این جملات «مارک هادون» است درباره رمان سه جلدی «ارباب حلقهها». او اسم این حالت خود در زمان خواندن سه جلد از« ارباب حلقهها» را میگذارد: «حالت رستگاری».
میگوید بعد از آن همهاش به دنبال تجربة دوبارة این حالت بود؛ حالتی که دوباره او را «به آن باغ اسرارآمیز هدایت کند.» اما میگوید فقط به دیواری آجری رسید. مارک هادون از این جا تصمیم گرفت که خودش نویسنده شود. او نویسنده رمان شگفتانگیز «ماجرای عجیب سگی در شب» است. اگر هنوز این رمان را که در سال 1384 توسط نشر افق چاپ شده، نخواندهاید، حتماً بخوانید. اگر هم که خواندهاید بهتر میتوانید معنای این جملات را درک کنید.
من هم چیزی شبیه «حالت رستگاری» هادون را تجربه کردهام. اسمی که «هادون» انتخاب کرده، خیلی عمیق است. من نوشتهام «خواندن» میتواند ما را با لذتهایی یا خوشبختیهایی آشنا کند که تا به حال تجربهاش نکردهایم؛ همین که کتابی بتواند با خوانندهاش چنین کند که در همه جای زندگیاش حضور داشته باشد: در کاناپه، روی فرش، روی رختخواب، در دستشویی. آن چنان این حالت لذیذ و نایاب است که آدمیزاد میخواهد یا آرزو دارد که دوباره آن را تجربه کند.
من قبل از خواندن این جملات مارک هادون، «ارباب حلقهها» را خوانده بودم. وارد شدن به اولین حلقه، دشوار است. باید آرام آرام خودت را وارد حلقه کنی. بهتر است مقدمه جلد اول را که از صفحه 1 تا 61 است، فعلاً بگذاری کنار. این مقدمه خیلی مهم است. میتوانی بعد از پایان جلد سوم یا نه، بعد از پایان جلد اول برگردی به مقدمه تا با جزئیات داستان، مکانها و شخصیتها و اقوامی که در کتاب نقش دارند، آشنا بشوی. هر کدام از آنها یک تاریخچه جالب دارند. شاید برای مارک هادون که خودش انگلیسی است و در آن سرزمین زندگی کرده و با ادبیات افسانهای آن آشنا است، خیلی سادهتر و ملموستر باشد. اما برای من و تو که خوانندة ایرانی هستیم، به این سرعتی که در مارک هادون اتفاق میافتد، نیست. باید برای رسیدن به آن حالت رستگاری یا آن لذت خاص و رؤیایی خواندن« ارباب حلقهها»، به خودت و به خواندن زمان بدهی. اگر ندهی، اگر نتوانی خودت را به «حلقه» متصل کنی، این تو هستی که فرصت و امکان به دست آوردن «حلقه» یا «حلقهها» را از دست دادهای. اگر بتوانی ذهنت را از طریق خواندن از حلقة اول عبور بدهی، آن وقت تو هم یکی از «یاران حلقه» خواهی شد. هر کدام از این سه حلقه داستانی، تو را وارد سرزمینهایی میکند که هیچ تخیلی تا به حال به آن نرسیده.
جی. آر. آر.تالکین خودش «ارباب حلقهها» است. او برای تو سرزمینها، شخصیتها و ماجراهایی میسازد که نمیتوانی باورشان نکنی. مهمترین قدرت جادویی تالکین هم همین است. او میگوید مهم آفریدن یک خورشید سبز نیست. خیلیها میتوانند این کار را بکنند؛ میگوید مهمترین کار نویسنده، خلق باور این خورشید سبز است. او با تکتک شخصیتهایی که میآفریند چنین کاری میکند. از «گندالف» افسانهای بگیر تا «گولوم» و «استرایدر»، «تامبامبادیل» که از طریق آواز خواندن با درختان سخن میگوید. او ارباب بیشهها و آب و تپهها است، همراه با بانو گلدبری که میگوید: «من گلدبری هستم، دختر رودخانه» و شخصیت عجیب «گولوم» که تنها عزیزش در این جهان «حلقه» است، فقط او را «عزیزم» خطاب میکند.
تالکین میگوید: نویسندهای که بتواند خالق آن «باور» باشد، «خالق ثانی» است. و او کاری کرده با ارباب حلقههایش که تو نمیتوانی به هیچ کدام از اجزای داستانش شک بکنی. تو
تک تک آنها را باور میکنی. و میرسی به این جا که او خودش و فقط اوست که ارباب واقعی حلقة نویسندگی است. او «خالق ثانی» است. اگر بتوانی وارد «حلقهها» بشوی، پا به پای گولوم، گندالف و مثل سام مگی و فرودو، آن وقت میتوانی به راز «خواندن» دست پیدا کنی. میتوانی با مفهوم «حالت رستگاری» کمی تا قسمتی آشنا بشوی. میتوانی ببینی که هری پاترها و نبرد با شیاطین و سرزمین اشباح، درختهایی هستند که هر کدام ریشههایشان در خاک «ارباب حلقهها» است و حتی رمان «ماجرای عجیب سگی در شب» ریشه در«ارباب حلقهها» دارد. مارک هادون میگوید برای رسیدن به آن حالت رستگاری بود که نویسنده شد، تا بتواند خودش در ساختن آن حالت نقشی داشته باشد.
«ارباب حلقهها» اولش سنگین است. کُند پیش میرود. اما ناگهان وارد دور حلقهها میشود و تو را در هر لحظهاش دچار شگفتی و حیرت میکند. حلقه را بردار. نترس. «فرودو» یک هابیت کوچک است. او میترسد، اما آن را برمیدارد. و حالت «رستگاری» را تجربه میکند. مارک هادون 13 ساله است. حلقه را برمیدارد. وارد آن میشود و ... حالا نوبت توست. حلقه را بردار و بخوان. ارباب حلقهها را.
ارباب حلقهها
جلد اول: یاران حلقه/ جلد دوم: دو برج/ جلد سوم: بازگشت شاه
نویسنده: جی. آر. آر. تالکین
مترجم: رضا علیزاده
ناشر: روزنه
درباره نویسنده
جان رونالد روئل تالکین در سال 1892 در افریقای جنوبی به دنیا آمد، اما پدر و مادرش هر دو انگلیسی بودند. تحصیلات او در زمینه ادبیات انگلیسی بود و پس از تمام شدن تحصیلاتش استاد دانشگاه شد.
تالکین در سال 1937 داستان «هابیت» را منتشر کرد. پس از موفقیت این کتاب، به آفرینش سهگانة (تریولوژی) مشهورش یعنی «ارباب حلقهها» مشغول شد.
نوشتن این سهگانه دوازده سال طول کشید. اما حاصل این تلاش عاشقانه محبوبیت و معروفیت جهانی بود.
نویسندگان و شاعران بسیاری تالکین و آثار او را ستودهاند. از جمله: «دبلیو. اچ. اودن» شاعر امریکایی و «سی. اس. لوئیس» نویسنده انگلیسی.
اقتباس سینمایی از «ارباب حلقهها» باعث شد که کسان بیشتری با این نویسنده خلاق و دنیای فانتزی او آشنا شوند.
این نویسنده در سال 1973 با جهان هستی خداحافظی کرد.