و پای درس بزرگان نشسته، در یادداشتی به کنسرت اخیر همایون و همنوازان حصار پرداخته است.
به لطف دوستی همایون شجریان توفیق رفیق راه شد تا شب نخست اردیبهشت در جوار استاد آواز ایران جناب استاد محمد رضا شجریان از حصار تعلقات روزمره به در آیم و به تماشای کنسرت "همنوازان حصار" بنشینم.
[کنسرت همایون شجریان و همنوازان حصار در برج میلاد]
پیش از آغاز کنسرت، سخنان همایون عزیز در مصاحبه مطبوعاتیاش که نوید نوآوریهایی را داده بود کنجکاوترم می کرد تا کنسرت با مقدمهای زیبا در دشتی، همراه آواز همایون با کلام مولانا آغاز شد و از همان آغاز آواز را سر تندی و فرار از کندی بود و این ریتم مرا دعوت به حواس جمعی بیشتری میکرد که از این مسیر نا معمول جانمانی و معنای مصاریع گذشته گرفتارت نکند تا به ابیات بعدی بروی و این رشته زیبا و معنوی شعر و موسیقی گسسته نشود.
به یمن هم جواری با استاد آواز در این کنسرت گاه فرصت میکردم زیر چشمی حرکات ایشان را در این فراز و فرودها به تماشا بنشینم که در واکنش به این اتفاقات موسیقیایی آیینگی میکرد و میشد تاثیر و تایید این بدعتها را در حرکات ایشان دید که این فضای موسیقی را برای من دلنشینتر و تماشاییتر میکرد.
گروه حصار با چهار مضرابی دلنشین تصنیف "خاکدان عشق" با کلام مولانا را پی گرفت و آن مقدمهای شد برای نوا که کلام سعدی "نقش خیال" پرداخت و این خیال انگیزی بدانجا رسید که پیر صاحبدل رومی با تصنیف "توبه شکن" دلربایی کرد و باز هم سعدی شیرازی با ضربی نهفت گروه حصار آواز برآورد و "شهر به شهر" مان برد تا بخش نخست کنسرت با کلام هاتف اصفهانی و این تصنیف زیبا فرود آید و فرصتی باشد برای اندکی استراحت (آنتراکت) تا شنونده بتواند اینهمه را در ذهن جمع بندی کند و به سیری موسیقیایی بپردازد.
به همراه استاد، جناب جهاندار و جمع اندکی از هنرمندان به پشت صحنه راهنمایی شدیم و تحسین ایشان از گروه و سپاس ویژه از علی قمصری و به آغوش کشیدن او خود نشان میداد که چه اتفاقی افتاده است.
فرصت اندکی یافتم تا در هیاهوی عکس و امضاء با استاد در مورد کنسرت گفتگویی کوتاه و سرپایی داشته باشم که فرمودند همین روزها یاداشتی راجع به این کنسرت خواهم نوشت و آن شد که بسیاران شنیدند و یا خواندند.[یادداشت شجریان درباره کنسرت همنوازان حصار]
مقدمه چهارگاه همراه با آواز و اجرای متفاوت تصنیف« در عاشقی » با ریتم تند و دلنشین، همراه با سماع درونی جناب استاد که گویی همه اتفاقات موسیقایی ارکستر را سلفژ میکند شروع دلنشینتر بخش دوم بود که با تک نوازی تار علی قمصری به فرودی رام و آرام بدل شد.
« آب، نان، آواز » کلام جانبخش یگانه روزگار جناب استاد شفیعی کدکنی با موسیقی متفاوت علی قمصری و صدای شجریان جوان و هارمونی شیرین ارکستر، آدمی را به "کوچه باغهای نیشابور" میکشاند و عصیانگری موسیقی برای رهایی از حصار گوشههای تنگ خودنمایی میکرد. ردیف است و نیست، گوشه است و نیست و علاوه بر پایبندی به اصول و قواعد چیز دیگری است و این همان بدعت و نوآوری است که از یک هنرمند جوان اما پخته توقع است. آنجاست که مخاطب جدی موسیقی در مییابد که این آهنگساز مولف است، صاحب اندیشه است و اگر سرکشی هم میکند، دانسته است. به قول مجذوب همدانی؛
یا با خدا چو ابلیس دانسته سرکشی کن یا همچو او مگو من تا همچو او نگردی
این دانسته سرکشی کردنهای علی قمصری آهنگساز جوان و همراهی و هم طرازی همایون شجریان چون دو بال پروازی است که دست خیالت را میگیرد و از حصار صندلیها میبردت به فراز این فرودها، به اوجهایی بی تکرار و « بجان تو» آتشی ازجنس « گناه عشق » جاری میکند و بر فراز این ابرها « هوای گریه » میوزد و آنگاه احساس میکنی که فرود میآیی اما نه یکباره، ذره، ذره و این تو نیستی، تکههایی از توست، این باران احساسات توست جاری از ابر چشمانت.
امیدوار میشوی و از بیم و نا امیدیات کاسته میشود که در این غربت و کم صدایی و یا بی صدایی موسیقی ناشی از آشفته بازار سیاست و بیسیاستی فرهنگی که بزرگانی چون پایور و مشکاتیان و جنگوک در سکوت میمیرند. قمصریها و همایونها و پور ناظریها هستند که این چراغ سو سو زن را به مشعلی فروزان و فانوسی برای کشتیهای دچار این توفان سهمناک بدل کنند تا ناخدایان، این مهم را به سبک بالان ساحلها بسپارند و در ساحل آرامش به ترنم و نغمه بپردازند و جانهای آگاه را شراب عشق بنوشانند.
اجرای تصنیف ماندگار « مرغ سحر » آنهم با شیوهای نو، نیمی هم آوایی و نیمی موسیقیایی حسن ختام این اتفاق مبارک میشود که حس مخاطبان را سرشار از شوریدگی میکند و مخاطبان را با انرژی مضاعف راهی خانه میسازد.
به راستی که این خواننده جوان یعنی همایون موسیقی آوازی چه مسئولیت سنگینی به دوش میکشد باید با پسوند بزرگ شجریان بار سنگین و رسالت تاریخی خاندانش را به انجام برساند ولی زیر سایه عظیم این نام گم نشود که این تلاشها نشان از آن دارد که علاوه بر این که میخواهد شجریان بماند که باید بماند اما زیر سایه این نام گم نشود که همایون هم باشد. ارایه شیوه جدید در آواز مبتنی بر تند کردن ریتم و ریتمیک کردن آواز یکی از نکات بارز این کنسرت و گروه بود که میتواند آواز ما را که گنجینه گرانی برای ماست از اتهام کرختی به در آورد که بسیار ارزشمند است.
با احترام بسیاری که برای شاعران بزرگ تاریخ ادبیات قائل هستم به عنوان یک دوستدار موسیقی سنتی توقع دارم که این نوآوریها با شعرهایی در فضای نو و نگاههای نو هم اتفاق بیفتد. شاعران سترگ ما میراثهای گرانبار فرهنگ پر بار ما هستند و این به این معنا نیست که ما به شعرای معاصر نپردازیم. با روحیهای که از همایون عزیز و قمصری نازنین سراغ دارم امیدوارم این فضا را هم تجربه کنند تا به تعبیر نظامی عروضی که گفت؛ « سخن نو آر، که نو را حلاوتی است دگر »، حلاوت این شنیدنی های ماندنی افزون تر باشد، باشد که چنین باشد.
*شاعر،ترانه سرا و مدیر موسسه نغمه شهر سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران