همشهری آنلاین: ناظم حکمت ران (Nazım Hikmet Ran) در سال ۱۹۰۱ در سالونیکا؛ دومین شهر بزرگ یونان امروز که‌ در آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، به‌ دنیا آمد

او از سن 14 سالگی به سرودن شعر پرداخت و در سن 19 سالگی در سفری که به شوروی داشت از نزدیک با نسل جدید هنرمندان انقلابی آشنا شد و جسارتی بیشتر را در ایجاد تحول در شکل و محتوای شعر ترکیه یافت.

وی از برجسته‌ترین شاعران نوپرداز و نمایش‌نامه نویس آزادیخواه ترکیه بود.

ناظم همواره از شاعرانی بود که فعالیت هنری‌اش را محدود نمی‌کرد. او با انتشار اشعار و مقاله‌های خود در میان جوانان محبوبیت ویژه‌ای داشت.

در سال ۱۹۲۰ مصطفی کمال پاشا قوایی را تشکیل داد و در صدد نجات میهن از دست بیگانگان برآمد. همه کسانی که شور نجات وطن را در دل داشتند، بسوی انقره رو می‌آوردند.

در همین سال ناظم نیز که زندگی در استانبول و در زیر چکمه اشغالگران برایش غیر قابل تحمل شده بود به آناتولی سفر می‌کند و در راه این سفر است که اولین بار با زندگی نکبت‌بار زنان و کودکان گرسنه و برهنه و بیمار وطن خود آشنا می‌شود و از آن پس همه اشعارش از زندگی این مردم الهام گرفت.‌

از برجستگی‌های شعر ناظم حکمت سادگی و روانی آنست که تاثیر بسیاری از مایاکوفسکی دارد.

سرانجام شاعر آزادى سرزمین ترکیه؛ ناظم حکمت، در ژوئن سال ۱۹۶۳ در اثر سکته قلبی ‌
در مسکو جان باخت و در گورستان نووودویچی به خاک سپرده شد.

برخی از آثار معروف ناظم حکمت ران:

ابر دلباخته، برادر زندگی زیباست، خون سخن نمی‌گوید، شمشیر داموکلس، طغیان زنان، رمان رمانتیک‌ها، فریاد وطن، شهری که صدایش را از کف داده ‌است، جمجمه، خانه آن مرحوم، خون خاموشی می‌گیرد، نام گم کرده، حماسه شیخ بدرالدین، چشم‌
اندازهای انسانی کشور من، تبعید چه حرفه دشواری است، از یاد رفته، تصویرها، شیخ بدرالدین پسر قاضی، سیماونا، چشم اندازهای آدمی، شیرین و فرهاد صباحت، مهمنه بانو و آب سرچشمه کوه بیستون، یوسف و زلیخا، حیله، آیا ایوانوویچ وجود داشته‌است، گاو، ایستگاه، تارتوف، چرا بنرچی خودکشی کرد، چهره‌ها تلگرافی که در شب رسید، نامه‌ها به تارانتا بابو، شهر بی نام، پاریس گل من، آدم فراموش شده، فرهاد و شیرین و عوضی

برچسب‌ها