پیشینیان باستانی ما برای گذر از طولانیترین شب سال داستانی مخصوص به دوران خود داشتند؛ که در میانه نبرد تاریکی و روشنایی بیدار میماندند تا سحر، به امید تولد خورشید.
آن جشن باستانی در گذر زمان و پیدایش ماجراهایی متفاوت برای نسلهای بعدی بخشی از شکل ظاهریاش را در گذشتههای دور باقی گذاشت، اما هویت واقعیاش را برای خانوادههای ایرانی حفظ کرد. در داستان خاطرههای ایرانی عصر ما، شب یلدا بیش از هر چیز شب خانواده است. پیشینیان باستانی ما شب یلدا را جشن میگرفتند به نشانه پیروزی فرشته روشنایی بر اهریمن تاریکی. تکرار آن مراسم آیینی به تدریج شکل خاصی از ارتباط خانوادگی را به همراه آورد. شب یلدا بهانهای شد تا هر سال در شبی خاص نسلهای متفاوت خانوادههای ایرانی زیر یک سقف تولد مهربانی را جشن بگیرند.
شیرینی، میوه و آجیل بهانه بود. شیرینی واقعی برای پدر بزرگها و مادر بزرگها حضور فرزندان و نوهها در کنارشان بود. برای کوچکترها شیرینی و شیطنت غوغا میکرد و برای بزرگترها طعم بینظیر صحبت. شب یلدا برای ما شب با هم بودن شد تا هر سال به این بهانه نگاه در نگاه کسانی گره بزنیم که دوستمان دارند و بهیاد بیاوریم که چهقدر دوستشان داریم. در عصر ما که فاصله میان نسلها زیاد شده است، شب یلدا هنوز یکی از بهانههایی است که ما را از جزیرههای دور از هم بیرون میآورد و زیر یک سقف جمع میکند.
نمایش شب یلدا در همه جای کشورمان یک داستان اصلی دارد که به ارزش خانواده پیوند میخورد. کوچکترهایی که اولین یلداها را به شیطنت میگذرانند، در سالهایی که خواهد رسید و گرد پیری بر چهره آنها خواهد نشاند، این داستان اصلی را میفهمند و آن را به کوچکترهای بعدی یاد میدهند. در گذر زمان میآموزیم که شبهایی چون شب یلدا بهانهای است برای شناختن یکی از مهمترین گنجینههایی که داریم. شب ملاقات پاییز و زمستان، شب رؤیا و آرزو، شبی است که در آن داستان خانواده روایت میشود.