در فرهنگ عمومی این عقل معمولا مترادفات زیادی دارد از جمله فکر درست و صحیح. با این حساب میتوان با کمی تسامح این جمله معروف دکارتی را تغییر داد که غیر از عقل، در فکر صائب و مصون ماندن از خطای در تفکر نیز همه راضیاند. چرا که همه «فکر میکنند» درست فکر میکنند.
اما فکر کردن چیست؟ این پرسش از آن دست پرسشهایی است که به نظر میآید در فلسفة قابل پیگیری باشد. اما جدای از پرسش از چیستی تفکر، اینکه خود این پدیده در چه زمانی میتواند صائب و قرین صحت باشد و در چه هنگام به خطا رفته، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. وقتی ما درباره هر موضوعی- گمان میکنیم- فکر میکنیم، آنچه باور و به پیروی از آن رفتارمان را شکل میدهد همه از تبعات آن فکر کردن به موضوع است. در این میان این پرسش جای خوبی برای خود پیدا کرده که واقعا تا به حال چقدر به اینکه تفکر ما درباره موضوعی که صحیح یا غلط است، اندیشیدهایم؟
این مسئله البته موضوعی نیست که دوران جدید باعث بهوجودآمدن آن شده باشد بلکه از پیشاسقراطیان یعنی چندصد سال قبل از میلاد مسیح نیز به آن میاندیشیدهاند و این معلم اول یا ارسطو بود که با پایهگذاری دانش منطق سعی کرد که صورتی عملی به این تلاش برای درست فکر کردن داشته باشد.
ارسطو در کتاب ارگانون (ارغنون) خود سعی بسیاری کرد تا قواعدی را که معتقد بود در ذهن انسان وجود دارد به دست آورد و با ترتیبی خاص و منظم، آنها را تدوین کند بهگونهای که بتواند راه و رسمی برای درست فکر کردن و درست استدلال کردن و به کمک آن البته مبارزه با مغالطه و استدلالهای خوشنمای بدمایه بپردازد. ارسطو نام این فن را تحلیل گذاشت و شارحان او بودند که عنوان منطق را برای نخستین بار به این فن اطلاق کردند و بعد از اسکندر افرودیسی- از شارحان بزرگ ارسطو- بود که استعمال لفظ منطق برای دانشی که تلاش میکند ذهن را از خطا بپیراید، عمومیت یافت.
در میان اندیشمندان و دانشمندان مسلمان نیز دانش منطق،بعد از توجه به حکمت مشاء ارزش و اعتبار بالایی پیدا کرد بهطوری که برخی دانش منطق را گاهی «میزان» مینامیدند. حکیم فارابی علم منطق را در رأس تمام علوم میدانست و دانشیمردی چون خواجه نصیرالدین طوسی اعتقاد دارد: علم منطق شناختن معنیهایی است که از آن معانی، رسیدن به انواع علوم مکتسب، ممکن باشد و آنکه از هر معنی به کدام علم میتوان رسید و دانستن کیفیت تصرف در هر معنی بر وجه مودی به مطلوب و بر وجهی که مودی نباشد به مطلوب یا اگر مودی باشد نه چنان بود که باید و صناعت منطق آن بود که با شناختن معانی و دانستن کیفیت تصرف، ملکه شدن این دو فضیلت نیز مقارن باشد.
در سنت فلسفی و منطقی ما همانطور که غزالی نیز میگوید منطق، معیار هر علمی است و با تلاشهای حکیم دورانها، ابنسینا و همینطور خواجه نصیرالدین توسی و بعدتر کسانی چون علامه قطبالدین شیرازی، دانش منطق در میان مسلمین بسیار فربه و گسترده شد تا جاییکه تلاش منطقدانان مسلمان باعث شهرت تعبیر منطق اسلامی شد که البته در متون خود اندیشمندان سلف نیز این تعبیر جایی ندارد.
بحث تخصصی درباره دانش منطق و زیرمجموعه آن و صورتبندیای که این دانش در جهان جدید بهخود گرفته چنان که جدای از دانشی ابزاری بودن برای فلسفه در ریاضیات و علوم کامپیوتری امروز نیز نقش بسیار پراهمیتی پیدا کرده است، در مجال این نوشتار نمیگنجد؛ چرا که این مقدمه نسبتا طولانی مدخلی است در رثای یکی از بزرگترین منطقدانان معاصر ما یعنی مرحوم دکتر محمد خوانساری؛ دانشیمردی که شامگاه پنجشنبه 13اسفند ماه 1388 در سن 88سالگی درحالیکه به افتخارات علمی زیادی نایل شده و در این شهر بخت خویش بسیار آزموده بودند از ورطه این دنیا رخت خویش به در کشیدند.
دکتر خوانساری با تحصیلات ممتع حوزوی و تحصیلات دانشگاهی در رشتههای زبان و ادبیات فارسی و نیز منطق و فلسفه در دانشگاههای تهران و پاریس، یکی از چهرههای ماندگار علمی دیروز و امروز محافل علمی کشور بودند.
دریغاگویی در رثای اندیشهورزان سرزمینمان همیشه رنگوبویی خوش ندارد خاصه اینکه برخی از این بزرگان نیز در زمان حیاتشان به بوته نسیان سپرده شده باشند؛ چه توسط مردمانشان و چه به واسطه مسئولان. اما خوشبختانه دکتر خوانساری اینگونه نشدند و بهرغم کهولت سن به واسطه پویایی علمی و روحیه و اخلاق پژوهشگریشان و البته مناعت طبع بلندشان بهسان دانشیمردی تمامعیار و چونان گذشتگان سلفشان جامع ادب و حکمت، روزگار سپری کردند تا جایی که 4سال پیش یعنی سال1384 به پاس خدمات بیشمار علمی و فرهنگی استاد، نشان انجمن آثار و مفاخر به ایشان اعطا شد و همچنین در همان سال جایزه بهترین کتاب سال در گروه فلسفه، رشته منطق به ترجمه کتاب «ایساغوجی» ایشان تعلق گرفت.
دکتر خوانساری اگر چه در سال1361 به درخواست خودشان در سن 61سالگی از دانشکده فلسفه و ادبیات دانشگاه تهران بازنشسته شدند اما به گواه تالیفات و تصدیهای علمی ایشان بعد از بازنشستگی- چنان که مرسوم است- هیچگاه خود را فارغ از دانش و پژوهش نیافتند و همچنان به تلاشهای علمی خویش مشغول بودند؛ چنان که در سال1370 بهعنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و در سال1382 در سومین همایش چهرههای ماندگار بهعنوان چهره ماندگار در منطق انتخاب شدند.
سال تولد مرحوم دکتر محمد خوانساری 1300هجری قمری (در اصفهان) بود و شتافتنشان به سوی حق در سال1388 هجری شمسی یعنی اینکه ایشان 88سال زیستن را تجربه کرده بودند و آنگونه که از زندگینامه ایشان برمیآید با توجه به سال آغاز تحصیلشان میتوان تلاش بلیغ هشتادساله معلمی فرزانه را به تماشا نشست؛ طرفه اینکه از یکسو درجهیکترین استادان و میراثداران ادب و حکمت را در سمت استادی مرحوم خوانساری میتوان دید و از سوی دیگر خیل استادان صاحبنام اکنونی فارغالتحصیل دانشگاه تهران را که اکنون در دانشکدههای مختلفی شاگردان خلف معلم بااخلاق خویش هستند.
پیوند با نسلی از نامداران از هر دو سوی این تلاش بلیغ، یعنی تعلیم و تعلم در هر فرهنگی، نصیب کمتر کسی میشود؛ استادانی چون پروفسور پواریه، ژان وال، برنشویگ و پیاژه و همینطور ملکالشعرای بهار، عباس اقبال، دکتر محمد معین، دکتر علیاکبر سیاسی و همچنین علامه فاضل تونی که این نام آخر- به دفعات- در بیان مرحوم خوانساری، نقشی برجسته از تربیت علمی و ذهنی در جان استاد از خود به یادگار گذاشته بود تا جایی که در گفتگویی، ایشان اصل علاقهمندی خود به منطق را بهخاطر تلمذ نزد فاضل تونی عنوان کرده بودند و اصلا به توصیه مرحوم تونی بوده که دکتر خوانساری بهعنوان مدرس منطق به دکتر یحیی مهدوی استاد بنیانگذار گروه فلسفه و منطق دانشگاه تهران معرفی شده بود؛ هرچند در سال1326 با عنایت مرحوم دکتر علیاکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران و رئیس دانشکده ادبیات، بهعنوان دبیر دانشگاه و متصدی آزمایشگاه روانشناسی، جهت تدریس روانشناسی تربیتی به دانشگاه تهران انتقال یافتند؛ با این توجه که دکتر خوانساری علاوه بر فلسفه به مقتضای رشته فلسفه در آن روزگار، علوم تربیتی، روانشناسی و جامعهشناسی نیز درس گرفتند و درس نیز دادند.
استاد عبدالمحمد آیتی نویسنده و مترجم بزرگ معاصر که خود سال1325 از شاگردان درس روانشناسی مرحوم خوانساری در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران بودهاند اذعان میکنند که مرحوم خوانساری بهرغم سن کمش در آن زمان بسیار خوب تدریس میکرده و کلاسی ۱۰۰ نفری را اداره میکرده است.
مقدمهای که ابتدای این نوشتار آمد اما به واسطه شهرت اصلی دکتر خوانساری یعنی تخصص در منطق است. کمتر دانشجوی فلسفه یا گرایشهای مختلف الهیات هست که نام گرهخورده دکتر خوانساری را با کتاب درسی «منطق صوری» که بهصورت فشرده و مشروح تا به حال چندده بار به چاپ رسیده است نشناسد.
منطق صوری یکی از کتابهای ارزشمند دکتر خوانساری است که توانسته به زبانی فصیح و روشن، فقر شدید منابع را در حوزه منطقآموزی آکادمیک ما مرتفع کند. واقعیت این است که با وجود متون سنگین منطقی و درسی کلاسیک حوزه مثل «اساسالاقتباس» خواجه یا بخش منطق «شفا» و متون متاخری چون «منطق علامه مظفر» و برخی کتب دیگر، متن روان و آسانیابی در تدریس منطق وجود نداشت . به همین وجه باید گفت تا قبل از کتاب منطق صوری دکتر خوانساری، رغبت به منطقخوانی و تخصص منطقی در میان دانشجویان بسیار کم بود و البته منطق، دانش متخصصان فلسفه قدیم تلقی میشد. و این درست زمانی بود که در غرب با تلاشهای فیلسوف- ریاضیدانانی چون فرگه، راسل و ویتگنشتاین دانش منطق وارد عرصههای نوینی از زندگی علمی خود شده بود.
یکی از تشخصهای علمی مرحوم خوانساری آنچنان که بسیاری از دانشیاران و اساتید فلسفه و منطق امروز و شاگردان دیروز ایشان به آن اذعان دارند، عشق به منطق و تلاشهای بسیار در احیای صورت کلاسیک آن برای دانشجویان امروز است.
دکتر خوانساری جزو نخستین کسانی بود که در سالهای اخیر توانستند جایگاه مستقل علمی منطق را به دانشگاهیان و دانشجویان نشان بدهند. ایشان همچنین با مقالات و کتابهای خود در این حوزه بهویژه با «فرهنگ اصطلاحات منطقی» و کتاب «منطق صوری» اهمیت منطق در علوم امروز و فوایدی که منطق به لحاظ دقت و صورتبندی دقیق در سایر علوم دارد را نشان دادند؛ مسئلهای که به تعبیر دکتر پورحسن- از مدرسان فلسفه در دانشگاه علامه طباطبایی- هم فارابی در کتاب «البرهان» و هم ابنسینا در مقدمه شفا به آن توجه داشتهاند ولی تا مدتها در بین فیلسوفان اسلامی این بحث وجود داشته که رابطه منطق با سایر علوم چیست. و دقیقا این تلاش بود که باعث شد امروزه در دانشگاههای ما منطق بهعنوان یک رشته مستقل مورد توجه قرار بگیرد و فقر منابعمان با کتابها و مقالات جدید دانشگاهی تا حدودی ترمیم شود.
اما دکتر خوانساری را نمیتوان تنها در منطقدانی خلاصه کرد چرا که 40 بار تجدید چاپ کتاب «صرف و نحو و اصول تجزیه و ترکیب» نیز جنبهای دیگر از وجه علمی این استاد بود؛ استادی که بعد از فوت ایشان وقتی خبرگزاریها و اصحاب رسانه به سراغ شاگردان ایشان میرفتند تا درباره ایشان بپرسند، همه به اتفاق غیر از تخصص منطقی مرد، از ادب علمی و اخلاق بینظیرش نیز به نیکی یاد میکردند. پس به احترام و به پاسداشت یاد فرهیخته فقید سرزمینمان تمامقد میایستیم و آبیترین آرامش خداوند را برای این دانشمند مسلمان از خداوند خواستاریم؛ مردی که خودش خواسته بود از دانشگاه تهران تشییع شود؛ جایی که عمیقترین لحظههای زندگیاش را در آنجا سپری کرده بود.