او گفت: برای خواندن نماز به مسجد دانشگاه رفته بودم اما چند دقیقه بعد، زمانیکه میخواستم از مسجد خارج شوم، از کیفم که داخل آن لپتاپ و جزوههای دانشگاهیام بود، خبری نبود.
به سرعت از مسجد خارج شدم و همه جا را بهدنبال کیفم گشتم ولی وقتی آن را پیدا نکردم، تصمیم گرفتم ماجرا را به پلیس اطلاع دهم. بعد از اظهارات این مرد، با توجه به اینکه پیش از این هم شکایات مشابهی درخصوص سرقت لپتاپ دانشجویان از داخل دانشگاه به پلیس مخابره شده بود، تحقیقات برای شناسایی و دستگیری سارق نامرئی آغاز شد.
آگهی عجیب
هنوز چند روز از شکایت جوان دانشجو نگذشته بود که او بار دیگر سراسیمه خود را به کلانتری رساند و این بار موضوع مهمی را با ماموران در میان گذاشت. وی گفت: بعد از سرقت لپتاپم چون همه کارهای دانشگاهیام را به وسیله آن انجام میدادم، مجبور شدم لپتاپ دیگری خریداری کنم.
اما چون پول زیادی نداشتم، تصمیم گرفتم با جستوجو در میان آگهی روزنامهها، یک لپتاپ دسته دوم پیدا کنم. همان روز با دیدن آگهی فروش لپتاپی که مشخصات آن با مشخصات لپتاپ سرقت شده خودم یکی بود، راهی مغازه فروشنده شدم اما با دیدن لپتاپ خشکم زد. درست شبیه دستگاه خودم بود. وقتی آن را وارسی کردم شکی برایم باقی نماند که این همان لپتاپ سرقت شده خودم است و به سرعت به سراغ پلیس رفتم.
سارق حرفهای
بعد از اظهارات جوان دانشجو، ماموران راهی مغازه مورد نظر شدند و به تحقیق از مرد فروشنده پرداختند. او که مدعی بود از ماجرای مسروقه بودن لپتاپ بیخبر بوده، به ماموران گفت: این دستگاه را چند روز قبل مرد جوانی به مغازهام آورد و به من فروخت.
او پیش از این هم چند دستگاه لپتاپ دیگر برایم آورده بود و چون او را میشناختم و به وی اعتماد داشتم، سیستمها را از او میخریدم. اکبر میگفت که برخی از این سیستمها متعلق بهخودش است و بعضی دیگر را از دوستانش میخرد و با فروش آنها، سود کمی نصیب خودش میشود.
این بود که هیچوقت تصور نمیکردم او یک سارق باشد. با اظهارات مرد فروشنده، پرونده به شعبه 9 بازپرسی در دادسرای ناحیه 6 تهران ارسال شد و گروهی از کارآگاهان اداره 20 پلیس آگاهی تهران ماموریت یافتند، سارق حرفهای را شناسایی و دستگیر کنند.
آزادی با وثیقه
تیم تحقیق در همان بررسیهای اولیه به پروندهای قدیمی برخورد که 4 سال پیش در اداره آگاهی تشکیل شده بود. محتویات این پرونده نشان میداد که اسفند سال 84، سارق جوانی به نام اکبر بعد از سرقت لپتاپ یک دانشجو در مسجد یکی از دانشگاههای تهران، قصد فرار از آنجا را داشت که توسط ماموران حراست دستگیر شد.
این مرد بعد از انتقال به دادسرا راهی زندان شد اما مدتی بعد با سپردن وثیقه از زندان آزاد شد. با این اطلاعات ماموران که احتمال میدادند اکبر همان سارق تحت تعقیب باشد، پرونده او را از بایگانی بیرون کشیدند و عکس وی را در اختیار مرد فروشندهای قرار دادند که لپتاپهای سرقتی را خریداری کرده بود.
این مرد به محض مشاهده عکس، مدعی شد که اکبر همان فردی است که لپتاپهای سرقتی را به او فروخته بود. پلیس که حالا در یک قدمی سارق کیف دانشجویان قرار گرفته بود به بررسی پرونده قدیمی اکبر پرداخت و متوجه شد این مرد ساکن یکی از شهرهای غربی کشور است. ماموران به سرعت راهی این شهر شدند و به پرس و جو از اعضای خانواده او پرداختند.
مرد قلابی
در این تحقیقات مشخص شد که اکبر نه تنها از ماجرای سرقت و اخراج از دانشگاه چیزی به کسی نگفته بلکه به همه دوستان و آشنایانش گفته بود که در یکی از ارگانهای مهم دولتی مشغول به کار است. او حتی به همسایهها و بستگانش وعده داده بود که میتواند از طریق نفوذی که در سازمانهای مختلف دارد، هر مشکلی را حل کند.
با اطلاعاتی که در این تحقیقات در اختیار پلیس قرار گرفت، ماموران موفق شدند مخفیگاه اکبر را در تهران شناسایی و او را عصر 11 بهمن، دستگیر کنند. مرد جوان در حالی که وانمود میکرد فرد با نفوذی است و ماموران نباید او را دستگیر کنند، بازداشت شد و بعد از کشف 7دستگاه لپتاپ مسروقه و تعداد زیادی کیف دستی، به اداره آگاهی انتقال یافت.
دانشجوی اخراجی
متهم در جریان بازجوییها با اعتراف به سرقت لپتاپ دانشجویان گفت: چند سال قبل وقتی در یکی از دانشگاههای تهران قبول شدم، به پایتخت آمدم اما چند ترم پشت سر هم مشروط شدم و مسئولان دانشگاه اخراجم کردند.
بعد از آن بود که به شهرستان برگشتم و چون همه دوستان و آشنایان مرا بهعنوان فردی باهوش و درسخوان میشناختند، تصمیم گرفتم از ماجرای اخراج شدنم، چیزی به کسی نگویم؛
چرا که تا قبل از قبولی من در دانشگاه، همه توجه اعضای خانواده و فامیل به سمت برادر بزرگم بود اما وقتی توانستم در دانشگاه قبول شوم، همه نظرها به من جلب شد و من نمیخواستم شخصیتی که از من در ذهن آنها بهوجود آمده بود، خراب شود.
وی ادامه داد: در این مدت ادعا میکردم که از دانشگاه مرخصی گرفتهام و بعد به خاطر اینکه کسی شک نکند، به تهران برگشتم؛ چون نتوانستم در خوابگاه بمانم، به پانسیون رفتم و برای تامین هزینه زندگیام تصمیم به سرقت گرفتم.
از آنجا که بیشتر دانشجویان هنگام خواندن نماز کیفشان را در گوشهای رها میکردند نقشه سرقت لپتاپها را طراحی کردم. در جریان دومین سرقتم بود که توسط ماموران حراست دستگیر شدم ولی مدتی بعد یکی از دوستانم با سپردن وثیقه مرا آزاد کرد.
بار دیگر به شهرستان برگشتم و به همه گفتم که بهزودی در یکی از ارگانهای مهم دولتی استخدام میشوم؛ چون نمیخواستم کسی از رازم باخبر شود. سال 86 دوباره به تهران برگشتم و سرقت لپتاپ دانشجویان را ادامه دادم تا اینکه ماموران مرا دستگیر کردند.
سرهنگ عباسعلی محمدیان- رئیس پلیس آگاهی تهران- با بیان این خبر گفت: بررسیها نشان میدهد که متهم بعد از هر سرقت، مدارک به سرقت رفته از دانشجویان را به نام خود جعل میکرد و از این طریق به راحتی وارد دانشگاهها میشد. وی ادامه داد: این مرد با استفاده از همین کارتهای شناسایی جعلی بود که توانست اموال مسروقه را به راحتی به مغازهداران بفروشد.
شاکیان بیایند
رئیس پلیس آگاهی تهران با اشاره به سرقت دهها دستگاه لپتاپ از سوی متهم،گفت: این مرد با به دست آوردن تجهیزات پلیسی، خود را از کارکنان ارگانهای مهم معرفی میکرد و از این طریق توانسته بود با مدارک جعلی در بانکها حساب باز کند.
او لپتاپهای سرقتی را به چند مغازه میفروخت که با شناسایی این مغازهها، تعدادی از لپتاپها کشف و به مالباختگان تحویل داده شد. وی از تمامی دانشجویانی که اموال آنها با این شگرد به سرقت رفته، خواست برای پیگیری شکایت خود به اداره20 پلیس آگاهی تهران یا شعبه9 بازپرسی دادسرای ناحیه6 تهران مراجعه کنند.