مرد ۴۶ ساله که ۳۰ سال پیش و در نوجوانی، پیرزنی را برای تصاحب ۳۵۰ هزارتومان پول به قتل رسانده بود روز گذشته و در دادسرای جنایی مدعی شد که در همه ۳۰ سال فرارش، کابوس می‌دیده و زندگی سختی داشته است؛ برای همین تصمیم گرفته خودش را معرفی کند.

متهم

اين مرد جنايتكار سال66 براي سرقت 350هزار تومان وارد خانه پيرزني در جنوب تهران شد و در درگيري با ضربات داس او را به قتل رساند. وي پس از جنايت فراري شد و پليس هيچ ردي از او به‌دست نياورد تا اينكه مدتي قبل وي با پليس پايتخت تماس گرفت و اسرار اين جنايت قديمي را فاش كرد. پس از آن مرد ميانسال دستگير شد و حالا به دستور قاضي پرونده براي انجام تحقيقات تكميلي در اختيار اداره آگاهي تهران قرار گرفت. اين مرد در گفت‌وگو با همشهري جزئيات جنايت و 30سال فرارش را شرح داد.

  • چه شد كه پس از گذشت 30سال، تصميم گرفتي خودت را معرفي كني؟

عذاب وجدان رهايم نمي‌كرد. 30سال با بدبختي زندگي كردم. در اين سال‌ها به طلا دست مي‌زدم زغال مي‌شد. بدبياري پشت بدبياري. مي‌دانستم همه اينها به‌خاطر آدمكشي و فرار از مجازات است. 30 سال است كه كابوس‌هاي وحشتناك مي‌بينم. مقتول را در خواب مي‌بينم كه داس به‌دست بالاي سرم ايستاده و فرياد زنان از خواب مي‌پرم. همسرم مدت‌هاست كه دچار بيماري خطرناكي شده است. 2پسرم با وجود اينكه تحصيل‌كرده‌اند اما كاري برايشان پيدا نمي‌شود و خوب مي‌دانم كه همه اينها مجازات من است.

  • خب، چرا در اين مدت خودت را معرفي نكردي؟

مي‌ترسيدم. از زندان و چوبه دار هراس داشتم. هربار كه بدبياري مي‌آوردم، مي‌دانستم مجازاتم است اما باز مي‌ترسيدم خودم را معرفي كنم. پيش خودم مي‌گفتم آبروي خانواده‌ام چه مي‌شود. پسرانم اگر راز قاتل بودن پدرشان را متوجه شوند چه حالي مي‌شوند و حتي همسرم اگر بداند كه سال‌ها با يك قاتل زندگي كرده، قطعا حالش بدتر مي‌شود. حالا هم مي‌گويم كه در اين 30سال زندگي نكردم، فقط عذاب كشيدم. 5 بار به‌خاطر 200 تا 300هزارتومان بدهي به زندان افتادم و ديگر از اين همه بدبياري خسته شده‌ام.

  • هيچ‌كس راز جنايت را نمي‌دانست؟

فقط خواهرم مي‌دانست. او در اين سال‌ها مدام از من اخاذي مي‌كرد. حتي چند روز پيش وقتي بر سر ارثيه با هم بگو مگو كرديم تهديد كرد كه مرا لو مي‌دهد. همين شد كه خودم پيش‌دستي كردم و به پليس زنگ زدم تا از اين عذاب 30ساله خلاص شوم.

  • چرا پايت مي‌لنگد؟ اين هم مربوط به قتلي است كه مرتكب شدي؟

نه. در كل آدم بدشانسي هستم. من در 3سالگي معلول شدم و فقط به‌خاطر اين بود كه در آن زمان واكسن اشتباهي به من زدند.

  • از جزئيات جنايت بگو.

سال66 من يك نوجوان 16ساله بودم. آن روز از مدرسه فرار كرده و به خانه خواهرم در جنوب تهران رفتم. پيرزن در همسايگي خواهرم زندگي مي‌كرد و من ديدم كه موتورسواري برايش بسته اسكناس آورد. وقتي به خواهرم گفتم، او مدعي شد كه از همسايه‌ها شنيده كه پيرزن 350هزار تومان پول نقد دارد. در آن زمان مبلغ خيلي زيادي بود. خواهرم مرا وسوسه كرد و خواست كه اين پول را سرقت كنم و من كه سن و سال زيادي نداشتم قبول كردم. پيرزن در خانه‌اش بز داشت كه براي چيدن علف از زمين كنار خانه‌اش به آنجا رفت.

وقتي برگشت در را بازگذاشت و من پشت‌سر او وارد خانه شدم. وقتي مرا ديد ترسيد. درحالي‌كه داس در دستش بود به سمتم حمله كرد. گفتم براي سرقت پول آمده‌ام. او هلم داد كه روي علف‌ها افتادم. مي‌خواست با داس به من ضربه بزند كه داس را از او گرفتم و براي آنكه جيغ و فرياد نزند چند ضربه به او زدم.

  • پول‌ها را سرقت كردي؟

شايد باورتان نشود اما دريغ از يك ريال. حتي يك قطعه طلاي كوچك هم داخل خانه‌اش نبود و من بي‌دليل شدم يك آدمكش و سال‌ها عذاب كشيدم. خواهرم تصور مي‌كرد كه من پول‌ها را برداشته‌ام و به او دروغ مي‌گويم. او در اين سال‌ها مدام مرا تهديد مي‌كرد و ارثيه‌ام را هم براي خودش برداشت. از اينكه خودم را معرفي كردم ناراحت نيستم. شايد اگر قصاصم كنند آرام شوم. چون نه از نوجواني چيزي فهميدم نه از جواني. همه دوران زندگيم با عذاب و سختي گذشت.

  • از خانواده‌ات خبر داري؟

هنوز آنها را نديده‌ام. نمي‌دانم چطور توي رويشان نگاه كنم.

کد خبر 374901

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha