خوب به خاطر دارم که از این بابت 20میلیونتومان به من رسید. احساس میلیونر شدن در حال و هوای دودهه پیش، چیز دلچسبی بود! اگر آن موقع میخواستم خانه بخرم، بهراحتی میتوانستم حتی یک آپارتمان 3خوابه در بهترین نقطه شهر خریداری کنم، اما انگار این قبای میلیونری به تن من برازنده نبود.
بستگان و آشنایان هی وسوسهام کردند که پول را در جریان بیندازم تا کار کند. از سهیم شدن در یک کار تولیدی گرفته تا جواهرفروشی و آخرسر دایر کردن یک مغازه میوهفروشی، همه جوره تجربه کردم، اما به قول معروف چون این کاره نبودم، نصفی از پول برباد رفت و آن نصفه دهمیلیونتومانی ماند که خانه خیلی خوبی را رهن کرده بودم. چند سالی خیالمان راحت بود و از بابت خانه دغدغه نداشتیم و هرسال توافقی، مبلغی اجارهبها هم اضافه کردیم، اما از پارسال که قیمت خانه و اجاره ملک سربه فلک کشید، من ماندهام با 10میلیونتومان پول و دربهدر به دنبال آپارتمان اجارهای! نشان به آن نشانی که رضایت دادم حتی یک خانه 35متری در تهران گیرم بیاید و مبلغی هم اجاره بدهم، اما نیامد. ناگفته نماند که با همین 10میلیونتومان سالها یک آپارتمان 3خوابه وسیع را در رهن داشتم!
پاکشان و پرس وجوکنان از تهران رفتم کرج و در آن شهر هم خانه پیدا نکردم و بالاخره با وساطت و حمایت یکی از بستگان رفتم در محدوده بیلقان، یک خانه کلنگی را اجاره کردم!
ملاحظه میکنید، تورم چه قدرتی دارد و چگونه اجارهنشینی مانند من را مثل گردباد از جا میکند و از تهران میبرد به محدوده بیلقان! حالا روی درصد تورم هم هرچقدر بگو مگو بشود و از 11درصد تا 35درصد نقل محافل باشد، چه فرقی میکند. به قول تحلیلگران مسائل اقتصادی، واقعیت عینی پیامدهای تورم همین مهاجرت اجباری امثال من به چندین کیلومتر آن طرفتر تهران است. حالا خیلی از شبها، پیش خودم مینشینم که با همه دار و ندارم، آپارتمان چندمتری می توانم در تهران بخرم!؟
اجارهنشین سابقا میلیونر!