وسط صحبت‌های من شلوغ کرد، ‌کاری با او نداشته باشید بگذارید آزاد باشد؛ مبادا برای رعایت نظم و سکوت مسجد بچه‌ها را از مسجد دلزده کنید... د.» محافظ شخصی آیت‌الله ‌جلالی خمینی که از سال ۹۵ و بعد از مصدوم شدن ایشان، شبانه‌روز کنارشان بوده است درباره ادب و نزاکت آیت‌الله ‌می‌گوید: «حاج آقا خیلی هوشیار بود، اگر کسی دیروقت به در خانه می‌آمد و ما می‌گفتیم" برو یک وقت دیگر بیا! حاج آقا دارند استراحت می‌کنند؟ ” صدایمان را می‌شنید و می‌گفت «اجازه بدهید بیایند، حتماً کار دارند...»

بعد هم با واکر جلو ایشان بلند می‌شد و احترام می‌گذاشت و از کارشان می‌پرسید...» او ادامه می‌دهد: «در تمام این سال‌ها که در رکابشان بودم یاد ندارم یکبار نماز شبشان ترک شده باشد؛ همیشه ساعت ۳ نیمه‌شب بیدار می‌شدند و به نماز شب می‌ایستادند. در روز آخر عمرشان که در بیمارستان بستری بودند انگار به ایشان وحی شده بود که باید رجعت کنند، رفته بودم برایشان قرص گرفته بودم من را صدا زدند و حلالیت طلبیدند و...» 

  • برای انجام کار خیر، آرام و قرار نداشت
سید ابراهیم رضوی/از ساکنان قدیمی نارمک

سید ابراهیم رضوی از ساکنان قدیمی نارمک و عضو هیئت امنای مسجد احمدیه، یکی دیگر از ساکنان محله است که خاطرات زیادی از آیت‌الله ‌جلالی خمینی دارد. او می‌گوید: «از ۵۱ سال پیش زمانی که جوانی ۲۲ ساله بودم حاج آقا افتخار عضویت در هیئت امنا را به من محول کردند. آن زمان خیلی جوان بودم گفتم شاید از پسش برنیایم ولی ایشان گفتند تو می‌توانی.»

رضوی ادامه می‌دهد: «حاج آقا خیلی هوای نیازمندان را داشت به ما هم می‌گفت از شما راضی نیستم که اگر کسی مریض باشد یا مشکل مالی داشته باشد و شما به من نگویید.» رضوی درباره بازسازی مسجد احمدیه هم می‌گوید: «این مسجد خیلی قدیمی بود و ساختمانش نیاز به بازسازی داشت. حاج آقا همت کرد و با کمک‌های مردمی بدون اینکه ریالی کمک دولتی یا حکومتی بگیرد مسجد را از نو ساخت.

بازسازی مسجد ۵ سال طول کشید. همچنین در کنار مسجد یک کتابخانه و حوزه علمیه راه‌اندازی کرد که ۲۵۰ نفر از طلبه‌های جوان در آن تا پایه‌های بالا درس می‌خوانند و نیازی نیست برای ادامه تحصیل در حوزه به قم بروند. ایشان خیلی پرتلاش بودند، حتی این اواخر عمرشان با وجودی که با واکر راه می‌رفتند روزهای سه‌شنبه حتماً به حوزه می‌آمدند تا درس اخلاق را برای طلبه‌ها برگزار کنند.» رضوی ادامه می‌دهد: «ایشان تا آخر عمر پربرکتشان یکی از فعال‌ترین روحانیان محله و منطقه بودند. هیچ‌وقت آرام و قرار نداشتند. همیشه دنبال کار خیر بودند.»

آیت‌الله ‌جلالی خمینی که بود؟  

آیت‌الله حیدرعلی جلالی خمینی، در شهر خمین متولد شد و تحصیلات ابتدایی و مقداری از دروس مقدماتی حوزه را در این شهر گذراند. سپس به شهر قم رفت و در محضر حضرت امام خمینی(ره) و دیگر استادان بنام حوزه از جمله آیت‌الله ‌بروجردی دروس فقه را گذراند. در سال ۴۰ و همزمان با شروع نهضت اسلامی به دستور حضرت امام خمینی(ره) به‌عنوان نماینده‌ حضرت امام خمینی(ره) به تهران آمد و همزمان با فعالیت‌های مذهبی و سیاسی در شرق تهران، امامت مسجد احمدیه نارمک را عهده‌دار شد که تا سال ۹۴ این سمت را به عهده داشت، اما پس از آن به دلیل مصدومیت (شکستگی پا) امامت مسجد را به فرزندانشان حجج الاسلام «محمدرضا» و «مهدی» واگذار کرد.

از مهم‌ترین فعالیت‌های آیت‌الله ‌جلالی خمینی ساخت مساجد متعدد در محله‌های مختلف شرق تهران بود. نخستین مسجدی که توسط ایشان ساخته شد مسجد «اباعبدالله‌الحسین(ع)» در فلکه دوم تهرانپارس بود، او با توسل به حضرت اباعبدالله(ع) و با کمک مردم این مسجد را ساخت و آن را «اباعبدالله‌الحسین(ع)» نامید. خرید سینمای نبش میدان هفت‌حوض قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و تبدیل آن به» مسجدالنبی(ص)»، دومین فعالیت مسجدسازی آیت‌الله ‌جلالی خمینی در شرق تهران بود.

پس از آن با توجه به نبود مسجد در اطراف میدان رسالت، تصمیم به ساخت مسجد در آن حوالی و میدان رسالت گرفت و با کمک یکی از خیّران که منزلش را برای ساخت مسجد در میدان رسالت اهدا کرد، «مسجد الرسول(ص)» در ضلع شمال غربی میدان رسالت ساخته شد. «مسجد کمیل» تهران‌نو، «مسجد سجاد» در خیابان مدائن، «مسجد امام حسن عسگری(ع)» در خیابان مهر، «مسجد امام حسن مجتبی(ع)» در چهارراه خاور، «مسجدامام» در خیابان دردشت و «مسجد بقیه الله»، ... از دیگر مساجدی هستند که به همت آیت‌الله ‌جلالی خمینی در شرق تهران ساخته شدند.  

برچسب‌ها