او تا پیش از انتخاب نویسندگی به عنوان یک حرفه مشاغلی چون پیشخدمتی و تصدی کتابخانه را تجربه کرده بود و حتی مدتی نیز در مزارع تنباکو مشغول به کار بود. با این حال او سال ۱۹۵۱ دانشگاه را ترک کرد تا ازدواج کند. او سال ۱۹۶۳ به ویکتوریا نقل مکان کرد و کتابفروشی «کتاب مونرو» را افتتاح کرد که هنوز مشغول به کار است.
مونرو به ویژه در داستانهای اولیهاش به مضامینی چون بلوغ و کنار آمدن با خانواده پرداخته است. اما با گذر سن، توجه او به میانسالی و تنهایی بیشتر شده است. زادگاه مونرو شهر کوچک وینگم در ایالت انتاریوی کاناداست و فضای داستان هایش هم غالباً شهرهای کوچک این ایالت است. داستان هایش معمولاً روندی آرام دارند، ولی حادثه یی در زیر این سطح آرام جریان دارد که مونرو در طول داستان با ظرافت از آن رازگشایی می کند و در پایان خواننده را شگفت زده برجا می گذارد.
مضامین خود را از زندگی روزمره مردم انتخاب می کند و نگاه ویژه یی به مسائل و جزییات زندگی زنان دارد. اگرچه به مشکلات و دغدغه های دختران جوان علاقه دارد، در کتاب های اخیرش به مسائل زنان میانسال و سالمند توجه بیشتری نشان داده است. خاطره در داستان هایش نقش مهمی دارد. شخصیت هایش را عمیقاً می شناسد و درباره زندگی آنها تامل می کند و دیالوگ ها را با مهارت به کار می گیرد. صداقت در بیان، زبان شفاف و روان و دقت در جزییات از ویژگی های داستان های اوست.
«مارگارت آتوود» دیگر نویسندهی نامدار کانادایی، آلیس مونرو را یکی از «مقدسات ادبیات جهان» نام داده است. ، منتقدان و نویسندگان ، سبک ساده و بی پیرایه و پیرنگ های چند لایه و شخصیت های ساده و دیالوگ های مناسبش را ستوده اند. ویژگی اصلی نثر مونرو تاکید او بر محل وقوع داستان و شخصیتهای زن پیچیده هستند. آثار او اغلب با آثار بزرگان ادبیات مقایسه شده و گفته میشود در آثار او، مثل آثار چخوف خط داستانی درجه دوم اهمیت را دارد و تقریبا اتفاق خاصی در داستانها رخ نمیدهد و اغلب تلنگری موجب دگرگونی زندگی شخصیتها میشود.
مونرو پس از دریافت جایزه ادبی تریلیوم برای مجموعه داستان «زندگی عزیز» عنوان کرد از دنیای نویسندگی خداحافظی میکند و گفت: «نه اینکه نوشتن را دوست نداشته باشم، اما به نظرم موقعی میرسد که حس میکنی به جایی رسیدی که دیگر میخواهی به زندگیات به شکل دیگری نگاه کنی. و شاید وقتی به سن من برسید، دیگر دلتان نخواهد آنقدر تنها باشید که یک نویسنده تنهاست. انگار حس کنی به پایان درستی در زندگیات نرسیدی و بخواهی بیشتر اجتماعی شوی.»
مونرو درباره شیوه نویسندگی خود گفته است: «اغلب پیش از شروع نوشتن داستانی، کلی با آن نشست و برخاست میکنم. وقتی بطور مرتب وقت نوشتن ندارم داستانها مدام در ذهنم رژه میروند، تا جایی که وقتی مینشینم به نشستن کاملا در آن غرق شدهام. این روزها این غرق شدن را با یادداشت برداشتن انجام میدهم. چندین و چند دفترچه یادداشت دارم که با خط خرچنگ قورباغه پر شدهاند، همه چیز را در آن مینویسم. گاهی وقتی به این نسخههای اولیه نگاه میکنم با خودم میگویم واقعا سودی هم دارند؟ میدانید من از آن نویسندگانی نیستم که از موهبت سرعت برخوردار هستند و سریع مینویسند.»
بیشتر داستانهای مونرو برای اولین بار در نشریه معتبر «نیویورکر» منتشر شدهاند. آخرین داستانی که از مونرو در «نیویورکر» منتشر شد «آموندسن» بود که اوت سال ۲۰۱۲ چاپ شد. «زندگی عزیز»، آخرین مجموعه داستان مونرو هم پاییز گذشته منتشر شد.
مونرو نویسنده مجموعه داستانهایی مثل «رقص سایههای شاد»، «زندگی دختران و زنان»، «رازهای عیان» و «دوستان جوانی من»، «فکر کردی کی هستی؟» و «فرار» است.
درمجموع از مونرو ۱۴ مجموعه داستان و پنج مجلد گزیده داستان منتشر شده است. از طرفی دختر او شیلا مونرو سال ۲۰۰۲ کتابی با عنوان «زندگیهای مادران و دختران: بزرگ شدن با آلیس مونرو» را نوشت و منتشر کرد و در آن از خاطرات کودکیاش با مادر نویسندهاش نوشت.
مونرو که ۸۲ ساله است در یک شهر خیلی کوچک واقع در اونتاریو زندگی می کند. او هنوز هم سرسختانه می نویسد. خودش می گوید از این بابت متعجب است: انتظار داشتم تا الان بازنشسته شده باشم.
در دهم اکتبر ۲۰۱۳ آکادمی سوئد اعلام کرد که جایزه نوبل ادبیات به این نویسنده نام آور کانادایی تعلق میگیرد.
او که در زمان اعلام این خبر ۸۲ ساله بود یکصد و دهمین برنده جایزه ادبی نوبل ، اولین کانادایی برنده این جایزه و سیزدهمین زنی بود که از ۱۹۰۱ تا کنون موفق به گرفتن این جایزه معتبر ادبی شد. پیش تر از این در یک دهه اخیر زنانی چون هرتا مولر و دوریس لسینگ این عنوان را از آن خود کرده است.
مجموعه داستان فرار از این نویسنده با برگردان فارسی مژده دقیقی از سوی انتشارات نیلوفر در اواخر دهه هشتاد به بازار کتاب عرضه شد.