لبخند نقرهای
ماه نقرهای
لبخندِ
آسمان سربی
قهر
چندوقت میشود
هرچه قصه، هرچه شعر
با دلم
قهر کردهاند
جاده، آفتاب، گل
عابر پیاده، پل
خانهها، پرندهها، درختها
هرچه را نگاه میکنم،
خسته و کلافهاند
حرف تازهای بزن!
شعر تازهای بخوان!
تا دوباره پا شوم
تا دوباره چون کبوتری
توی آسمان رها شوم
چندوقت میشود
عشق در دلم قدم نمیزند
هیچکس
دست بر دلم نمیزند