تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۸۸ - ۱۳:۲۱

پگاه شفتی: حتماً خودت بهتر از هرکسی می‌دانی تا به‌حال چند بار بدقولی کرده‌ای!

شاید هم بارها دیگران در برابر تو بدقولی کرده اند... برای این‌که بهتر با خودت آشنا شوی سؤال‌ها را بخوان و یکی از پاسخ ها را انتخاب کن.

1.زنگ ساعت خراب‌شده و تو خواب مانده‌ای...

الف- مثل همیشه.
ب- ای وای، حالا چه‌کارکنم.
ج- امکان ندارد من خواب بمانم. همیشه قبل از اینکه ساعت زنگ بزند خود به خود از خواب می پرم.

2. فردا قرار است با قطار به مسافرت بروی...

ب- پنج دقیقه قبل از حرکت به ایستگاه می‌رسی.
ج- نیم ساعت قبل از حرکت در ایستگاه هستی و سرت را با مجله‌ها گرم می‌کنی.
الف- یک ثانیه قبل از حرکت می‌رسی و تقریباً به داخل قطار می‌پری.

3.کدام‌یک از این جمله‌ها را ترجیح می‌دهی؟

ج- دنیا متعلق به کسی است که صبح زود از خواب بیدار می‌شود.
ب- زندگی که همیشه نباید مثل ساعت دقیق کار کند.
الف- ساعت، ساعت است.

4. وقتی دیگران دیر می‌کنند و تو را معطل می‌کنند...

ج- از عصبانیت منفجر می‌شوی.
الف- تو عادت‌های دیر کردن همه را می‌شناسی و بر حسب آن‌ زمان حرکتت را تعیین می‌کنی.
ب- ناراحت می‌شوی.

5. کدام‌یک از این‌ها را همیشه به یاد می‌آوری؟

ج- روزی که با کسی قرار داشتی و آن‌قدر منتظر شدی که زیر پایت علف سبز شد.
الف- روزی که آن‌قدر دیر به مهمانی رفتی که همه مهمان‌ها رفته بودند.
ب- ماجراهای باورنکردنی ای که برایت پیش آمده تا به موقع برسی.

6. در مطب دندان‌پزشکی انتظار طولانی می‌شود...

الف- به منشی پیشنهاد می‌دهی که بروی و برگردی.
ب- با دلهره و اضطراب مجله‌ها را ورق می‌زنی.
ج- از این فرصت استفاده می کنی و فعل‌های بی‌قاعده انگلیسی را حفظ می‌کنی.

7. برای اینکه ساعت را بدانی...

ج- به ساعت‌مچی‌ات نگاه‌می‌کنی.
ب- از تلفن گویا می‌پرسی.
الف- از یک رهگذر می‌پرسی.

8. به مسابقه دوی ماراتن دیر می‌رسی...

الف- مسابقه را شروع می‌کنی، انگار اصلاً اتفاقی نیفتاده.
ج- از هولت چند دقیقه معذرت‌خواهی می‌کنی و وقت را از دست می دهی.
ب- یک معذرت‌خواهی سریع می‌کنی و 100 متر اول را شروع می‌کنی

9.موقعی که یک شخصیت مشهور بدقولی می‌کند...

ج- چه‌قدر بد، یک شخصیت مشهور باید الگویی برای جامعه باشد.
الف- حتماً یک جای دیگر سرش گرم شده.
ب- باید خیلی مشغله داشته‌باشد.

10. یکی از دوست‌هایت از تو می خواهد که ساعت 6 دنبالش بروی، کی سر قرار می‌رسی...

الف- ساعت هفت.
ب- شش و ده دقیقه.
ج- پنج و پنجاه و پنج دقیقه.

اگر بیشتر جواب‌های به دست‌آمده «الف» باشد:

بی‌خیال

راحت بگویم: تو با ساعت اصلاً میانه خوبی نداری. تو تمام وقت مشغول دویدن هستی. دیر رسیدم، دیر رسیدم... این جمله‌ای است که روزی ده بار از آن استفاده می‌کنی. درست است که نگران و عجول می‌شوی ولی در همان لحظه دیگران در موردت می‌گویند: آیا او واقعاً از اینکه ما را سرکار بگذارد لذت می‌برد؟ و این اصلاً  خوب نیست. یا برعکس، زمانی که برحسب اتفاق زود می‌رسی شاید این جمله‌ را بشنوی: وای چه معجزه‌ای اتفاق افتاده؟!
ساعتت را چند دقیقه جلو بکش و بر طبق همان ساعت به زندگی روزمره‌ات برس.

اگر بیشتر علامت‌های به دست آمده «ب» باشد:

آونگ

نمی‌توان گفت همیشه دیر می‌رسی اما اگر اطرافیانت بخواهند در مورد تو نظر دهند، اصلاً نمی‌گویند: او وقت‌شناس است. برنامه‌های تو گاهی از پیش تعیین شده هستند و با این حال بازهم دیر می‌رسی و برعکس گاهی بدون برنامه‌ریزی به موقع می‌رسی. چیزی درون تو هست که درست در لحظه‌های حساس کمی فکرت را مشغول می کند و تو را از دیدن ساعت باز می‌دارد. اما این توانایی را داری که در مدتی کم تبدیل به یک آدم بسیار وقت‌شناس شوی. فقط برنامه‌ریزی‌هایت را جدی بگیر و سعی کن دقیقاً مطابق آن عمل کنی.

اگر بیشتر علامت‌های به‌دست آمده «ج» باشد:

دقیق مثل ساعت

می‌توان صدای تیک تاک ساعت را در وجودت شنید. با اینکه بعضی وقت‌ها بیدار شدن برایت سخت است اما یک ساعت درونی در بدنت داری. کلمه وقت‌شناس کاملاً برازنده توست. اما برای یک قرار کوتاه که دو قدم بیشتر تا خانه فاصله ندارد از دو ساعت قبل آماده می شوی. آیا این کمی افراط در وقت‌شناسی نیست؟ تو یک راز کوچک داری: برای اینکه همه کارهایت طبق ساعت پیش برود زنگ موبایل یا ساعتت را کوک می‌کنی،  اما درواقع احتیاجی به این کار نیست. یادت باشد همیشه ممکن است شرایطی پیش بیاید که دیر به قرار برسی. آن‌وقت برای این دیرکرد مدت‌ها معذرت خواهی می‌کنی، اما اصلاً تقصیر تو نبوده‌است.

برچسب‌ها