بارانِ مهربان
بارید
یکدست و یکنواخت
بر قامت کشیدۀ تیر چراغبرق
بر هایهوی شوخ کلاغی ملنگ و خنگ
بر چترهای باز
بر سایههای گنگ و غریبه
بر کوچههای خالی از عابر
بر بامهای خلوت بالا
بر جوی پرتلاطم پایین
باران یکنواخت
بین بزرگ و کوچک
فرقی نمیگذاشت
چتری به نام باران
سطر اول شعر از یک فعل ساده تشکیل شده است؛ فعلی که در خلاصهترین شکل ممکن، خبر از یک اتفاق میدهد: «بارید».
سطر دوم نیز سه کلمه بیشتر ندارد (که تازه یک کلمهاش «و» است)؛ سطری که کاملکنندۀ سطر قبل است و دربارۀ چگونگی باریدن، اطلاعات دقیقتری در اختیار مخاطب میگذارد: «یکدست و یکنواخت».
این دو سطر کوتاه با تمرکز بر یک اتفاق مشخص و دوری از شاخوبرگ دادنهای اضافی، سبب خلق شروعی پرکشش و جذاب شدهاند. علاوه بر این با سکوت و سادگی خود، ذهن مخاطب را برای دیدن تصاویر بعدی آماده میکنند.
وحدت حرفها و یکدستی فضا از طریق توصیف محلهای مختلف باریدن، در هفت سطر بعد نیز حفظ میشود. اما این توصیفها از سر اتفاق یا بیدلیل نبودهاند، بلکه به شکلی انتخاب شدهاند که نمایندۀ مکانها، فضاها، اشیا و آدمهای مختلف باشند: شاعرانگیِ تیر چراغبرق که قامتی کشیده دارد، مضحک بودن کلاغی ملنگ و خنگ ، تضاد بام بالا و جوی پایین و...
اما یک سؤال: قصد شاعر از این توصیفها، تنها نمایش مشتی قاب شاعرانه از طبیعت و دنیا بوده است؟
نه! سه سطر آخر شعر، مانع از چنین برداشتی میشود: «باران یکنواخت/ بین بزرگ و کوچک/ فرقی نمیگذاشت».
پایانبندی شعر نشان میدهد که همۀ سطرهای پیشین و تنوع و گونهگونی توصیفها با هدف به تصویر کشیدن گستردگی مهربانی باران و جلوههای مختلف آن بوده است.
دو صفت «یکدست» و« یکنواخت» (که دومی در پایان شعر نیز تکرار میشود) که در آغاز شعر، تنها دو صفت ظاهری و بیرونی برای تصویر کردن شکل بارش باران به نظر میرسیدند، در پایان شعر عمق مییابند و تبدیل میشوند به نمایندههایی برای این که نشان دهند باران برای مهرورزیدن و بخشیدن، حساب و کتاب نمیکند و دوست و آشنا نمیشناسد. باران با آن بارش بیدریغش همه را به یک اندازه دوست دارد و بیچشمداشت، چتر مهربانیاش را بر سر همه باز میکند.