قلعة فلکالافلاک بر روی تپهای بزرگ و سنگی و مشرف به یک رودخانه ساخته شده که از زیر آن چشمهای پرآب میگذرد. در طول تاریخ، این بنای باشکوه و آرام از لحاظ نظامی و موقعیت جغرافیایی نقش بسیار حساسی داشته و هیاهوی بسیاری را پشت سر گذاشته.
این روزها اگر پا به قلعه بگذاری با کمی تخیل به روزگاری قدم میگذاری که شکست و پیروزی یک سپاه، بستگی به راه پیدا کردن به این قلعه داشته است.
بنای اولیة فلکالافلاک ظاهرا مربوط به دورة ساسانی است، هرچند که در بعضی از منابع، ساخت آن را مربوط به زمان شجاعالدین خورشید، پادشاه اتابکان لر در قرن چهارم هجری میدانند. البته در این قلعه، آثار دورة ماد، هخامنشی و پارت هم به دست آمده.
فلکالافلاک در متون تاریخی به شاپورخواست معروف است. فردوسی هم در جایی از شاهنامه دربارة این قلعه اشعاری سروده و عقیده دارد سازندة آن شاپور ذوالاکتاف است.
از زمان ساسانیان تا امروز در همة دورهها از این قلعه استفاده میشده و از لحاظ نظامی و موقعیت جغرافیایی نقش بسیار حساسی داشته است.
به نظر چریکوف باستانشناس روسی، فلکالافلاک دارای خندق بوده است. ولی به نظر بعید میرسد چون در تاریخ از آن صحبتی نشده است.
این قلعه 5300 متر مساحت دارد و فضای داخل آن از دو حیاط با چهار تالار نسبتا بزرگ و چندین اتاق کوچک و بزرگ تشکیل شده است.
فلکالافلاک هشت برج، دو صحن و بیست و چهار اتاق دارد که فاصلة بلندترین دیوار آن از سطح زمین، 5/22 متر است. دیوارهای حصار قلعه در پایین قطوراست و در بالا ضخامت کمتری دارد.
با توجه به اینکه قلعه در مکان مرطوبی قرار دارد در داخل فضاهای شمالی و جنوبی حیاط چند چاه و نقب قرار دارد که باعث دفع رطوبت میشود.
قلعة فلکالافلاک بعد از ثبت در فهرست آثار ملی کشور، موزة فلکالافلاک نام گرفته. موزة فلکالافلاک از بخشهای مردمشناسی، هنرهای سنتی و باستانشناسی تشکیل شده است.
در بخش موزة باستانشناسی این قلعه ساختههای انسانهای اولیه، اشیای مشهور مفرغی لرستان، ظروف سفالی و همچنین اشیای زرین و سیمین مشهور کشف شده از غار کلماکره به نمایش درآمده است.
قسمتی از قلعه تبدیل به موزة مردمشناسی شده که از زیورآلات، پوشاک سنتی مردان و زنان، صحنههایی از زندگی روزمرة روستاییان و هنرهای سنتی مثل ماشته بافی، سیاه چادربافی، موتائی و... تشکیل شده است.
فلکالافلاک از شرق و جنوب غربی به رود خرمآباد، از غرب به محلة دوازده برجی و از شمال به خیابان فلکالافلاک محدود میشود.
در مورد فلکالافلاک حکایتها و داستانهای زیادی وجود دارد. از لشکرکشی تیمور لنگ به آن و دستگیری ملک عزالدین، حاکم اتابکان لر گرفته تا سفر راولینسون اروپایی به آن. نادر شاه هم چند بار به این قلعه حمله کرده و با شورشیان از جمله مظفرعلی بیک جنگیده است.
فلکالافلاک در دورة قاجار به صورت مقر حکومت و مرکز اداری و نظامی درآمد. مسعود میرزا فرزند ناصرالدین شاه در سفر خود با مشاهدة وضعیت اسفبار قلعه به فکر تعمیر آن افتاد و بیست هزار تومان برای آن هزینه کرد. در دورة پهلوی چند بنا به قلعه اضافه شد و به صورت یک محیط کاملا نظامی در آمد.
در این دوره تا سال1347 از دالانها و اتاقهای قلعه به عنوان مکانی مخوف برای نگهداری زندانیهای سیاسی استفاده شد. و امروز قلعه به همت میراث فرهنگی لرستان مرمت و به مکانی فرهنگی تبدیل شده است.
در نزدیکی قلعه، منارهای آجری به شکل استوانه دیده میشود که احتمالا باقیمانده از قرن پنجم هجری است و برای هدایت کاروانها استفاده میشده است. در گذشته کاروانهای زیادی به کمک این مناره راه خود را پیدا کردهاند و دیدهبانهای زیادی از بالای آن دشمن را دیدهاند و مردم را به موقع از خطر حمله آگاه کردهاند.
با این حساب مردمی که در اطراف قلعه زندگی میکردند فرصت کافی برای فرار به داخل قلعه را داشتند. چرا که فتح قلعه به خاطر موقعیت ویژة آن بسیار مشکل و حتی گاهی غیر ممکن بود. این منار سی متر ارتفاع و نود و نه پله دارد.
یک بت پایهدار مفرغی. مردمی که این بتهای مفرغی را به وجود آوردهاند به خدایان مختلفی که زیر دست خدای آسمانها کار میکردهاند معتقد بودند. میگویند این اشیا را کاسیها ساختهاند که در حدود پنج هزار سال پیش از طریق قفقاز وارد ایران شدند.
قوم کاسی علاوه بر جنگآوری، هنرمندان ماهری هم بودند. در اولین نگاه چیزی که خیلی نظر بیننده را جلب میکند شکلها و نقشهای به کار رفته بر روی این آثار است. استفاده از این نقشها ریشه در باورهای مذهبی کاسیها دارد. آنها به زندگی پس از مرگ معتقد بودند و وسایلی را برای استفاده در دنیای پس از مرگ با مردههای خود دفن میکردند. حتی بعضی مواقع اسب و خدمه و همسر فرد متوفی هم با او به خاک سپرده میشد تا او پس از مرگ تنها نباشد! کاسیها اولین پرورشدهندگان اسب بودند و انواع وسایل مفرغی مربوط به اسب و سوارکاری را میشود در آثار آنها دید .
متن کتیبه به خط نیم کوفی و نسخ نوشته شده و با بسماللهالرحمنالرحیم آغاز میشود و تاریخ آن مربوط به سال513 هجری قمری یعنی دورة سلجوقیان است. متأسفانه به دلیل فرسایش، قسمتهای زیادی از کتیبه قابل خواندن نیست، ولی کلمة سابرخواست که نام قدیم فلکالافلاک است در آن به خوبی خوانده میشود.
این سنگ نوشته در یک کیلومتری شرقی قلعه و در خیابان شریعتی خرمآباد قرار دارد. جالب است وقتی میخواستند این خیابان را بسازند، کتیبه درست وسط خیابان افتاده بود و با توجه به اینکه کاملا به سنگ بستر زمین متصل بود بریدن آن از بستر و حمل آن به جایی در همان نزدیکی به سختی انجام گرفت.
فلکالافلاک در 45 سال پیش. در حال حاضر همة بیابانهایی که در این عکس میبینید به خیابان و خانه و مغازه تبدیل شده است. این بنای پر ماجرا نامهای زیادی هم به خود دیده است. در تاریخ نام این بنا به صورتهای مختلفی مانند دژ شاپور، سابرخواست، دژ سیاه، دز بر، قلعة خرمآباد، قلعة سفید، سلاسل، کاخ اتابکان، قصر، قلعة بالا، کوشک و قلعة فلکالافلاک آمده است.
ولی مردم بومی آن را با نام دوازده برجی میشناسند. قدیمیترین نام قلعه، دژ شاپورخواست است که تا قرن هفتم به همین نام مشهور بوده و پس از ویرانی در آن قرن و تشکیل شهرخرمآباد، به قلعة خرمآباد تغییر نام داده است. در دورة قاجار در سر یکی از برجهای قلعه که بلندترین برج آن بود اتاقی ساخته شد که به آن نام فلکالافلاک دادند و بعد از آن کل قلعه به همین نام معروف شد. فلکالافلاک یعنی سپهر سپهران. احتمالا وجود حصاری با دوازده برج و شباهت آن با برجهای دوازدهگانة فلکی هم در نامگذاری این بنا به فلکالافلاک بیتأثیر نبوده است.
هر کس از این ظرف بنوشد، قدرت آن حیوان که نمادش در ظرف به کار رفته، به بدن آن فرد منتقل میشود. این عقیدهای بود که در قدیم در مورد این ظرفها که ریتون نام دارند رایج بود. ریتونها ظروف مخصوص نوشیدن پادشاهان و بزرگان ایران باستان بودند که در ساخت آن از شکل حیوانات استفاده میشد.
این ظرفها که بسیار استادانه ساخته شدهاند معمولا از طلا و نقره درست میشدند. این ریتون نقرهای که تصویرش را میبینید درغار اعجابانگیز کلماکره در خرمآباد پیدا شده و در موزة فلکالافلاک نگهداری میشود.
اگر خوب به تصویر دقت کنید با مقایسة اندازة آدمهایی که در کنار آن قرار دارند میتوانید اندازة واقعی این گرداب سنگی را حدس بزنید. این چشمه در یک کیلومتری شمال غربی قلعة فلکالافلاک قرار دارد و مشهور به گرداب سنگی یا گردآوبردینه معروف است.
معمولا از نیمه دوم اسفند تا اواسط تابستان، آب دارد و بقیة سال آب آن خشک میشود. از آب این نهر برای به حرکت درآوردن آسیاب و کشاورزی استفاده میشده است. در زمانهای دور این چشمه بسیار با اهمیت بوده. تاریخ ساخت گرداب سنگی به دورة ساسانیان بر میگردد و در ساخت آن از سنگ و ساروج استفاده شده است... ساروج ترکیب آهک و گل رس و خاکستر و موی بزو احتمالا زردة تخممرغ است که از لحاظ مقاومت چیزی کمتر از بتن ندارد.
موتاوی، یکی از هنرهای سنتی لرستان است که معنیاش همان تابیدن مو است. این مرد هم در حال تابیدن موی بز است تا از آن نخ درست کند.
هنوز هم سیاه چادرهای محکم و با دوام عشایر لر، از موی بز بافته میشود. در مردمشناسی فلکالافلاک ماکتهای دیگری هم هست که آداب و رسوم و سنتهای مردم لرستان را به وسیلة نمونههای ساخته شده در اندازههای واقعی نشان میدهد.
اگر سری به موزههای مردمشناسی مثل رختشویخانة زنجان زده باشید میتوانید حال و هوای اینجا را حس کنید. از یک طرف آواز محلی لری به گوش میرسد. در گوشهای زنی در حال بافتن سیاه چادر است و آن طرفتر مراسم عروسی برپاست و جماعتی دور عروس و داماد کِل میکشند.