مهدی مطهرنیا: در نگرش‌های راهبردی آینده مطلوب، نه آینده مرسوم بلکه «آینده تصمیم‌سازی» شده است؛

این آینده، به ترسیم تصویری از آینده می‌پردازد که محصول چارچوب‌های فکری تصمیم‌سازان سازمانی است و متأثر از حیطه احساس و تعقل و در راستای نیازها و خواسته‌های تعریف شده آنان است.

آنها واقعیت‌های محیط را در ذهن خود می‌سازند و برمبنای تصمیمات خود زمینه‌های دستکاری آینده را از طریق ترسیم نقشه محیط آینده، فراهم می‌کنند.

گزارش 16 دستگاه اطلاعاتی آمریکا، بازتاب چنین اراده‌ای را به نمایش می‌گذارد. این دستگاه‌ها در مسیر پویش، پایش و پی‌گیری اطلاعات موجود در محیط عملیاتی نزدیک (آمریکا) و محیط عملیاتی دور (منطقه خاورمیانه) و محیط عملیاتی هدف (ایران) به این پیش‌بینی نائل آمدند.

گردن قرمزهای جمهوریخواه (نومحافظه‌کاران) با مدیریت اجرایی بوش در حال زمینه‌پروری اقدامی غیرمدبرانه برای گریز از وضع موجود به وضع مطلوب در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در سال 2008 میلادی هستند.

آینده تصمیم‌سازی شده نومحافظه‌کاران نه در راستای منافع و اهداف تعریف شده مالیات‌دهندگان آمریکایی که در همسویی معنادار با منافع تعریف شده حزب جمهوریخواهان، آن‌هم نومحافظه‌کاران سناریوپردازی شده است.

این پویش و پایش اطلاعاتی از منظر سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا که در آن کله قرمزهای دمکرات دارای نفوذ سنتی هستند و این نفوذ را در ماجراهایی چون واترگیت به نمایش گذاشته‌اند، منجر به ترسیم سناریوی آینده‌ساز رقیب شد که از سوی «کله آبی‌ها»ی امنیتی آمریکا عملیاتی شد، پیش‌بینی ناشی از پیگیری اطلاعات حاصل از رفتارهای سیاسی- امنیتی گردن قرمزها، امکان اقدامی نابخردانه از سوی آنها را با میزان افزایش بالا نشان می‌داد.

لذا، اتحاد کله‌آبی‌ها و کله‌قرمزها در برابر گردن‌قرمزها با محوریت اولویت منافع و امنیت ملی آمریکا بر گرایش‌ها و منافع تعریف شده حزبی از سوی سامانه‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا موجب شد که با وجود گزارش سال 2005 این جامعه اطلاعاتی با موضع‌گیری متفاوت، انتشار یابد.

باید اذعان داشت که نشانه‌ها و درنگ‌های موجود، نمایشگر غلظت عمل تهدیدآمیز آمریکایی‌های گردن‌قرمز بود که با وجود محترمانه‌تر شدن لحن و بیانشان، جنگ روانی گسترده‌ای را متوجه عملیات میدانی کرده بودند.

در همین فضای گفتمانی‌ای است که انتشار گزارش 150 صفحه‌ای سازمان‌های اطلاعاتی – امنیتی ایالات متحده به‌صورت «طوفانی در پادگان» گردن قرمزها برپا شد و کاپیتان لیچ (بوش دوم) را که به دنبال طراحی جنگ درپی دستیابی به نقشه گنج منطقه – ایران – بود، بسیار عصبی کرد.

از سوی دیگر، محاسبه زودهنگام شعاع تأثیرگذاری این طوفان نیز صورت پذیرفت. این گزارش اگرچه رسمی، موثق و معتبر بود اما لازم‌الاجرا نبود؛ اگرچه در آن حقیقتی بیان شده بود اما به دنبال افشای حقیقت نبود، بلکه به مدیریت واقعیت می‌اندیشید. لذا نیروی شعاع اثر آن در واقعیت افکار عمومی توده‌ها وزیدن گرفت.

پطروس غالی دبیرکل اسبق سازمان ملل متحد می‌گوید: شورای امنیت عضو شانزدهمی هم دارد که «افکار عمومی» است. اما فراموش کرده است که این عضو «عضو علی‌البدل» است که در صورت حضور افکار عمومی نخبگان، در جلسه حضور جدی نمی‌یابد.

ازاین‌رو، آن طولان در پادگان زمانی که از دهلیزهای هزارتوی واقعیت‌ها می‌گذارد و به حقیقت پرونده هسته‌ای ایران می‌رسد به‌سان «نسیمی در فنجان» قهوه اعضای 1+5 عمل می‌کند.

آمریکایی‌های گردن‌قرمز به تشدید تحریم‌های خارج از شورای امنیت روی می‌آورند، نشست اعضای ناتو و تلاش رایس در این ارتباط معنادار است و دعوت گیتس به‌عنوان یکی از 2 میهمان ویژه نشست امنیتی منامه هم از این قاعده دور نیست.

انسجام جبهه غرب در 1+5 در برابر مقاومت شرق در وضعیت کنونی تنها گزینه بهینه رودرروی گردن‌قرمزهاست؛ همان چیزی که کله‌آبی‌ها به دنبال آن هستند تا با مدیریت تأثیرگذاری این انسجام در فعال کردن قطعنامه‌های قبلی (1737 و 1748) حلقه محاصره اقتصادی ایران را تنگ‌تر کند و درنهایت با تعمیق این انسجام در استحکام مربع پارسونزی آمریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و تقویت آن زمینه‌پرور قطعنامه سوم شود.

نباید به طوفان در پادگان و نسیم در فنجان دل خوش کنیم، باید از انرژی بادی طوفان بهره ببریم و از نسیم در فنجان استفاده کنیم.

فرصت‌ها را باید غنیمت شمرد، حق اگر در حدفاصل طوفان در پادگان و نسیم در فنجان باشد، اگر این فرصت‌ها توسط «کله‌سبزها» مدیریت نشود، «گردباد» محصول غفلت است.

برچسب‌ها