زیبا اکبرزاده: جورجی زیدان، فرزند حبیب زیدان، در تاریخ ۱۴ دسامبر ۱۸۶۱م، در بیروت و در خانواده‌ای تنگدست دیده به جهان گشود.

 ادبیات ثبت میراث ملی برجای مانده از عصرها و نسل‌هاست ...و متون شناختی و علمی نظم و نثر کهن و نو را که به گونه‌ای زیبا، درخشان و مؤثر بیان شده‌اند شامل می‌شود (الخیاط: 1385، ص7).

ادبیات در دگرگونی‌های سیاسی، اجتماعی، و زندگی مردمان نقشی تأثیرگذار و آشکار دارد. در جهان خیزش‌های بسیاری علیه ستم و زیاده‌خواهی یا تأثیرپذیری از نوشته‌های بزرگ ادبی روی داده است و متون فراوانی مشعل مبارزه و خیزش در برابر بندگی و بردگی و استعمار را بر دوش گرفته، به چالش با زیاده‌خواهان و اشغالگران فرا خوانده‌اند. چنانکه محمود درویش شاعر مقاومت می‌سراید:
سوگند می‌خورم
از م‍‍‍‍‍ژه‌های چشم دستمالی خواهم دوخت
و بر آن شعری را از برای چشمانم نقش خواهم بست
و می‌بارد زمانی که دلم را آبیاری می‌کند، آرام آرام ذوب می‌شود
البته عرش‌ها می‌لرزد / خواهم نوشت جمله‌ای را که از شهدها و بوسه‌ها شیرین‌تر است.
« فلسطینی بوده است... و پیوسته خواهد بود.

واژه ادب بسان مجموعه‌ای است که درون آن، انواع و اشکال گوناگون یافت می‌شود. این شکل‌ها و قالب‌ها در دو بخش عمده (شعر و نثر) جای می‌گیرند نثر خود اقسام مختلفی دارد که در میان آنها داستان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و توانسته به جایگاه مهمی دست یابد و از صورت تفنن و سرگرمی به شکل یک رشته هنری جدی و فنی تبدیل شود و آثار ماندگاری به جهان ادبیات تقدیم کند. داستان در ادبیات عرب مانند بسیاری از کشورها با اساطیر و خرافات شروع شد آنگاه به واقعیت‌ها پرداخت و امروز از مرز واقعیت فراتر رفته و جنبه رمزی و نمادین به‌خود گرفته است.

در قدیم، اعراب بدوی از آنجا که نوشتن نمی‌دانستند و وسیله دیگری برای ثبت اسطوره‌ها و داستان‌ها در اختیار نداشتند، آنها را شفاهاً سینه به سینه نقل می‌کردند  یا در قالب شعر بیان می‌کردند تا راحت‌تر به خاطر سپرده شود. در این میان داستان‌های عاشقانه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند که از آن جمله می‌توان به داستان عنتره، مشهورترین قهرمان افسانه‌ای عصر جاهلی عرب، اشاره کرد و در عصر اموی توجه مردم به قصه‌ها فزونی یافت.

این در حالی بود که اعراب، دارای دین و دولت جامعی بودند. در این عصر زندگی مردم با لهو و لعب و نیز جنگ و نبرد، همراه بود. همچنین در این دوره ارتباط عرب‌ها با خارج از شبه جزیره عربستان گسترش یافت و آنها از بسیاری از قصه‌های ایرانیان، رومیان، هندیان و دیگر امت‌های قدیمی آگاهی یافتند و در نتیجه دایره خیالشان گسترش یافت و استعدادشان در این زمینه رشد پیدا کرد.

 در عصر عباسی، قصه‌ها و حکایت‌ها از نظر کمیت در ادب عربی فراوان گشت، اما از نظر کیفیت، پیشرفتی در محتوا و اسلوب آنها حاصل نشد. برای نخستین بار در آغاز این عصر، قصه‌ها تدوین گشت. اولین فرد نیز عبدالله‌ابن مقفع بود که کتاب کلیله و دمنه را از فارسی به عربی ترجمه کرد. کتاب‌های زیادی در این دوره تألیف شد که حاوی قصه‌ها و حکایت‌ها نیز بودند و در این عصر عرب در نتیجه امتزاج و ارتباط با دیگر ملل، بسیاری از علوم و فنون را از آنان اقتباس و در عصر نهضت ترجمه کرده و به زبان عربی برگرداندند.

ادبیات عرب بیش از شش قرن در خواب قرون وسطایی فرو رفت و به‌دلیل جنگ‌ها، بیماری‌های مسری، حکومت‌های نالایق و بسیاری عوامل دیگر رنگ و جلوه‌ای نداشت. اما هنوز قرن نوزدهم پایان نیافته بود که ورود ناپلئون  به مصر این سکوت ششصد ساله را شکست. او که با یک ناوگان پنجاه و چهار هزار نفری به سوی مصر آمده بود و کتابخانه‌ای شامل بر 287 کتاب با ملزوماتی علمی و نظامی و چند دانشمند اعم از فیزیکدان و زیست شناس به همراه داشت، با پذیرفتن ‌الله به‌عنوان خدای یگانه اعتماد اعراب را به‌خود جلب کرد و از آنان خواست در سازندگی مصر به او کمک کنند.

در واقع عصر طلایی رمان تاریخی در مصر بود؛ زیرا جو نامساعد حاکم بر لبنان، تعدادی از ادبا را مجبور کرد که به مصر مهاجرت کنند و جورجی زیدان که در زمره مهاجران بودند، توانست با بنیان نهادن اصول رمان تاریخی، «لقب بنیان‌گذار رمان تاریخی» را در ادبیات عرب احراز کند و به‌عنوان نخستین نویسنده عرب توانست مقاطع مختلفی از تاریخ اسلام و عرب را در قالب سلسله داستان تاریخی، عرضه نماید و نخستین مجموعه از این نوع را در ادبیات معاصر عربی به‌وجود آورد.

جورجی زیدان، فرزند حبیب زیدان، در تاریخ 14 دسامبر 1861م، در بیروت و در خانواده‌ای تنگدست دیده به جهان گشود. پدر او غذاخوری کوچکی دایر کرده بود و بسیاری از دانشجویان و فضلای دانشگاه آمریکایی بیروت به آنجا رفت‌وآمد داشتند. وی زودتر از سن مقرر و در پنج سالگی روانه مدرسه شد تا با آموختن سواد و حساب در کار حساب و کتاب غذاخوری به پدرش کمک کند.حدود 11 سال داشت که به‌دلیل تنگدستی پدرش مجبور به ترک مدرسه شد.

پدرش که توان مالی استخدام کارگر را نداشت از او خواست به‌مدت چند هفته کمک کار او باشد ولی این چند هفته تا 8 سال طول کشید.با این وجود، کار و کمک به خانواده، او را از مطالعه و علم اندوزی منصرف نکرد؛ او که دریافته بود به خاطر وضعیت مالی خانواده، نمی‌تواند به مدرسه برود تصمیم گرفت معلم خودش باشد و از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کند.او زبان انگلیسی را در مدرسه شبانه تعلیم دید و سپس به عضویت انجمن «شمس البر » درآمد. عضویت در این انجمن و آشنایی‌اش با فضلایی مانند دکتر یعقوب صروف، فارس نمر و بطرس بستانی و پسرش، سلیم، در آینده فکری و علمی جورجی زیدان تأثیر بسزایی داشت.

او تصمیم گرفت وارد دانشگاه بیروت شود و در رشته پزشکی تحصیل کند او شبانه روز، به مطالعه دروس مقدماتی پرداخت و توانست در سال 1881 م در زمره نفرات برتر، وارد رشته پزشکی شود. سال اول را با وجود مشکلات مالی و کمک به پدر با رتبه ممتاز به پایان رسانید ولی در سال دوم، اتفاقی در دانشگاه رخ داد که بسیاری از دانشجویان مجبور به انصراف از دانشگاه شدند.

یکی از استادان به نام دکتر لویس، نظریه تکامل «داروین» را در کلاس درس مطرح کرد، با اینکه معترض باورهای دینی نشد، از آنجا که این نظریه در آن زمان تازگی داشت و بسیاری از گروه‌های مذهبی آن را مخالف شرع می‌دانستند نسبت به این اقدام اعتراض کردند و خواستار استعفای او شدند. دانشجویان که برکنار شدن استاد را خلاف آزادی اندیشه می‌دانستند نسبت به این امر دست به اعتراض زدند که در نتیجه دانشجویان رشته پزشکی از دانشگاه انصراف دادند. با این وجود جورجی زیدان ناامید نشد و در رشته دارویی امتحان داد و توانست در زبان لاتین و علوم طبیعی و گیاه‌شناسی و شیمی مدرک دانشگاهی دریافت کند. مقدماتی پرداخت و توانست در سال 1881 م در زمره نفرات برتر، وارد رشته پزشکی شود.

او پس از اخراج از دانشگاه آمریکایی بیروت برای تحصیل در دانشگاه «القصر العینی» در سال 1883 روانه مصر شد البته وضعیت شهر در آن زمان به‌دلیل قیام احمد اعرابی تأسف‌بار بود .
 با اینکه جورجی زیدان برای ادامه تحصیل به مصر رفته بود ولی به دلایلی از جمله مشکلات مالی از ادامه تحصیل منصرف شد و به‌دنبال منبع درآمد گشت و توانست در روزنامه‌«الزمان» که در آن هنگام تنها روزنامه مصر بود مشغول به کار شود و در سال 1884 م، همراه با نیروهای مصری به سودان عزیمت کرد و مدت ده ماه به‌عنوان مترجم در خدمت نیروهای مصری بود، سپس به مصر بازگشت و به خاطر حسن انجام وظیفه، چند نشان افتخار مصری و انگلیسی دریافت کند.

در سال 1885 به بیروت بازگشت و به یادگیری زبان‌های عبری و سریانی پرداخت و حاصل اندوخته خود را در کتابی با عنوان «الألفاظ العربیة و الفلسفة اللغویة»به رشته تحریر درآورد و با ارسال یک نسخه از این کتاب به مجمع علمی و شرق‌شناسی اروپا، بنیاد علوم شرقی در آسیا او را به عضویت پذیرفت.

در سال 1886 اداره مجله‌«المقتطف»را بر عهده گرفت و پس از حدود دو سال از آنجا استعفا داد تا به تألیف بپردازد و در همان سال کتاب «تاریخ مصر الحدیث» را تألیف کرد.

در اواخر همان سال مدرسه «العبیدیة الکبری» از او دعوت کرد در آن مدرسه به تدریس زبان و ادبیات عرب بپردازد. او نیز پذیرفت و دو سال در آنجا تدریس کرد. در خلال همین مدت بود که نخستین رمان تاریخی خود را با عنوان «المملوک الشارد» نوشت و چندین بار تجدید چاپ شد.

وی در سال 1891 با مشارکت نجیب متری، مؤسس انتشارات دار‌المعارف، چاپخانه‌ای به نام التألیف تأسیس کرد. پس از یک سال شراکت‌شان به‌هم خورد و جورجی زیدان آن را مستقلاً اداره کرد و نام آن را به «الهلال» تغییر داد. در عرض کمتر از پنج سال، مجله الهلال نه تنها در جهان عرب، بلکه در تمام کشورهای غربی در میان عرب زبانان آنجا، جای خود را باز کرد و به منزله پلی میان جورجی زیدان و مخاطبانش شد.

او بیشتر تألیفات و داستان‌هایش را پیش از آنکه به‌صورت کتاب‌های مستقلی درآورد، نخست در مجله و به‌صورت مسلسل به چاپ می‌رساند. مجله الهلال، در زندگی علمی و فکری او و به شهرت رسیدنش نقش بسزایی داشت.

در تابستان 1912، برای دومین بار سفری به اروپا کرد، در این سفر به کشورهای مختلف از جمله فرانسه و انگلستان و سوییس رفت و خاطراتش در مجله الهلال طی چند فصل به چاپ رسید و چند سال پس از درگذشت او، در سال 1923، در قالب یک کتاب با نام «رحلةجورجی زیدان إلی اروبا سنة1912»منتشر شد.

روز سه‌شنبه، 21 ژوئیه سال 1914م، جورجی زیدان مثل هر روز به سر کار رفت و حین کار همان‌گونه که خود آرزو داشت، درگذشت.

جورجی زیدان در طول عمر نسبتاً کوتاه خود آثار و تألیفات متعددی پدید آورد که بیشتر درباره تاریخ و تمدن عربی و اسلامی است که از آن جمله است: تاریخ آداب اللغه العربیه در چهار جلد، تاریخ التمدن الإسلامی در پنج جلد، علم الفراسه الجدید، الإسلام، تاریخ مصر الحدیث، تاریخ العرب قبل الإسلام، تاریخ انگلترا، التاریخ العام، التاریخ الیونان و الرومان، طبقات الامم و السلاسل البشریه و...همچنین به سبک نو بیست و یک رمان تاریخی را با موضوعات تاریخی و اسلامی به رشته تحریر درآورد.

جورجی زیدان توجهی به شخصیت پردازی ندارد. او از تحلیل ذهنیات شخصیات عاجز است و تنها به وصف ویژگی‌های ظاهری و نقل اعمالشان و گفتارشان می‌پردازد و شخصیت‌هایش را به خواننده به‌صورت ناتمام و هنگام ظاهر شدنشان در داستان بیان می‌کند. شخصیت‌های او ایستا و بی‌تحولند. آنها نمونه‌های کلی خیر و شر هستند و در واقع نوعی «تیپ» هستند تا شخصیت، و با ویژگی‌های ثابتی که خیلی زود خواننده آنها را می‌شناسند. خواننده وقتی با مطالعه یک داستان با این نوع تیپ‌ها آشنا می‌شود، هنگام مطالعه داستان‌های بعدی به سرعت می‌تواند شخصیت‌های تیپیک را باز شناسد. نویسنده، شخصیت‌های تاریخی را کامل، دقیق و عمیق معرفی نمی‌کند؛ خواننده نمی‌تواند علل و انگیزه اعمال و رفتار آن شخصیت‌ها را دقیقاً بفهمد.

او صرفاً به بیان حوادث تاریخی از طریق اعمال و رفتار شخصیت‌ها اکتفا می‌کند. اما ریشه‌ها و علل این وقایع را برای خواننده روشن نمی‌کند و بدین ترتیب خواننده عامی که مطالعات تاریخی ندارد، نمی‌تواند علت وقوع خیلی از وقایع و حوادث را درک کند. یکی دیگر از ویژگی داستان‌ها در این زمینه، حضور مثبت و مؤثر راهبان و جایگاه حساس«دیر»در کمک و پناه دادن به شخصیت‌های مثبت داستان است و این مسئله را می‌شود اینگونه توجیه کرد که ممکن است این راهبان مسیحی در داستان‌های او نمادی از خود نویسنده و حضورش در یک کشور اسلامی مانند مصر باشد که به نقش مثبت خود در کمک به فرهنگ و تمدن مصریان مسلمان تأکید می‌کند.

توصیف: در رمان‌های جورجی زیدان شمار توصیفات مکان بسیار زیاد است. ویژگی عمده این توصیفات این است که اغلب، خارج از بافت داستانی اثر ارائه می‌شوند؛ یعنی نویسنده به هر بهانه ممکن، خواننده را به مکانی می‌کشاند و آنگاه اطلاعات خود را درباره آن مکان به خواننده عرضه می‌کند؛ از این‌رو حذف این توصیفات، لطمه‌ای به بافت داستان‌ها وارد نمی‌آورد، به علاوه جورجی زیدان از این توصیفات برای تقویت ابعاد آموزشی خود بهره می‌گیرد. نویسنده هیچ اهمیتی به توصیف زمان و صحنه و مناظر طبیعت نداده است و این یک عیب فنی بزرگی است؛ چرا که توصیف محیط خارجی و مناظر طبیعت حوادث را زنده‌تر جلوه می‌دهد.

زبان: زبان و سبک نگارش جورجی زیدان، خالی از هر نوع صنایع ادبی و لفظی است. از آنجا که هدفش این بود که مطلب و معلومات مورد نظر خود را به خواننده منتقل کند، از زبانی ساده و بی‌آلایش، که برای همه قابل فهم باشد، استفاده کرده است. با توجه به طرز فکر و هدف او، بهره‌گیری از این نوع سبک نگارش، طبیعی است. زیرا به عقیده او، نثر ابزار عقل است و قلم در این میان وظیفه انتقال اندیشه به مخاطب را دارد و این انتقال باید واقعی و دور از تزیینات لفظی و ارائه‌های ادبی باشد.

و از سوی دیگر ریشه این نوع سبک را می‌توان در دو عامل جست و جو کرد: یکی اینکه او با هدف تعلیمی و نه لفاظی داستان می‌نوشت و در این حالت، آنچه برای نویسنده در درجه اول اهمیت قرار دارد، سهولت و سادگی دریافت مطالب توسط خواننده است و این امر بستگی به سادگی و روانی کلام نویسنده دارد. از طرف دیگر، زیدان یک ادیب به معنای واقعی نبود او بیشتر روزنامه نگار و مورخ بود تا ادیب، به همین دلیل سبک نویسندگی او مانند یک مورخ و روزنامه نگار کاملاً ساده و بی‌آلایش بود.

منتقدان زیادی به نقد ساختار رمان‌های جورجی زیدان پرداخته‌اند ولی کمتر کسی پیدا می‌شود که به مضامین آن توجه کرده باشد. علت این امر را شاید بتوان در طرز نگرش نویسنده به تاریخ اسلام و عرب جست و جو کرد. وی با وجود اینکه اسم سلسله رمان‌هایش را رمان‌های تاریخ اسلام گذاشته است، ولی دید او نسبت به عناصر عربی و اسلامی حاکی از غرض ورزی است. در حالی که به عنایت به طرفداری و تمجید عناصر مسیحی پرداخته است. اختصاص فضا برای توصیف شعائر دین مسیحیت، ارائه تصاویری درخشان از راهبان، کلیساها، دیرها و استفاده از واژگانی چون موبد و انجیل و... خود دلایلی بر اثبات این ادعاست.

روی‌هم رفته می‌توان گفت از آنجایی که جورجی زیدان، بیش از آنکه ادیب و داستان‌نویس باشد، مورخ و روزنامه‌نگاربود و هدفش از داستان‌نویسی تعلیم تاریخ بود؛ لذا همین امر جنبه هنری و فنی داستان‌های او را تحت‌تأثیر قرار داد و سبب شد عناصر فنی داستان در آثار او ضعیف گردد. از طرف دیگر، او می‌خواست تاریخ را به گونه‌ای عرضه کند که مخاطب عادی و عامی به مطالعه آن مشتاق شده وبا کنجکاوی آن را دنبال کنند.

با این همه سخن از جورجی زیدان و نقد آثارش، این سؤال مطرح می‌شود که آیا داستان‌های وی توانست تأثیری در داستان‌نویسی واقع‌گرایانه ادبیات عرب بگذارد و این تأثیر از چه جنبه‌ای است؟ برای جواب دادن به این سؤال باید ابتدا علت توجه جورجی زیدان را به تاریخ و گرایش او به تعلیم تاریخ را بررسی کنیم. نخست اینکه جورجی زیدان علاقه خاصی به تاریخ داشت. اگر به عناوین کتاب‌های او توجه کنیم، می‌بینیم که اغلب آنها به تاریخ مربوط‌اند از طرف دیگر، شرایط فکری و فرهنگی روزگار او را باید در تشدید این گرایش و علاقه او مؤثر دانست. از دوران حکومت خدیو اسماعیل، حاکم مصر از سال 1882- 1863، روشنفکران و فرهیختگان مصری توجه خاصی به تاریخ و گذشته ملل عرب و تاریخ غرب نشان دادند، آنها از یک سو کوشیدند تاریخ ملل عرب را بشناسند و آن را در قالب آثار متعددی به جامعه معرفی کنند و از سوی دیگر، به مطالعه سرگذشت ملل پیشرفته اروپا و شناخت رمز موفقیت و ترقی آنها پرداختند.

این شرایط فکری و فرهنگی که توجه به تاریخ از مشخصه‌های قابل توجه آن به شمار می‌رفت، زیدان را بر آن داشت تا به تألیف آثار متعددی در زمینه تاریخ بپردازد. عامل دیگری که در گرایش جورجی زیدان به داستان نویسی تاریخی مؤثر بود آشنایی او با ادبیات غرب است.

او در نوشتن تاریخ در قالب داستان برای مخاطبان عادی و عامی، آن هم به‌صورت یک مجموعه تحت‌تأثیر الکساندر دوما قرار گرفته است و بدین ترتیب آشنایی او با ادبیات غرب، او را به این فکر انداخت تا تاریخ عرب و اسلام را در قالب داستان، برای توده‌های مردم بازگو کند و آنها را به مطالعه تاریخ تشویق کند. - مسعد محمد الدیب، پیشین، ص82. شایان ذکر است که رویکرد جورجی زیدان به تاریخ بر خلاف توجه ادبای غربی مانند والتر اسکات ریشه ملل‌گرایانه نداشت؛ زیرا در آن دوران هنوز اندیشه‌های ملی‌گرایانه و قوم‌گرایی در میان مردم عرب زبان به‌وجود نیامده بود. به همین دلیل درصدد احیای گذشته و ستایش آن نبود بلکه به‌دنبال تعلیم تاریخ بود و گرایش به ملیت و احیای گذشته، پس از جنگ جهانی دوم، در میان ملل عرب زبان شکل گرفت و نویسندگان و ادبایی مانند نجیب محفوظ، عادل کامل، فرید ابو حدید، علی احمد باکثیر و امثال آنان در داستان‌های تاریخی خود به این موضوع پرداختند.

با نگاه به ادبیات داستانی عرب می‌توان نقش جورجی زیدان را در شکوفایی آن به وضوح مشاهده کرد. بزرگ‌ترین خدمتی که زیدان به جامعه ادبی عرب کرد این است که او علاوه بر فتح باب تألیف تاریخ ادبیات عربی، نگارش تاریخ را به شیوه جدید علمی معمول کرد. وی داستان را در خدمت تاریخ قرار داد و از طریق همین رمان‌ها تاریخ را به مردم تعلیم داد.

اما نگارش این نوع رمان‌ها بعد از وی به محاق فراموشی می‌افتد و جز تعدادی معدود مانند ابوالحمید(= إبنه المملوک، 1926) و معروف الأرناؤوط (= سید قریش، 1931و عمربن الخطاب، 1932)و محمد حسین هیکل، کسی به تألیف رمان تاریخی کمر همت نمی‌بندد( ج.م عبدالجلیل).

هر چند نگارش رمان تاریخی بعد از جورجی زیدان کم رونق شد ولی با مطالعه داستان‌هایش و تأمل در نثر داستان‌های نویسندگان قبل و بعد از او به صراحت می‌توان این ادعا را کرد که جورجی زیدان با داستان‌هایش یک تأثیر چشمگیر در عرصه ادبیات داستانی عربی گذاشت و آن خلق سبک ساده داستان‌نویسی در ادبیات معاصر است. در حقیقت، داستان‌های وی نمونه‌ای از نثرهای روزنامه‌ای عصر نویسنده است که از سادگی و روایی خاصی برخوردار است.

برچسب‌ها