تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۳۸۸ - ۱۴:۱۵

تهمینه حدادی: توی زندگی‌ام فقط یک نفر را دیدم که اخم نبود. آن هم یک دختر ژاپنی بود که آمده بود و شده بود همکلاسی ما و همه چیزش بوی نویی می‌داد.

ما که تعارف نداریم با هم، همه ما از الان اخم هستیم، از یک هفته قبل اخم بودیم، تا وسط سال تحصیلی هم اخم هستیم. که چه؟ وسایل مدرسه‌مان زشت است و بدقواره و ما خیلی بدبخت هستیم و این چه خرید مدرسه‌ای است؟ و چرا خداوند پولدارها را خوشبخت آفریده است و چرا ما از آن دفتر باکلاس‌ها نداریم و کوله پشتی‌مان مارک‌دار نیست؟

این‌ روزها بازار خرید و فروش داغ است. کارخانه‌ها دارند تند و تند کیک و کلوچه و ساندیس تولید می‌کنند و مغازه‌های لوازم‌التحریری پولدار می‌شوند. بعضی‌ها هم عین من و تو یادشان می‌رود که وزارت بازرگانی  تعرفه هایی منتشر کرده است که قیمت دفتر و خودکار و مداد چند است. اما این چیزها که مهم نیست، مهم این است که من و تو اخم هستیم و این اخم حتی با رسیدن میلیون‌ها تومان پول هم برطرف نمی‌شود.

فصل اول:

پرسیدن ندارد اما الهه کوشکی می‌گوید: وقتی دبستان بودیم می‌گفتند بچه‌ای. حالا که راهنمایی هستیم می‌گویند نوجوانی، وقتی بزرگ شدی می‌توانی خودت به سلیقه خودت خرید کنی.

نگار قدسی دردسرهای خودش را دارد: تا زمانی که خط‌کشم نشکند یا کیفم تکه‌تکه نشود حاضر نیستند برایم چیزی بخرند.

می‌گویم: این که خوب است، صرفه‌جویی است.

می‌گوید: بله اما با خجالت‌هایی که در مدرسه می‌کشم چه کنم؟

عباس دهنویه یک جور دیگر است: من اصلاً دفتر و پاک‌کن ندارم. گوشه کتابم نکات مهم را می‌نویسم، حوصله کیف و کوله هم ندارم. با کلاسور وسایلم را می‌برم مدرسه. خرید مدرسه که غصه ندارد!

هستی ضیاءبخش هم حرف جالبی می‌زند: پدر و مادرم فکر می‌کنند ولخرجم به خاطر همین خودشان می‌روند و هر سال برایم خرید می‌کنند و برای خیلی از خریدها هم دست نگه می‌دارند و بعد از شروع سال مادرم تک‌تک از معلم‌هایم می‌پرسد که چه چیزی لازم دارم.
یکی دیگر هم این وسط از دردهایش می‌نالد: پدرم هر سال از تعاونی اداره‌شان که ارزان‌تر است خرید می‌کند. دفترهای معمولی می‌خرد که باید آنها را جلد کنم. می‌دانید چه حسی دارد وقتی بروی مدرسه و ببینی که همه دفترهای شیک دارند؟

فصل دوم:

محمدرضا 17 ساله است. می‌گوید: دخترها بیشتر به وسایل ریز مدرسه توجه دارند، برای ما پسرها کوله‌پشتی و کفشمان و توپ بسکتبال خریدن مهم است. اما حالا من به یک نتیجه‌ای رسیده‌ام.

  • چه نتیجه‌ای؟

- آدم‌ها با سیلی صورتشان را سرخ می‌کنند.

  • یعنی چه؟

- دوستی داشتم که کتانی... می‌پوشید. فهمیدم که با داد و هوار آن را خریده و اصلاً از اول خانواده پولداری نبوده‌اند و پدرش پول قرض کرده. آخر کتانی شیک پوشیدن چه فایده دارد وقتی تغذیه زنگ تفریحت را هم نداری؟

بعد ادامه می‌دهد: البته من مخالف این قضیه هستم که آدم هی روی دلش پا بگذارد و نخرد و حسرت به دل بماند. اما  جز موارد استثنایی، مگر کسی هم بدون کیف و دفتر به مدرسه می‌رود؟

فکر می‌کنم و می‌بینم نه.

از آن طرف هم حساب می‌کنم: 10 تا دفتر دانه‌ای 500 تومان می‌شود 5000 تومان. خودکار و مداد و پاک‌کن 3000 تومان، کیف 25000 تومان، مانتو شلوار 70000 تومان، کفش 20000 تومان، کتاب درسی و کمک درسی 10000 تومان به قراری می‌کند کم‌کم 133000 تومان. این مقدار پول برای خواهر کوچکمان هم تکرار می‌شود و تازه پول سرویسمان هم مانده است. حالا حساب کنید بابا و مامان باید چه‌قدر کار کنند که بتوانند چیزهای مطلوب ما را بخرند؟ چون تمام چیزهایی که تا الان خریده‌ایم برایمان مطلوب نیست!

فصل سوم:

«بعضی چیزها تغییر ناپذیرند. قانون مدرسه تغییر‌ناپذیر است. رنگ‌های شاد ممنوع! بعضی چیزها تغییر ناپذیرند، درآمد بابا تا پایان سال تغییرناپذیر است.

بعضی چیزها تغییرپذیرند؛ این که ببینی کجا اشتباه کرده‌ای که حالا مامان و بابا به تو می‌گویند: ولخرج.

بعضی چیزها تغییر‌پذیرند اما الان نه، چند سال بعد وقتی که استقلال مالی پیدا کردی.
بعضی چیزها مشترک‌اند؛ مثل اخم‌های من و تو، مثل راضی نبودنمان، پس خوشحالی‌اش برایمان می‌ماند که لااقل یک همدرد ‌ داریم.

بعضی چیزها هم دروغ‌اند، مثل کفش ورزشی و کیف خارجی محبوبه که بعد فهمیدم آنها را از تاناکورا خریده است. بعضی چیزها دروغ‌اند، وقتی تو بهترین چیزها را داری چون مامان و بابا تصمیم گرفته‌اند از شکم خودشان بزنند که مبادا تو دیگر آنها را دوست نداشته باشی.» اینها را یک روز مشاور مدرسه‌مان خانم شایسته به من گفت.آن موقع مدام اخم بودم بابت شرایطم. بعد چشم‌هایم باز شد و دیگر دنیا را تک‌بعدی ندیدم.

فصل چهارم:

بهار که بیاید، دفترها که گوشه‌شان تا خورده باشد، طبق معمول شاگرد ساده کلاس که شاگرد اول شود باز همه چیز رنگ می‌بازد.

علی مرادی حرف خوبی می‌زند: «اگر آدم به مدرسه سطح بالا می‌رود و نسبت به بقیه وضع اقتصادی‌اش بد است باید خوشحال باشد که با تمام مشکلات به این مدرسه آمده. اگر هم که مدرسه‌ای در سطح اقتصادی خانواده‌اش می‌رود یعنی همه هم سطح او هستند و اگر کسی به نظر پولدار می‌رسد الکی است. اگر هم که مشکل این است که خانواده سلیقه خودشان را اعمال می‌کنند، این درد مشترک همه است. اگر هم که عملکرد خودمان، حیف و میل کردن و درست استفاده نکردن از وسایلمان ما را به دردسر انداخته، که دیگر غصه فایده ندارد...»

برای خرید مدرسه این نکته‌ها را فراموش نکنید:

  • سعی کنید کیف محکم و خوبی بخرید که حداقل دو سال برایتان کار کند. ممکن است این کیف‌ها یک کم گران‌تر باشند اما زود پاره نمی‌شوند و شما مجبور نیستید هی آنها را بدوزید و بعد احساس بدتیپی کنید و اعصابتان را خرد کنید که چرا دوباره برایتان کیف نمی‌خرند.
  • لطفاً یادتان بیاید که پارسال قبل از اینکه معلم ریاضی بگوید، دفتر 300 برگ خریدید و بعد او گفت دفتر 100 برگ بس است و برای درس دین و زندگی دفتر خریدید و به آن احتیاج پیدا نکردید.

  • لطفاً کمی صبر کنید تا مدرسه‌ها باز شود و برای هر درس متناسب با درخواست معلم خرید کنید.
  • یک پرگار معمولی کار شما را راه می‌اندازد. لازم نیست پرگار دیجیتال بخرید.
  • شما هر سال دو متر رشد نمی‌کنید. پول لباس مدرسه‌تان را می‌توانید پس‌انداز کنید. حالا امسال که گذشت. این نکته را برای سال بعد گفتیم.
  • صبر کنید تا معلم ورزش بگوید چه نوع کفشی لازم دارید. لطفاً  100 هزار تومان بابت کفش ورزشی ندهید.
  • یک دفترچه یادداشت بزرگ بخرید و از آن کاغذ بکنید برای نامه نوشتن سر کلاس! کاغذ دفترهایتان را حیف نکنید.
  • اگر پدر و مادرتان پول نمی‌دهند بابت دفتر سیمی طرح‌دار گران، شما بدبخت‌ترین آدم روی زمین نیستید. معلم‌ها روی جلد دفترتان را نگاه نمی‌کنند، جواب تمرین‌ها را نگاه می‌کنند.
  • به جای خریدن مداد نوکی 3000 تومانی، مداد نوکی 2000 تومانی بخرید و با بقیه‌اش یک لیوان بخرید که بعداً با دست آب نخورید!
  • به جای خریدن کلاسور می‌توانید پوشه‌های رنگارنگ هم بخرید.
  • هی به وسایل دیگران با حسرت نگاه نکنید، بعضی‌ها از نان شب خودشان می‌زنند اما می‌خواهند با کلاس باشند!

برچسب‌ها