او پس از تحصیلات کلاسیک و یادگیری زبانهای یونانی و لاتین، شروع به یادگیری ریاضیات و زیستشناسی میکند و وارد مؤسسه ملی کشاورزی میشود و در سال 1945 از این مؤسسه فارغالتحصیل میشود.
به این ترتیب او بهمدت هفت سال، با علاقه ولی نه با عشق زیاد، تحقیقات گوناگونی در سازمانهای رسمی انجام میدهد که از آن میان میتوان به تحقیق در زمینه آسیبشناسی گیاهی اشاره کرد اما ناگهان دست به نوشتن داستانی عجیب میزند که قهرمانش در فضا و زمانی نامعمول به سر میبرد.
او بدون اینکه از رد شدن این رمان (شاهکشی) از طرف ناشران هراسی به دل راه بدهد، راه امن و آسان شغل قبلیاش را رها میکند و خود را وقف نوشتن میکند که به قول گاستون گالیمار، به هیچ نوع کار عمومی که مردم میکنند شباهت ندارد.
انتشارات «مینویی» رمان دومش را منتشر میکند، انتشاراتی که بهطور مخفیانه در دوران اشغال فرانسه راهاندازی شده بود و هدف مدیر آن «ژروم لیندون» این بود که تفکر مقاومت را در برابر افکار عمومی زنده نگه دارد.
اما دو سال بعد، انتشار رمان «چشم چران» سکوت محتاطانه منتقدان آن زمان را شکست. منتقدان با خواندن این رمان زنجیر پاره میکنند و تا آنجا پیش میروند که میگویند نویسندهاش باید به تیمارستان فرستاده شود.
اما از آن طرف کسانی مثل ژرژ باتای، «بارت» و «بلانشو» با اشتیاق طرف نویسنده را میگیرند. روب گریه مشاور ادبی انتشارات مینویی میشود و بهمدت بیست و پنج سال در این سمت باقی میماند.
او به کمک لیندون چند رماننویس زن و مرد را که با آنها احساس برادری ادبی میکند زیر پرچم انتشارات جمع میکند. این رماننویسان بسیار مستقل کار میکنند و اغلب مسنتر از او هستند. به این ترتیب ایده جنبش ادبی رمان نو کمکم شکل میگیرد.
از آنجا که در همان زمان او مقالههایی بحثبرانگیز درباره ادبیات هم چاپ میکند، به او عنوان بزرگ مکتب و پاپ میدهند، که این عناوین بیشک درست نیست. بلافاصله در مورد او شایعاتی هم سر زبانها میافتد.
مثلآً میگویند که او انسان را از روایت حذف کرده است، که این باعث میشود از یک طرف او بهعنوان نویسندهای که حرفی دارد مطرح شود و از طرف دیگر شمار خوانندگانش بیش از پیش کمتر شود.
نتیجه این میشود که رمان کرکره در سال 1957 با شکست مالی روبهرو میشود که باز این مسئله هم جلوی انتشار آن به 30 زبان مختلف را نمیگیرد. روب گریه در تمام دنیا معروف میشود ولی کمتر کسی او را درست میشناسد.
آثارش محل انتقادهای ادبی قابل توجهی میشود که گاه بسیار خصمانهاند و گاه بسیار طرفدارانه و گاهی هم شامل تحقیقات دانشگاهی میشوند. این انتقادها در کنار هم بسیار رنگارنگ و ضدو نقیض مینمایند.
آلن روبگریه رماننویس 19 فوریه 2008 (30 بهمن 86) در سن هشتاد و پنج سالگی به دلیل عارضه قلبی درگذشت. [پدر رمان نو فرانسه درگذشت]