بیرودر بایستی بگویم دفترچه بیمه داشته باشید یا نداشته باشید خیلی تفاوت نمیکند. به محض اینکه خدای ناخواسته یک ناخوشی به شما عارض شود و به درمانگاههای طرف قرارداد با بیمه مراجعه کنید، متصدی مربوطه با روییگشاده تفاوت موجودبین تعرفههای بیمه و آزاد را به رخ شما میکشد و میبینید فرق چندانی ندارند.
پس به سرعت تعرفه آزاد را انتخاب میکنید و به خاطر میآورید که برای گرفتن چندرقاز پول بیمه، چقدر باید دوندگی کنید و از این اتاق به آن اتاق بروید و تازه آخر سر متوجه میشوید که پولی که در مدت دوندگی بابت کرایه تاکسی و سایز هزینهها دادهاید، از مبلغی که قرار است پس از هفتخوان رستم به شما بدهند کمتر نبودهاست؛ نظیر آنچه که به سر من آمد: دندانپزشک تشخیص داد که دندان عقل من مسیر انحرافی را پیموده و در نتیجه، درآوردنش محتاج یک عمل جراحی دشوار است و در نهایت معلوم شد که عصب این دندان عقل منحرف! روی عصب فک من افتاده است و اگر در عمل جراحی کمترین بیدقتی پیش بیاید، اگر خیلی شانس بیاورم و جویدن غذا از یادم نرود، فک بنده مادامالعمر کج و کوله میماند. لذا مقرر شد که جراح فک و دهان و نه دندانپزشک معمولی، فکم را جراحی کند.
خوشبختانه عمل جراحی به خیر و خوشی انجام شد و دندان عقل به انحراف رفته و مزاحم که امان من را بریده بود از جایش کنده شد. چون هزینه نسبتا سنگین بود، برای گرفتن درصد بیمه، دوی ماراتن من شروع شد. کلی مدارک خواستند از عکسهای رادیولوژی تا نسخه و گواهی جراح و ساعت و دقیقه عمل و.... پس از اینکه پرونده را تحویل دادم 4ماه طول کشید تا اعلام کنند مدارک ناقص است و گواهی جراح اشکال دارد! حالا که سال رو به پایان است، اشکال را برطرف کرده و دوباره برای بیمه فرستادهام، البته چشمم آب نمیخورد زودتر از چندماه دیگر جوابش بیاید و... یاد آن ضربالمثل قدیمی میافتم که وقتی سندی بیاعتبار یا کم ارزش میشد میگفتند: حالا بگذار در کوزه و آبش را بخور!
بیمه شده در حال دو!