چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۰
۰ نفر

همشهری دو - امیر اسماعیلی: اصلا انگاری یادمان می‌رود. تعارف که نداریم بیشتر وقت‎ها یادمان می‌رود که امام‌زمان(عج) هست؛ هست که دستمان را بگیرد؛ هست که در را به رویمان باز کند... اما انگاری یادمان می‌رود.

هستید که دستمان را بگیرید...

يكي از معلم‎هايمان مي‌گفت: «شب عيد نيمه‌شعبان برويد براي خودتان يك ليوان شربت درست كنيد و به‌خاطر تولد آقا صاحب‌الزمان(عج)، آهسته بنوشيد. آن وقت ببينيد چطور به جانتان مي‎نشيند و حالتان خوب مي‌شود». معلم‌مان راست مي‎گفت. حتي به ليوان شربتي و به يادش بودن، حال آدم را خوب مي‌كند. چقدر خوشبختند آنها كه يادشان نمي‌رود امام‌زمان(عج) حاضر است و ناظر؛ مثل آفتاب پشت ابر. سلام آقاجان!

ببخشيد كه حواسمان نيست. شما كه مي‌دانيد هزار دليل و عذر مي‌آوريم. اما باز هم آخرش ياد شماست كه دلمان را آرام مي‎كند؛ هستيد و ناظر؛ هستيد كه دستمان را بگيريد. آقا جان سلام!

با حالت نامتعادلي نشسته بود روي ميله داربست. پاهايش را به هم قلاب كرده بود. داشت ريسه چراغاني مي‎بست و كاغذ رنگي. هرچندلحظه يك‌بار چشم‌هايش تار مي‌شد و گوشه آستينش را مي‎كشيد به چشم‌هايش. زير لب نجوا مي‌كرد. حواسش بود كه از روي داربست نيفتد؛ هرچند دلش قرص بود كه نمي‌افتد. حالش خريدني بود. ايمان دارم كه مي‎خريدندش؛ خوب هم مي‌خريدند.

کد خبر 369605

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha