شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۰
۰ نفر

همشهری دو - لیلا باقری: «جاده» فیلمی ا‌ست درباره آینده بشریت و به‌نظر می‌رسد تخیلی‌ است.

همه گياهان مرده‌اند، درخت‌ها مرده‌اند و نه دانه‌اي براي خوردن هست و نه پرنده و چرنده و خزنده‌اي. براي همين آدم‌هاي بد، آدم‌هاي خوب را مي‌خورند! خيلي وحشتناك است و شايد خيلي‌ها گفته باشند «عجب تخيلي... چه ترسناك!» اما وقتي راديو گفت زلزله خاموش شروع شده است و در آينده‌اي نزديك شاهد نشست‌هاي عميق زمين هستيم، تمام حفره‌هاي آب‌هاي زيرزميني پر مي‌شوند و ديگر هيچ آبي در زمين نفوذ نمي‌كند و سيلاب‌ها شروع مي‌شود، فقط ياد فضاي ترسناك فيلم جاده افتادم.

طبق مطالعات جديد در دشت تهران، نرخ فرونشست سالانه به حدود 36سانتي‌متر (يك ميلي‌متر در روز) افزايش يافته كه از شهر مكزيكوسيتي نيز كه با 32سانتي‌متر در سال ركورددار بيشترين ميزان فرونشست در دنيا بوده فراتر رفته است. فرونشست پديده‌اي غيرقابل برگشت است و دشت‌هاي كشور را براي هميشه فاقد آب زيرزميني مي‌كند. يعني زمين خشك، در واقع باير مي‌شود. طوري كه ديگر هرگز نمي‌توان در آن زمين چيزي كاشت يا روياند. وقتي روييدني‌ها رو به پايان بروند، كم‌كم خوردني‌ها هم تمام مي‌شود و حيات بشر به طرز رقت‌باري به پايان مي‌رسد.

بله، به همين سهمگيني! تا وقتي بي‌رويه و بدون فكر به‌خاطر خودخواهي‌هايمان طبيعت را نابود مي‌كنيم بايد در انتظار سرنوشت رقت‌باري هم باشيم. به داستان بي‌غذايي و جست‌وجوي وجب به وجب پدر و پسر فيلم جاده كه فكر مي‌كنم، ياد حرف ماشين‌شويي در خيابان يوسف‌آباد مي‌افتم كه ماشين‌هاي مدل‌بالا را با مايع ظرفشويي در قنات قديمي محله مي‌شويد. يك‌بار به او گفتم: «مي‌داني ورود اين ماده شيميايي و چربي‌هاي بدنه و موتور ماشين چه ضرري براي درخت‌ها دارد؟» و او گفت: «قربون درخت‌ها... درخت به من يه دونه بربري مي‌ده؟» با خودم گفتم نمي‌شود با قومي كه در 25سال گذشته با قلدري تمام در قنات يوسف‌آباد ماشين مي‌شويند و پول درمي‌آورند، منطقي صحبت كرد. براي همين سراغ صاحب خودرو رفتم و همين سؤال را كردم.

او فقط خنديد و گفت عادت دارد ماشينش را اينجا بشويد. ديدم با او ديگر اصلا نمي‌شود حرف زد؛ كسي كه به‌خاطر عادت‌هايش چنين جنايتي را در حق محيط‌زيست مي‌كند؛ در حق قناتي كه هنر 3- 2هزارساله ايرانيان است. آن زمان مردم بدون داشتن هيچ‌گونه امكانات و ماشيني، چاه‌هاي عميقي در فاصله چندين كيلومتر مي‌كندند و آب را از كوهپايه به دشت و بعد محل زندگي مردم مي‌رساندند؛ بدون اينكه تحقيقات وسيعي كرده باشند و بدانند بايد به جاي سدسازي روي زمين سد را زير زمين بسازند. اما حالا ما در دوران تكنولوژي و پيشرفت و دانش، در حريم قنات‌ها خانه مي‌سازيم و با آب فاضلاب آلوده‌اش مي‌كنيم و پساب حاصل از شست‌وشوي ماشين‌هايمان را كه حاوي مواد زايدي مانند مواد نفتي ازجمله روغن و چربي و فلزات سنگين (كادميوم، سرب، روي، مس و آلومينيوم) است در قنات مي‌ريزيم. بي‌رويه آب را برداشت مي‌كنيم؛ اسراف مي‌كنيم و باقي‌مانده‌اش را هم آلوده مي‌كنيم.

گاهي به پسرك توي فيلم جاده فكر مي‌كنم و اسلحه‌اي كه فقط دو فشنگ داشت و بزرگ‌ترين دارايي‌شان محسوب مي‌شد در شرايطي كه مرگ‌هاي دلخراش‌تري از خلاص شدن با اسلحه در انتظارشان بود و تمام لحظاتي كه پدر براي اينكه پسر توسط آدم‌ها خورده نشود، تصميم مي‌گرفت يك تير توي سر پسرش خالي كند... و بعد به تمام نوزادهايي فكر مي‌كنم كه شيريني روزگارند و دارند به دنيا مي‌آيند.

کد خبر 324125

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha