تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۸۷ - ۰۴:۱۸

شعرهای نوجوان، به مناسبت روز جهانی کودک. یک وقت به نوجوان‌ها برنخورد، چون براساس پیمان نامه حقوق کودک، همه زیر 18 ساله‌ها. کودک هستند! باور نمی‌کنید؟ بروید پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک را بخوانید.

نم

هنوز
وقتی باران می‌بارد،
دانه‌های خشک خاطراتت
خیس می‌شوند
و دوباره در دلم جوانه می‌زنی...
بلند می‌شوم
مادر بلند می‌گوید:
بدون چتر بیرون نرو!
دارد باران می‌بارد...

                  مهلا شریف، خبرنگار افتخاری از تهران

دست‌های کوتاه

هنوز آن‌قدر کوچکم
که در خیابان‌های شهر گم می‌شوم
از جوب‌های بزرگ می ترسم
و دست‌های پدر را می‌گیرم
                                برای پریدن
هنوز آن‌قدر کوچکم
که گاهی روی پاهای مادر
به خواب می‌روم
لباس‌هایم
پر از لکه‌های غذا می‌شود
و زن همسایه –گاهی–
لپ‌هایم را می‌کشد و می‌خندد
هنوز آن‌قدر کوچکم
که وقتی روی پنجه‌هایم می‌ایستم
و دست دراز می‌کنم،
حسرت گرفتن ابرها
به سرانگشتانم می‌ماند

                  فریبا دیندار، خبرنگار افتخاری از شهرری

تصویرگری از زینب رحیمی شکوه،خبرنگار جوان،تهران

خواب

فریادهایم بغض می‌شوند
بغض‌هایم را قورت می‌دهم
یک لیوان آب هم رویشان
دلم تنگ می‌شود
نفس کم می‌آورد یادت، میان قلبم
دست‌هایت انگار
به صورتم آب می‌پاشند
می‌بینی؟
من هنوز هم نبودنت را
خواب می‌بینم!

                  راضیه یزدان‌یار، خبرنگار افتخاری از ملایر

ناگفته‌ها

دیواری‌ست بین من و تو
فریادهای بی‌صدا
نغمه‌های بی‌حروف
همه دیواری‌ست بین من و تو
می‌خواهم بشکنم این دیوار دیووار را
با صدایی
آوازی
حتی نگاهی بی‌غبار
افسوس اما
بر دهان من انگار
مهر خاموشی زده‌اند
و بر چشمان تو گرد غریبی نشانده‌اند
آری ناگفته‌ها نفرینی‌ست
 بین من و تو!

                  سارا چکنی، خبرنگار افتخاری از تهران

تصویرگری از مارال طاهری

کسی درون من

کسی که در درون من است،
زود گریه‌اش می‌گیرد
عاشق صدای باران است و
                      کتاب و
                                    بعدازظهر
و دوستانی که دوستش داشته باشند
و حتی لواشک آلو هم
او را ذوق‌زده می‌کند
شبیه بچه‌هاست
کسی که در درون من است و
بچه هم می‌ماند!

                  راحیل خدامی ذبیحی، خبرنگار افتخاری از تهران

کاش می‌شد

و دل کوچک من آینه‌ای می‌خواهد
تا که هم‌صحبت تصویر بزرگم باشد
و بپرسد که چرا این‌همه تشویش و دروغ
و بگوید: «تو که هستی؟»
و بگوید: «تو کجایی؟»
کاش می‌شد که جوابش شود آهنگ صدایی!

                  مصطفی تاجیک، خبرنگار افتخاری از ورامین

به جایش

همکلاسی عزیز!
هدیه من به تو
تکه سنگی صبور است
ولی هدیه تو به من
نگاهی تند و شور است
تشکر نمی‌خواهم
اما
 به جایش
نگاهت را عوض کن
شکر بپاش به رویش!

                  نیلوفر شهسواریان، خبرنگار افتخاری از تهران