بیژن جلالی چند ماهی در رشته فیزیک دانشگاه تهران و چند سالی در رشته علوم طبیعی دانشگاههای تولز و پاریس درس خواند اما همه آنها نیمه کاره ماند.
زیرا علاقه به شعر و ادب ، مسائل فکری و ادبی و گشت و گذار آزاد در زمینههای فلسفه و هنر و ادبیات، او را از انضباط و نظم درس خواندن دور کرد.
وی در بازگشت، در رشته زبان و ادبیات فرانسوی دانشگاه تهران تحصیل کرد و دوره لیسانس را به پایان برد.
علاقه به شعر و ادب، فلسفه و عرفان، زندگی در محیط فرهنگی خاندان هدایت، گفتگو با داییاش صادق هدایت و تاثیر پذیری از او و اقامت پنج ساله دوره جوانی در فرانسه، پیوندهایی میان جلالی و نوشتن به وجود آورد.
او گاهی به فارسی و گاهی به فرانسه مینوشت اما آنها را جدی نمیگرفت. اما پس از اینکه به ایران بازگشت و توانست با فراغ بیشتری بخواند و بیاندیشد و بنویسد، تاملهای شاعرانهاش نظم گرفت.
او از آغاز دهه ۴۰ این تاملها را به نشر سپرد. سروده هایش در مجموع با تلقی مثبت و گشاده رویانهای از اهل ادب معاصر رو به رو شد. هرچند شعرهایش همه سپید بود و به نسبت هم نسلانش تا حدی دیر به انتشار آنها پرداخت.
روز ها، دل ما و جهان، رنگ آبها، آب و آفتاب، روزانهها و نیز دو گزینه اشعار: بازی نور و درباره شعر کتابهایی هستند که در زمان حیاتش به چاپ رسید.
جلالی ازدواج نکرد و سال ۱۳۷۸ به علت سکته مغزی در سن ۷۲ سالگی درگذشت.