«اُه، اُه، اُه... چله کوچیکه داره تلافی چله بزرگه رو در میآره... اَهمن و بهمن، عهد همه پای من...»
این حرفها زمستان هر سال ورد زبان مامانبزرگ است: چله بزرگه، چله کوچیکه، سرماپیرزن، تُک سرما...
مامانبزرگ میگوید از اول دیماه (شب یلدا) چله بزرگه شروع میشود. از ده بهمنماه هم چله کوچیکه شروع میشود. چله بزرگه (اهمن) هر چهقدر میتواند زور میزند تا هوا را سرد و برفی کند؛ اما بیشتر وقتها نمیتـواند در سرما به پای برادرش چله کوچیکه (بهمن) برسد. وقتی چله کوچیکه آغاز میشود، تلافی برادرش را درمیآورد و سرما را تا مغز استخوان آدمها میرساند. بعد از چله کوچیکه نوبت به «عهد همه پای من» (اسفند) میرسد. او هم میگوید هر چهقدر که اهمن و بهمن کمکاری کردند، عوضش به گردن من حق دارند؛ من تلافی آنها را در میآورم؛ اما حیف که پشتم به بهار است و سرماپیرزن (فروردین) تنبل است و زیاد میخوابد. منظورش هوای بهاری است که گاهی سرد میشود و این یعنی سرماپیرزن از خواب بیدار شده. گاهی هم گرم و آفتابی میشود که این هم یعنی سرماپیرزن باز خوابش برده...
به هرحال این روزها مثل این که اهمن و بهمن و... همه کمجان و بیحال شدهاند؛ چون تا لحظه نوشتن این مطلب نه برف زیادی باریده و نه هوا خیلی سرد شده. حالا که تا دو روز دیگر چله کوچیکه شروع میشود، خدا کند که بتواند تلافی تنبلی برادرش را دربیاورد و ما هم چشممان به جمال برف روشن شود.