دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۵ - ۰۶:۱۸
۰ نفر

فروزان آصف نخعی: دینداران به اومانیسم تاختند، زیرا به تاریخ کلیسا توجهی نکردند، آنان گمان بردند عده‌ای با شکم سیر سر به بالین نهادند و در صبح یک روز بهاری، برکنار نهادن دین از عرصه زندگی همت گماردند.

این دینداران زندگی مدرن و یکی از دستاوردهای آن یعنی اومانیسم را ناشی حمله بی دینان به کیان دین تلقی کردند.غافل ازآن که این نگرش واجد تاریخ پر مشقتی بوده که گریز از خدای کلیسا را اجتناب ناپذیر می‌کرد.

اما این که چرا آنان باید هزینه ارباب کلیسا را می‌پرداختند،  سئوالی است که به نظر می‌رسد کمتر به آن فکر کرده اند.

با این همه حتی آنان که به فکر حفظ ذات دین و گوهر آن بودند، به ویژه بر اثبات قیامت که از اصول دین است تأکید داشتند، براین امر کمتر گمانه زنی کردند که آیا اومانیسم با رهایی از خدای کلیسا به دنبال دنیایی از بی اخلاقی و فساد بود؟

 جان کولت که در قرن 15 م.تعلیمات ساوونارولا در فلورانس او را برانگیخت، به زعم ویل دورانت، سبکسری و هرزگی کاردینالها و پاپ الکساندر ششم در رم بود که وی را تکان داد.با این که او در آکسفورد زندگی طلبگی داشت، ‌با این همه شنوندگان و خوانندگان بی شمارش از شیوه بیان او  و تکیه و تأکیدش براین که خداشناسی واقعی به نیکی گذراندن زندگی است، جانی تازه گرفتند.

ویل دورانت درجلد 6(ص 151) تاریخ تمدن از قول کولت که دنیا دوستی کشیشان را مردود می‌شمرد می‌نویسد:  اگر... مسیح خود مددنکند... کلیسای از هم پاشیده ما از مرگ چندان فاصله ای ندارد... آه از بی‌دینی و ناپارسایی پلید کشیشان بی آزرمی ‌که عصر ما مملو از آنهاست، این کشیشانی که از خداوند بیم ندارند و از آغوش روسپیان پلشت، ناگهان به کلیسا، ‌به عبادتگاه مسیح و به عبادت خداوند می‌شتابند! روزی دست انتقام الهی بر آنان فرود خواهد آمد.

 همین شرایط بود که باعث شد تا (تاریخ تمدن ج 5 ص404) پاپ‌ها به عنوان قدرت‌های روحانی که در دوره رنسانس با مساله سازش اومانیسم و مسیحیت مواجه بودند و آن را یک مذهب نیمه مشرکانه می‌دانستند سعی کردند از حیث اعتقاد ریشه کن کنند.با این همه قدرت اومانیسم چندان نیرومند بود که کلیسا ناچار شد به واقعیت موجود تسلیم شود و پس از همه کتاب سوزی‌ها و شمع آجین کردن‌ها، رویه نوینی را در پیش بگیرد.

 از این رو کلیسا به سرپرستی پاپ نیکولاس پنجم بر اومانیسم آغوش گشود، با رشادت و سخاوت از آن جانبداری کرد... و به مدت یک قرن (1477-1534) چنان آزادی وسیعی ( یا به قول فیللفو آزادی باور نکردنی)  به فکر ایتالیا  داد  و چنان از آن حمایت کرد و به آن انگیزه و فرصت بخشید که رم مرکز رنسانس و از یکی از درخشانترین دوره‌های تاریخی بشر بهره‌مند شد.به عبارت دیگر ظهور رنسانس و اومانیسم، حاصل انکار و نفی قرون وسطی نبود، بلکه حاصل بذری بود که در آن قرون کاشته شد.

با این همه دینداران که دغدغه گوهردین را دارند، آیا گمان دارند با دستاوردهای کلیسای قرون میانه، آدمیان باید به کلیسا و دین آنان ازجمله  بهشت و قیامتی که تحقق آن در گرو خرید سند مالکیت آن از کلیسا بود وفادار می‌ماندند؟

کد خبر 10067

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز