این جمله آغازین یک کتاب است که قرار است خواننده را با خود تا انتهای داستان ببرد. و البته میبرد! این کتاب «دو صفر هیچ» نام دارد. دو صفر هیچ خود بهخود ما را به یاد «جیمز باند، مأمور دوصفر هفت» میاندازد.
اینجا هم با یک مأمور سر و کار داریم. یک مأمور نوجوان به نام «آلکس رایدر».
ماجرا از این قرار است: بعد از این که عموی آلکس رایدر چهارده ساله میمیرد، تمام زندگی او زیر و رو میشود و در عرض چند روز، تبدیل میشود به یک جاسوس بزرگ! آلکس را به اجبار در سازمان جاسوسی انگلستان (ام. آی-6) استخدام میکنند و دستگاههای سری و ویژه به او میدهند تا به اولین مأموریت خود برود، اما مأموریت او چیست؟
او باید از رازی بزرگ سردربیاورد، راز این است که «هرود سایل» میلیاردر تصمیم گرفته تا به تمام مدرسههای انگلستان، یک کامپیوتر «موج توفان» مجانی بدهد؛ اما به نظر «ام. آی-6»، این کامپیوترها هدیههای معمولی نیستند و میخواهد بداند چه سری در پس پرده این کامپیوترهاست. تنها آلکس میتواند از حقیقت سردربیاورد؛ مأموریتی خطرناک و مهیج.
ماجراهای آلکس رایدر سه کتاب است: «دو صفر هیچ»، «گذرگاه اسکلت» و «مدرسه شوم». نویسنده این کتابها «آنتونی هوروویتس» است.
گیتا گرکانی این سه کتاب را ترجمه کرده و ناشر آن انتشارات کاروان است.