آخرین ساخته بهمنی در این دوره موفق شد جوایزی را در بخشهای مختلف از آن خود کند و دست پر از جشنواره بازگردد اما اتفاقی که بعد از آن میافتد این است که این فیلم نیز همانند بسیاری از آثار سینمایی پشت درهای اکران میماند و این موقعیت را به دست نمیآورد تا بتواند در موعد مقرر خودش اکران شود و امروز با یکسال تاخیر میتواند بر پرده سینماهای ایران به نمایش درآید.
به بهانه سیب و سلما که بسیاری آن را تحتتاثیر طلا و مس میدانند- موضوعی که بهمنی با دلایل منطقی پذیرای آن نیست- گفتوگویی داشتیم با این کارگردان کم کار سینمای ایران.
- اگر موافق باشید از جشنواره 29 و بازخوردی که سیب و سلما در آن دوره داشت، صحبت را شروع کنیم.
در جشنواره29 دو نوع برخورد با فیلم شد. ما کاندیدای بهترین بازیگر مرد نقش مکمل شدیم که آقای بهروز بقایی آن را بازی کرده بود. در بخش «تجلی اراده ملی» که داوری جنبی نهادها، ارگانها و بخشهای خصوصی در آن صورت میگیرد و به هر حال بیشتر مردمی است، این فیلم جوایزی را در بخشهای بهترین فیلمنامه، کارگردانی و بهترین فیلم از آن خود کرد. در بخش انتخاب مردمی هم تا قبل از اینکه فیلم جدایی نادر از سیمین نمایش داده شود فیلم اول انتخاب مردم در تهران و اصفهان بود. البته چون سیب و سلما یک مضمون دینی داشت برای بخش گفتوگوی ادیان هم انتخاب شده بود که متاسفانه نمیدانم به چه دلیل داوران این بخش موفق به دیدن فیلم نشدند. از سوی دیگر مضمون این اثر طوری بود که نماینده روسیه آن را برای جشنواره کازان انتخاب کرد و بهدلیل اینکه آنجا یک منطقه مسلماننشین است مورد استقبال قرار گرفت. در جشنواره فیلم رشد هم سیب و سلما توانست برنده تندیس سیمین جشنواره رشد شود.
- فیلم شما در جشنواره 29 موفق به کسب جوایزی میشود اما وقتی میخواهد اکران عمومی شود با تاخیری یکساله روبهرو است. علت این اتفاق چیست؟
مشکل اینجاست که میزان تولیدات سینمایی و توانایی سالنهای نمایش ما در حد متعادلی نیستند. این مسئله معمولا باعث میشود آثار زیادی در زمان خودشان اکران نشوند. بسیاری از فیلمها موفق نمیشوند نمایش داده شوند و فیلم ما هم از این قاعده جدا نبود. از آنجا که سینماداران بازار فیلم را شکل میدهند و فیلمها را انتخاب میکنند معمولا ترجیح میدهند تحتتاثیر روابطی که مالکان فیلمها با آنها دارند فیلمها را اکران کنند؛ عدهای هم فیلمهایی را که خودشان تشخیص میدهند متناسب با بازار است، انتخاب میکنند.
- قصه سیب و سلما از کجا شکل گرفت؟
اصل داستان از رویدادی واقعی است که در تاریخ ذکر شده است؛ قصه طلبهای که در مقطعی از تاریخ میزیسته و با خوردن سیبی بر آن میشود تا از صاحب آن سیب حلالیت بگیرد و... که مقدس اردبیلی از علمای بزرگ شیعه از نوادگان آن طلبه محسوب میشوند. آقای جهانگیر الماسی با توجه به این قصه یک فکر اولیه را تنظیم کرده و به حوزه هنری میدهند. در آنجا هم آقای نیرومند این سوژه را انتخاب میکنند و به سیدناصر هاشمزاده میدهند تا فیلمنامه آن را بنویسند. بعد از نوشته شدن فیلمنامه این کار به من پیشنهاد شد و من به اتفاق آقای هاشمزاده فیلمنامه را بازنویسی کردیم. از آنجا که احساس کردم این داستان موضوع مغفولی را مطرح میکند و نیازهای امروز ما را پاسخ میدهد و به نوعی بازگشت به خویشفرهنگی هم برای ما محسوب میشود، علاقهمند شدم آن را بسازم. در نتیجه تلاش کردم تا این سوژه را به قصهای تبدیل کنم که به فضای امروز زندگی نزدیک باشد و امروز جامعه را هم دربرگیرد.
- چه انگیزهای در شما وجود داشت که نخواستید از بازیگران مطرح سینما برای حضور در فیلمتان استفاده کنید؟
مهمترین دلیلش این بود که نمیخواستم از افرادی استفاده کنم که مخاطب از کارهای پیشین آنها ذهنیت دارد و آن بازیگران با حضورشان این ذهنیتها را به فیلم منتقل کنند. به نوعی دنبال این بودم که حتما بکر بودن قصه حفظ شود. بازیگرانی هم که برای فیلم انتخاب کردم نابازیگر نبودند و سابقه فعالیت در تئاتر، تلویزیون و سینما را داشتند و میدانستم که کارشان را بلدند. قصه سیب و سلما، یک قصه دینی بود و فضای بکری داشت، نمیخواستم این بکر بودن تحتتاثیر فضاهای بیرون خودش قرار گیرد.
- سیب و سلما بر خلاف آثار قبلیتان ریتم کند و آرامی دارد.
بله، بهدلیل اینکه قصه فیلم چنین چیزی را میطلبید و یک فضای آرامشبخشی را ایجاد میکرد. ما هم باید تلاشمان را میکردیم تا آرامش معنوی فیلم حفظ شود. فکر میکنم آن استقبالی که توسط مردم در جشنواره از فیلم صورت گرفت، نشان میدهد ریتم کند و تند در فیلم ملاک نیست، بلکه آنچه اهمیت دارد تاثیری است که بر مخاطب میگذارد.
- وقفههای طولانیای بین فیلمهایی که میسازید وجود دارد. دلیلش چیست؟
درست است که فاصله این فیلم با فیلم قبلیام زیاد است اما در این بین من با تلویزیون کار کردهام. یک مجموعه 26قسمتی برای شبکه قرآن ساختم به نام زندگی ارمغان خداست. چند تلهفیلم را هم مانند مهربانو برای شبکه یک کار کردم. 2مجموعه مستند نیز برای شبکههای یک و 2 ساختم که در آمریکای لاتین و اروپا کارشان انجام شده بود. اما سینما ویژگی خاص خود را دارد. در آنجا همه چیز مطابق میل شما پیش نمیرود؛ اعم از پیدا کردن سوژه مناسب، حامی و پشتیبانیهای مالی و اداری و... که همه اینها در کنار هم شرایط سختی را به وجود میآورند. در این ایام من پیشنهادهای دیگری هم داشتم اما همیشه دغدغهام این است کارهایی را انتخاب کنم که به دیدگاههای شخصیام نزدیکتر باشد.
- شما چند سال است که مشغول کاری به نام مرگ در برلین هستید اما هنوز آن را به اتمام نرساندهاید!
بله، چند سالی میشود که درگیر این پروژه هستم که کار بسیار سختی است و با مشکلات فراوانی هم روبهرو شده. مرگ در برلین در بنیاد فارابی تصویب شده بود اما با تغییراتی که در فارابی و ارشاد اتفاق افتاد دوستان جدید با کار من مخالفت کردند و پروژه متوقف شد. اکنون بهدنبال آن هستم که بتوانم شرایط مناسبی را در جای دیگری فراهم کنم تا این فیلم را به پایان برسانم.
- از شرایط اکران سیب و سلما راضی هستید؟
خدا را شکر میکنم که بالاخره این فرصت برای فیلم به وجود آمد؛ بهدلیل اینکه برای خیلی از آثار همین فرصت هم دست نمیدهد. از حوزه هنری و پخش آن هم تشکر میکنم که این فضا را برای ما مهیا کردند البته اطلاعرسانی خوبی برای فیلم صورت نگرفته است.
- چرا چنین اتفاقی افتاده؟
یک دلیش این است که اکران سیب و سلما غافلگیرانه اتفاق افتاد و شرایط پخش فیلم شرایط عادی نبود که ما از قبل بدانیم و بخواهیم برنامهریزی درستی برای آن داشته باشیم. اما به هر حال دوستان در حوزه هنری تلاششان را برای اطلاعرسانی مناسب کردند و از آنها تشکر میکنم. اما این انتظار را دارم که حوزه هنری مانند فیلمهای دیگری که خودش تولید کرده و برای آنها تبلیغات میکند، این مسئله را برای سیب و سلما هم قائل شود.