این هواپیما حامل لخکاچینسکی، رئیسجمهوری لهستان به همراه همسرش و مقامات بلندپایه دیگر از جمله رئیس بانک مرکزی این کشور بود که برای شرکت در مراسم هفتادمین سالگرد قربانیان قتلعام کاتین به روسیه میرفتند اما هواپیمای توپولف کاچینسکی و همراهانش در لحظه فرود بهدلیل شرایط بد جوی دچار سانحه شده و تمامی 95سرنشین و خدمه آن کشته شدند. اگرچه بنابر ادعای برج کنترل فرودگاه، به خلبانان این هواپیما اعلام شده بود که با توجه به مه شدید و غلیظ این منطقه مسیر خود را تغییر داده و در مینسک به زمین بنشیند اما این اتفاق هرگز رخ نداد.
بهدنبال این حادثه، برگ تلخ دیگری در تاریخ لهستان ورق خورد. مسکو اخیرا و بعد از سالها انکار و تحریف وقایع، به تقصیرات ارتش سرخ در زمان جنگ جهانی دوم در سال1940 اعتراف کرده بود؛ جنایتی که روسها چندین دهه متوالی به نازیهای آلمانی نسبت داده بودند و امروز با توجه به اسناد و مدارک و شواهد کشف شده، حقایق پنهان در مورد آن آشکار شدهاند.
سال1940 میلادی نیروهای شوروی سابق 18هزار نظامی فرمانده ارتش، 230هزار سرباز و 12هزار نیروی پلیس لهستان را دستگیر کردند. تمامی نظامیان درجه دار به فرمان استالین به اردوگاهی مجزا انتقال داده شدند که 11هزار نفر آنها با شلیک گلوله به پشت گردن کشته شده و در گورهای دسته جمعی در جنگلی نزدیک منطقهای به نام کاتین، واقع در شمال روسیه دفن شدند.
آلمانها سال1943 این گورها را پیدا کردند ولی روسها با متهم کردن نازیها، آنها را عامل این قتل عام دانسته و بعد از آن هم تلاش کردند با سکوت اختیار کردن در مورد این فاجعه، شواهد تاریخی موجود بهتدریج به دست فراموشی سپرده شوند.
دروغ 50 ساله
تا سال1989 میلادی و تقریبا بعد از گذشت 50سال از این قتل عام خونین، روی بنای یادبود قربانیان این حادثه در جنگلهای کاتین، متن نوشته شده به زبان روسی، نازیها را بهعنوان مقصران اصلی این فاجعه معرفی میکرد. در گورهای دسته جمعی این منطقه اجساد 22هزار نظامی و غیرنظامی لهستانی دفن شده بود که بیشتر آنها را طبقه حاکم بر کشوری که در جنگ جهانی دوم بیشترین ضرر ممکن را متحمل میشد، تشکیل میدادند.
سال 1989متن روی بنا تغییر کرد و در چند جمله کوتاه روسی این بنای یادبود به فرماندهان ارتش لهستان تقدیم شد. ولی هنوز اینکه چه کسی آنها را کشته معلوم و مشخص نبود. در آن دوره زمانی چند سالی از دوران بازسازی گورباچف میگذشت و کمیسیونی متشکل از مورخان روسی و لهستانی در مورد روشن شدن حقایق پنهان در این رابطه مشغول تحقیق بود. سرانجام سال1990 و نیم قرن بعد از تبلیغات دروغین روسها، اعتراف نهایی در این زمینه صورت گرفت. این نازیها نبودند که فاجعه کاتین را رقم زدند بلکه ماموران و پلیس مخفی شوروی سابق زیرنظر استالین مرتکب این قتلعام شده بودند.
این جنایت بزرگ و قتل عام برنامهریزی شده لهستانیها در یک مقطع زمانی یک ماه و نیمه که البته فقط در جنگلهای کاتین رخ نداده بود، با قصد و غرض قبلی و با هدف به اشتباه انداختن افکار عمومی صورت گرفته بود. تفنگهایی که در آن سری قتلهای زنجیرهای مورد استفاده قرار گرفتند، از نوع Walther Ppk بودند که در واقع ارتش هیتلر به آنها مجهز بود. امروز در مورد فاجعه کاتین شک و تردیدی وجود ندارد. وقتیکه سپتامبر1939 ارتش سرخ وارد لهستان شرقی شد، دهها هزار نظامی را دستگیر کرده و با خود به شوروی سابق برد.
به سربازان لهستانی دستور داده شده بود که هیچگونه مقاومتی از خود نشان ندهند چراکه اتحاد جماهیر شوروی سابق یک کشور متخاصم داخل جنگ محسوب نمیشد.
نظامیان لهستانی دستگیر شده ماههای متوالی زندانی بودند و در مارس1940 به آنها گفته شد که میتوانند به خانه بازگردند. ولی در مورد قتلعام دسته جمعی آنها از قبل تصمیم گرفتهشده بود. در یک نامه به قلم لاورنتی بریا، رئیس پلیس مخفی روسیه مورخ 5 مارس 1940 به استالین پیشنهاد شده بود تا 22هزار زندانی لهستانی کشته شوند.
این کشتارهای سریالی در فاصله زمانی بین 3آوریل تا19 می1940 صورت گرفتند. 6هزار نفر از اردوگاه استازکو، 4هزار نفر از استاروبیلسک، 4500نفر از کوزیلسک و حدود 7هزار نفر از مناطق غربی اوکراین و روسیه سفید. تنها 395 زندانی از این قتل عام نجات یافتند که به اردوگاه یوخنف منتقل شدند. بعد از کشف گورهای دسته جمعی در سال1943، آلمان نازی از تراژدی کاتین بهعنوان موضوعی تبلیغاتی علیه اتحاد جماهیر شوروی سابق استفاده کرد. آلمانها توانستند بدین طریق اعتبار روسها را نزد افکار عمومی دنیا پایین بیاورند و برای مدتی کوتاه شبح غول کمونیسم را که نابودی زمینهای متعلق به تمدن غربی را در سر داشت، در ذهن مردم جا بیندازند.
نسل کشی یا جنایت جنگی؟
اما سؤالی که همیشه در ذهن باقی ماند این بود که چرا با انجام این قتل عام خونین موافقت شد؟ در دهه1930، قانون لهستان بهگونهای بود که هر فرد تحصیلکرده میبایست نقش فرمانده رزرو ارتش را هم عهدهدار میشد. بدینترتیب فرماندهان گروهی مشتمل بر اساتید دانشگاهی، پزشکان، معماران، ریاضیدانان، وکلا، منجمان و دستکم فارغالتحصیلان و افراد متخصص بودند.
تصور میشود که استالین قصد داشت با این اقدام طبقه متفکر لهستان را بهطور کامل محو و نابود کند و معتقد بود که این عده مقابل ایدئولوژی کمونیسم استالینی سرتعظیم فرود نخواهند آورد یا شاید او در اندیشه یک انتقام شیطانی بود. در میان فرماندهان لهستانی، سربازهایی وجود داشتند که 20سال قبل در دفاع از خاک لهستان مقابل ارتش سرخ شرکت کرده بودند و این خاطرهای نبود که از ذهن استالین به راحتی پاک شود.
رهبر وقت شوروی سابق میخواست با سربه نیست کردن این عده، در حقیقت لهستان را در آن مقطع زمانی و حتی در آینده فلج کند و مردم این سرزمین را از داشتن یک رهبر فرهیخته بینصیب سازد. بدینترتیب قتلعام درجهداران ارتش بهترین راه ممکن برای از بین بردن طبقه حاکم بر اجتماع لهستان بود و به همین خاطر حتی بعد از این فاجعه، خانوادههای قربانیان پراکنده و یا به سیبری و قزاقستان رانده شده و یا به سکوت اختیار کردن مجبور شدند. اعترافهای گورباچف نتوانستند تسکینی برای درد خانوادههای قربانیان لهستانی باشد.
بعد از تحقیقاتی که یک دهه به طول انجامید و 5سال پیش خاتمه یافت، مقصران اصلی این فاجعه شناخته شدند ولی هیچیک از آنها بعد از 65سال دیگر در قید حیات نبودند. درحالیکه در لهستان هنوز مردم از خود سؤال میکنند که آیا این قتل عام نوعی نسلکشی یا جنایت جنگی نبوده؟ اسرار دولتی در روسیه، کماکان صدها سند موثق مربوط به این صفحه سیاه تاریخ را پوشاندهاند. در فاصله سالهای1991 تا2004 قوه قضائیه روسیه تحقیقاتی برای مشخص شدن مقصران اصلی این فاجعه انجام داد ولی در آخرین مرحله بررسی، این تحقیق بدون هیچ دلیل و توجیهی منتفی شد و واژه جنایت جنگی هم برای توصیف این واقعه مورد قبول قرار نگرفت.
ولادیمیر پوتین معتقد است که تنها منطق ممکن برای ارتکاب این قتلعام صرفا اشاعه ترس برای بیدارکردن وحشیانهترین غرایض انسانی و تحریک یک ملت علیه ملتی دیگر و کسب نوعی سرپیچی کورکورانه و احمقانه بوده است.
اظهارات نخستوزیر روسیه در واقع اتهامی به رژیم استالین و محکوم کردن جنایات نازیها مقابل ارتش اتحاد جماهیر شوروی سابق تلقی میشود.
پوتین اصرار زیادی دارد بر این نکته تأکید کند که در کاتین اجساد شهروندان شوروی سابق که در آتش سرکوبگر استالین در دهه1930 میلادی سوختند و سربازان ارتش سرخ که در زمان جنگ جهانی دوم از سوی آلمانها به قتل رسیدند هم آرمیدهاند و این منطقه تنها محل کشتار لهستانیها نبوده است.
اینکه ولادیمیرپوتین درست 2 روز قبل از کشته شدن رئیسجمهوری لهستان به کاتین رفته بود تا مسئولیت نسل کشی شوروی سابق را در این ماجرا بهطور کامل برعهده گیرد و دقیقا در روز یادبود قربانیان این حادثه، هواپیمای کاچینسکی که عازم کاتین بود، دچار سانحه شده و سقوط کرد، به واژه کاتین معنایی تراژیکتر و مرگبارتر میبخشد.
سکوت طولانی و دروغهای 50ساله در مورد این فاجعه را نمیتوان نادیده گرفت و این قتل عام را صرفا یکی از رویدادهای وحشیانه جنگ جهانی دوم تلقی کرد. جنایت رخ داده در کاتین فراموش شدنی نیست با اینکه میلیونها نفر در سراسر جهان سالیان سال تصور میکردند که اتحاد جماهیر شوروی سابق و روسیه کمونیسم مظهر برابری و رفاه جمعی و صلح پایدار بوده است.