آنقدر ولع برای خواندن بود که رمانی 500 صفحهای را در عرض دو روز تمام میکردم.
نوجوان که بودم، یکی از کتابهایی که دوست داشتم، «ماجراهای هکلبری فین» بود. «هک» نوجوانی شوخ و شیطان بود که ماجراهایش را قشنگ تعریف میکرد. شجاع بود و اهل ماجراجویی. نمیدانم چرا هک را دوست داشتم، شاید به خاطر این که هرچه من آرام و گوشهگیر بودم، او برعکس من بود و هر کاری که من نمیتوانستم انجام بدهم، او با ماجراجوییهایش انجام میداد. هک بدجوری در ذهن من «حک» شده است.
نجف دریابندری، نویسنده و مترجم
چند روز پیش رفته بودم آبادان؛ همایش داستان نفت بود و تعدادی از نویسندگان جنوبی گرد هم آمده بودند. یکی از برنامههای همایش بزرگداشت یکی از مترجمان بزرگ بود که زادگاهش آبادان است:
نجف دریابندری؛ او کتابهای زیادی ترجمه کرده، از جمله همین هکلبری فین که «مارک تواین» آن را نوشته است. نمیدانم چرا هر چه به او نگاه میکردم هکلبری فین را میدیدم، او هک را در ذهن من حک کرده بود.