یکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰ - ۰۷:۵۹
۰ نفر

«مترسک عاشق بود» تازه‌ترین مجموعه‌شعر بیوک ملکی، شاعر نام‌آشنای شعر نوجوان است؛ شاعری که کم‌کارتر از شاعران هم‌دوره‌اش است و ترجیح می‌دهد کم، اما گزیده کار کند.

هفته‌نامه دوچرخه شماره 612

مجموعه‌شعر قبلی بیوک ملکی «بیا بگیر سیب را» بود، اما تازه‌ترین مجموعه‌شعرش از جهاتی به مجموعه‌شعر دیگر او، «در پیاده‌رو» شباهت دارد. در این کتاب نیز درست مثل آن مجموعه، یک سوژۀ خاص دستمایۀ سرودن شعرهای مختلف قرار گرفته است.

در مجموعه‌شعر «در پیاده‌رو» همۀ شعرها به‌نوعی به پیاده‌رو و مسائل و اتفاق‌های مربوط به آن ربط داشتند؛ و در «مترسک عاشق بود»- همان‌طور که از نامش می‌توان حدس زد- جناب مترسک همۀ فکر و ذکر آقای شاعر را به خود اختصاص داده.

بیوک ملکی را تقریباً به‌عنوان یک شاعر نوجوانانه‌سرا می‌شناسند و کتاب‌هایی که از او منتشر شده نیز شاهدی برای این حرف است. بنابراین درست است که در هیچ‌جای کتاب «مترسک عاشق بود» عبارت «برای نوجوانان» قید نشده، اما مخاطب اصلی این مجموعه‌شعر نیز به‌روال مجموعه‌های قبلی او نوجوانان‌اند.

اولین سؤالی که بعد از خواندن شعرهای این کتاب به ذهن یک نوجوان می‌رسد، احتمالاً این است: «چرا مترسک؟» درواقع مترسک تا چه‌اندازه حضور و نقشی پررنگ در زندگی نوجوان دارد؟ این سؤالی است که شاید نتوان جواب مطمئنی برایش پیدا کرد. البته این را هم باید گفت که در خیلی از شعرها مترسک، بهانه‌ای برای شاعر شده تا به کمک او، حرف‌ها و حس‌های ریز و درشتش را به شعر تبدیل کند.

اما چه دلیل منطقی‌ای برای حضور پررنگ مترسک در این مجموعه‌شعر بتوان پیدا کرد و چه نه، در یک‌چیز نمی‌توان شک کرد و آن شاعرانگی «مترسک عاشق بود» است. این کتاب سرشار از لحظه‌ها و سطرهای شاعرانه‌ است. درواقع این کتاب مثل بعضی مجموعه‌شعرهای نوجوانان برای پرکردن جای خالی شاعرانگی به دامان دشت و روستا و طبیعت پناه نبرده است:

«... از آن پرنده‌زار/ تنها/ پاییز روی دست مترسک ماند!»

«من که می‌خواستم پرنده شوم/ پر بگیرم در آفتابی‌ها/ بگذرند از من آسمان و زمین/ سبزها، سرخ‌ها و آبی‌ها...»

حتی خیلی‌وقت‌ها احساس می‌کنیم چه‌قدر به مترسکی که شاعر از آن صحبت می‌کند، شبیهیم و گاهی حتی خودمان مترسک می‌شویم؛ مترسکی با همۀ حس‌ها و فکرها و ویژگی‌هایش:

«مترسک نمی‌خواست تنها بماند/ مترسک نمی‌خواست یک‌جا بماند/...دلش را به دریا زد، آخر سفر کرد/ و با دسته‌ی‌ قاصدک‌ها سفر کرد»

شعری که در پایان آمده، یکی از بهترین شعرهای این کتاب است که به خاطر بیان شاعرانه، بازی‌های زبانی، اندیشۀ عمیق و... بیش از بقیۀ شعرها در ذهن می‌ماند.

و در پایان گله‌ای از ناشر: چرا در کتابی که شاعر اسمی برای شعرهایش انتخاب نکرده، هیچ خبری از شمارۀ صفحه و فهرست و... نیز نیست تا مخاطب این‌قدر سردرگم و بی‌نشانی نباشد؟!

برای خرید این کتاب 40 صفحه‌ای که قیمت آن 4500 تومان است، می‌توانید با شماره‌تلفن 66413367 (نشر افق) تماس بگیرید.

می‌آید زمستان

تو از یادها می‌روی

کلاه تو را بادها می‌برند

برای چه می‌ترسی از باد؟

برای چه می‌ترسی از برف و باران؟

دلت را به خورشید بسپار

و تنهایی‌ات را به گنجشک‌ها و کلاغان

مترسک!

مترس!

کد خبر 141700
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز